بذار پاییز برسه؛ یه روزِ بارونی میام دنبالت. هودی هامونو بپوشیم و بزنیم بیرون رو پل میشینیم و با موزیک میخونیم : ببار ای نم نم باران , زمین خشک را تر کن . سرودِ زندگی سر کن ، دلم تنگه ، دلم تنگه. بعد دعوتت میکنم به یه کافه. یه قهوه داغ ، با کیک شکلاتی ، از اونا که دوست داری. چند ساعتی باهم به آرامش برسیم. هیچ چیز اضافه ای نباشه، فقط بارون باشه ، قهوه باشه ، کتاب باشه ، موزیک باشه ، من باشم ، تو باشی.