2022-07-27 09:16:19
سالِ ۱۳۸۵ بود که دل را زدم به دریا و یکی از آرزوها و رؤیاهای بزرگِ برخاسته از دورانِ کودکیام را زنده کردم و کارِ نوشتنِ نقدها و مقالههایی سینمایی را نخست در وبلاگِ شخصیام و سپس بهشکلی رسمی در نشریههای تخصّصیِ سینمایی و صفحههای سینماییِ روزنامهها آغاز کردم؛ و با هر سیاهمشقی که مینوشتم و بازخوردهایی که دریافت میکردم، بیشتر و بیشتر میآموختم و میکوشیدم- با مطالعه و دقّتی بیشتر- کارم را اصلاح کنم و بهبود ببخشم.
در همان ماههای پایانیِ سالِ ۱۳۸۵ بود که یکبار آقای «
هوشنگ گلمکانی» لطف کردند و من را در دفترشان به حضور پذیرفتند و در یک نشستِ دوستانهی چهلوپنجدقیقهای، با مرورِ خطبهخطِ چند نقد و یادداشتام، تمامِ ایرادهایم را بیپرده و بیتعارف بیرون کشیدند و برایم تشریح کردند.
آن جلسه- برای من- تبدیل شد به یک کلاسِ درسِ بزرگ و فراموشنشدنی. هنوز هم، هرگاه میخواهم مقالهای تحلیلی یا نقدی سینمایی بنویسم، یادِ آموزههای «
استاد» میافتم و میکوشم آنها را در چهارچوبِ متنام رعایت کنم.
سیزدهسال پس از آن، زمانیکه جایزهی بهترین نقدِ سینماییِ سال را هم در «
خانهی سینما» دریافت کردم، روی سِنِ آن آیین، از بزرگانی همچون استاد «
هوشنگ گلمکانی»، عزیزِ دلام زندهیاد استاد «
علی معلّم»، استاد «
عبّاس یاری» ِ نازنینام که همیشه به بنده لطف داشتهاند و من را شرمندهی محبّتشان میکنند، و نیز زندهیاد استاد «
مسعود مهرابیِ» بزرگ، به رسمِ ادب یاد کردم؛ و همیشه و همهجا نیز- با افتخار- میگویم از این عزیزان بسیار بسیار آموختهام و در این حرفه، خود را مدیونِ این چهار استادِ گرامی میدانم.
------------------------------
پس از بیستوسهسال کوششها و نوشتنها و نوشتنها و نشدنها و نشدنها، فیلمِ سینماییِ «
پیتوک»- به کارگردانیِ «
سیّدمجید صالحی» ِ عزیزم- و با فیلمنامهای مشترک از من و «
صادق خوشحال» ِ نازنینام- سرانجام رنگِ پرده را دید. اکرانِ عمومیِ «
پیتوک» آبی بود بر آتشِ ناکامیها و سرخوردگیهای ناشی از آنهمه پروژهی سینمایی و تلویزیونی که در این سالها و در یک گامیِ ساختهشدنشان به دلیلهایی گوناگون جلوِ دوربین نرفتند و بایگانی شدند.
آقای «
هوشنگ گلمکانی»- لطف کردهاند و فیلمِ «
پیتوک» را دیدهاند و در شمارهی مردادماهِ ماهنامهی «
فیلمِ امروز»، نقدی دو صفحهای بر فیلممان نوشتهاند و نامِ این یادداشت را هم- با الهام از فیلمِ گرانسنگِ «
سانستبولوار»- گذاشتهاند: «
تهرانبولوار».
در این نقد، جدا از برشمردن برخی کاستیها و ضعفهای فیلم- که خیلیهایشان، بهنظرم، برای یک فیلمِ اوّلیِ مستقل و کمهزینه طبیعیست- آقای «
گلمکانی»، با آن نگاهِ تیزبینشان، زحمتها و کوششها و وسواسهای «
مجید» را در جزییاتِ کارگردانی اثر و بهویژه رعایتِ الگوهای دیداریِ ژانرِ «
نوآر» دیدهاند و البته در گوشههایی به فیلمنامهی من و «
صادق» نیز نگاهی مثبت داشتهاند و آن را تأیید کردهاند؛ که این برای منیکی بسیار بسیار ارزشمند و فراموشنشدنیست؛ زیرا کسیکه از چهارپنجسالگی و بهواسطهی «
فیلم»خریدنهای «
مامان»، با ناماش و سپس با نوشتههایش آشنا شدم و در این نزدیک به چهلسال از ایشان کلّی آموختهام، اکنون دریارهی «
پیتوک»- که بهشخصه برایم فیلمیست عزیز و دوستداشتنی- دست به قلم بُرده است.
224 views06:16