کتاب #شش_ستون_عزت_نفس از ناتانیل براندن ستون چهارم:شجاعت ابر | الفا
کتاب #شش_ستون_عزت_نفس از ناتانیل براندن
ستون چهارم:شجاعت ابراز وجود
یک کلاس درس را تصور کنید که معلم از دانشآموزان سوال میپرسد. یکی از آنها هیچگاه برای پاسخ دادن دست بلند نمیکند. او میترسد که پاسخش اشتباه باشد و مورد تمسخر دوستانش قرار بگیرد یا دوست ندارد چیزی بگوید که دیگران او را قضاوت کنند.این دانشآموز از «ابراز وجود» (self-assertiveness) میترسد و این موضوع تأثیر مستقیمی در کاهش عزت نفس او دارد.
ترس از ابزار وجود ناشی از یک فرایند غریزی است:
اگر بخواهم خودم را تعریف و ابراز کنم، ممکن است باعث نارضایتی دیگران شوم یا اگر خودم را تصدیق کنم، ممکن است باعث برانگیختن خشم شوم.
این طرز فکر، سد محکمی است در برابر عزتنفس. بنابراین چهارمین ستون عزتنفس را رضایت از خود و جرئت ابراز وجود مینامیم.
سوال: چگونه توانایی ابراز وجود را در خود افزایش دهید؟
پاسخ بسیار ساده است.اولین تمرین این است که سعی کنید خودتان باشید. شما باید قبول کنید که اعتقاداتتان مهم است.
برای مثال، در نظر بگیرید که شما در یک مهمانی هستید که فردی در حال توهین نژادی است و باعث عصبانیت شما میشود. شجاعت بیان عقیده خود را داشته باشید تا حس رضایت از خود نیز در شما ایجاد شود.
یا فرض کنید که با رئیستان بر سر موضوعی در حال گفتگو هستید و نظر شما مخالف نظر اوست. به راحتی و با احترام نظرتان را بیان کنید و نترسید از اینکه عقیده شما با رئیستان متفاوت باشد.
هنگامی که خودتان را ابراز میکنید و یا برای ارزش هایتان به پا میخیزید در واقع حس رضایت از خود را تقویت کرده اید.
ستون پنجم و ششم: زندگی هدفمند تمرین یک پارچگی شخصی
اگر از افراد زیادی بپرسید که میخواهند چگونه زندگی کنند، غالباً میگویند: با هدف و انسجام. این نشان میدهد که این دو مشخصه ستونهای مهمی برای رسیدن به عزت نفس هستند.
سوال: زندگی هدفمند داشتن به چه معناست؟
فردی را در نظر بگیرید که صبح از خواب برمیخیزد و به سر کار می رود، در آنجا مشغول انجام کارهایی روتین میشود و شب که به منزل برمیگردد با کارهایی معمولی (مثل تلویزیون دیدن) سر خود را گرم میکند تا زمان خوابش فرا برسد و برنامه فرداهای او نیز دقیقاً به همین منوال است. او دارای یک زندگی بیهدف است. زندگی هدفمند آن است که شما حتی اگر همانند مثال فوق در حال زندگی هستید، یک کار یا برنامهای داشته باشید که با صرف وقت برای آن، هدفی را دنبال کنید.
این کار میتواند کتاب خواندن در باب یک موضوع خاص مثل فلسفه یا یادگیری یک مهارت خاص مثل مهارت مذاکره یا هرچیزی از این دست باشد.
این نکته ضروری است که در برابر هدفهایتان مسئولیتپذیر باشید .با پرسش از خود که «چه چیزی میخواهم و به کجا میخواهم بروم؟»، پنجمین ستون رسیدن به عزت نفس را که همان زندگی هدفمند است، بنا کنید. ولی این کافی نیست. شما باید به راهتان ادامه دهید تا پیشرفتتان را ببینید.
مثال: جَک (Jack) در تمام زندگیاش آرزو داشت که یک نویسنده شود، ولی به جای افزایش مهارتهای خود، تصمیم گرفت صبر کند تا احساس آمادگی کند! خب فکر میکنید چه شد؟ آیا جک به آرزوی خود رسید؟ البته که نه.سالها گذشت ولی جک به آرزوی خود نرسید. اگرچه جک هدف خود را تعیین کرده بود، ولی هیچ قدمی در راستای این هدف برنداشت. از این رو در زندگی هدفمند خود شکست خورد.
نکته حائز اهمیت این است که عزت نفس شما بستگی به اقداماتتان در جهت دست یابی به اهدافتان دارد.
علاوه بر این، باید حرف و عملتان نیز با هم هماهنگ باشد. به این ویژگی «یکپارچگی شخصی» میگوییم.
این ویژگی خود را در مسائل کوچک روزانه نیز نشان میدهد، مانند سر قول ماندن و گفتن حقیقت حتی زمانی که دروغ گفتن به نفع شما باشد.
کمبود یکپارچگی شخصی، خود را در قالب بیوفایی و دورویی نشان میدهد.
در بعضی مواقع یکپارچگی درونی، سختترین ستون برای تمرین عزتنفس است، زیرا در جوامع امروزی، معمولاً اصول اخلاقی رعایت نمیشوند و بدبینی نیز رواج دارد. بنابراین شما نباید اجازه دهید که یکپارچگی درونی شما قربانی جامعه و اطرافیان شود.