«آلودهشدم» . از شیش سالگی که تو مهدکودک با تاریکی صحنه آشنا ش | Bal
«آلودهشدم»
.
از شیش سالگی که تو مهدکودک با تاریکی صحنه آشنا شدم و یادمه که یه حسِ گمشدنی داشتم وقتی که سالن سکوت شد که من بخونم، تا این اجرای بدونِ تماشاگر که شیشتا دوربین فیلمبرداری زلزدهبودن به ما یک چیز مشترک حس کردم که نمیتونم به کلمه بیارمش. نفسم تند میشه همین حالا که ازش مینویسم. مث آب که میذاری جوش بیاد قبل از قُل خوردن. یا احساس میکنم تو اون دقایق یه لرزش ریزمولکولی سراسر بدنم رو میگیره که نمیخوامش ولی وقتی آروممیشم میخواستمش. چرت میگم این نیست و اصلا تا مستقیم بهش نگاه میکنم محو میشه و از دست میره و اگر طول بکشه نداشتنش همهچی خاکستری میشه. مزهی سنگ میگیره دهنم. دیگه آلودهاش شدم.
خلاصه که بعد از یکسال دور بودن از اجرا خیلی لازم داشتم. از دیشب دارم زور میزنم یه پاراگراف بنویسم که چقدر عجیب بود برام کنسرت بیتماشاچی... ممنون از همه.
۲ بهمن ۱۳۹۹