Get Mystery Box with random crypto!

اميرشهلا #درخانه‌بمانیم

لوگوی کانال تلگرام amirshahlaa — اميرشهلا #درخانه‌بمانیم ا
لوگوی کانال تلگرام amirshahlaa — اميرشهلا #درخانه‌بمانیم
آدرس کانال: @amirshahlaa
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.75K
توضیحات از کانال

منتخبِ‌مردم در پنجمين‌دوره‌ی شوراي‌شهر‌مشهد
ارتباط با اميرشهلا:
@amir_shahla

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2020-05-30 14:41:23
گزارش‌به‌مردم(۴۵۵)

مردمِ‌خوبِ‌مشهد! سلام
فکر نمی‌کنم در داستان غم‌انگیزِ آسیه‌خانم، کسی با اجرای‌ِقانون مشکلی داشته‌باشد. شهردار کرمانشاه هم به‌طور قطع، در جوابِ دادگاه خواهدگفت: می‌خواستم مصوبه‌ی کمیسیونِ‌ماده۱۰۰ را اجرا کنم؛ مامور بودم و معذور!
باید ببینیم چرا کمیسیون‌ماده۱۰۰، پشتِ درب‌های بسته می‌نشیند و بدون آن‌که بداند عوارض تصمیمات‌اش چیست و با نوکِ قلم‌اش، دارد برای چه‌کسی و در چه شرایطِ اجتماعی، حکمِ قلع صادر می‌کند، راضی شده خانه‌ی این پیرزنِ فقیرِ کپرنشین را روی سرش خراب کند؟!
اگر احساساتِ‌عمومی در داستانِ غم‌بارِ آسیه‌خانم جریحه‌دار شده، دلیل‌اش چیز دیگری است. مردم از تبعیض خسته‌اند. نمی‌فهمند چرا تیغِ‌قانون وقتی به باستی‌هیلز‌ها و لواسانات و دامنه‌های البرز می‌رسد، خودبه‌خود کُند می‌شود و با این‌که عالم و آدم از تخلفاتِ گسترده‌ی آن‌ باخبر است، جرات ندارد آجری از رویِ آجرش بردارد، امّا همین قانون، وقتی به آلونک آسیه‌خانم می‌رسد، در پلک‌بر‌هم‌زدنی، اجرا می‌شود!
اگر مرگ فقط برای همسایه حق نباشد، همه طرفدارش می‌شوند.

@Amirshahlaa
4.2K viewsedited  11:41
باز کردن / نظر دهید
2020-05-30 11:18:30
@Amirshahlaa
3.1K views08:18
باز کردن / نظر دهید
2020-05-27 15:13:41 ‍ گزارش‌به‌مردم(۴۵۴)

مردمِ‌خوبِ‌مشهد! سلام
کرونا بچّه‌های‌باران را دو-سه‌ماهی است بدجور اسیر و اَبیر کرده!
این‌ها اغلب بچّه‌هایی هستند که به‌خاطرِ تغییری که در اثر یک اتّفاق، در فُرمِ‌صورت یا اندام‌هایِ‌حرکتی‌شان ایجادشده، ۵سال، ۶سال، ۸سال و حتّی ده‌سال، خودشان را در خانه‌، حبس کرده‌بودند و اگر حمیدکیانیان و همسرش، میل‌به‌زندگی را، دوباره در آن‌ها بَرنمی‌انگیختند، شاید همان‌جا، رویِ‌تخت، می‌ماندند تا زخم بَر دارند و بپوسند. امّا به مددِ مهارت‌هایی که این‌جا بلد شده‌اند، از خانه بیرون زده و در اجتماع حاضر شده‌اند.
حالا آن‌ها دوباره مجبور گشته‌اند علی‌رغمِ‌میل‌شان، به خانه برگردند. کار و کاسبی‌شان کِساد شده و کفگیرشان به تهِ‌دیگ خورده. ویروسِ‌تاجدار، به بچّه‌ها، کمه‌کم، توی همین ایّام، ۲۰۰میلیون ضرر زده. همه‌ی اجراهای‌شان در شیراز و گرگان و مشهد کنسل شده. هم تاترها‌ی‌شان، هم کنسرت‌های‌شان و هم نمایشگاه‌های عکس و نقّاشی‌شان!
اسباب‌کشیِ بالاجبارِ موسسه هم، که از خانه‌ای استیجاری، به خانه‌‌ی استیجاریِ دیگری کوچیده‌اند، در این هاگیرواگیر، قوزِ بالاقوز شده و حسابی پس‌اندازشان را صفر کرده!
موسسه سال‌ها است دارد روی اعتمادبه‌نفس و روحیه‌ی بچّه‌ها کار می‌کند تا دست‌شان تویِ جیب‌ِ خودشان باشد و سربارِ کسی نباشند. فعلاً همه‌چیز برای بارانی‌ها به‌حالت تعلیق درآمده.
یک‌هفته پیش‌از شروعِ ماهِ‌روزه، فکری به ذهنِ موسسه می‌رسد تا دوران حبس‌ِخانگیِ بچّه‌ها را کمی شیرین و قابلِ‌تحمّل کند: جشنواره‌ی‌انگیزشی!
بچّه‌ها باید جلوی دوربینِ موبایل‌شان می‌نشستند و داستانِ‌زندگی‌شان را روایت می‌کردند.
از آن‌طرف، کمالِ‌تبریزی، به‌همراهِ داوود و رضا کیانیان می‌پذیرند داستان‌ِ زندگی بچّه‌ها را داوری کنند. مسابقه با استقبال مواجه می‌شود. ظرف هفده‌روز، هجده‌‌ اثرِ کوتاه و بلند می‌رسد و چند روز پیش، دعوت‌ام کردند تا افطار، مهمانِ سفره‌ی بچّه‌ها باشم و جوایزِ برگزیدگان این جشنواره‌ی ابتکاری را بدهم. شورا هم هدیه‌ی ناقابلی فرستاد. جای‌تان خالی بود. میان این بچّه‌ها، از عمرِ آدم حساب نمی‌شود.

@Amirshahlaa
2.7K views12:13
باز کردن / نظر دهید
2020-05-27 13:56:45
پدرانه

امروز دیدم پدرهایِ‌‌ایرانی، کم‌کم از شوکِّ رومینایِ به‌خواب‌ فروبُرده‌شده بیرون‌آمده‌ و تصویرِ عشق‌بازی‌ و طنّازی با دخترهای‌ِ‌ نازشان را پُست گذاشته‌اند تا به زبانِ اعتراض بگویند: مردِ ایرانی این است، نه آن بابا نَمایِ نامردِ داس‌تبار!
به‌نظرم از روزِ اوّل هم، باید همین‌کار را می‌کردیم. محکوم‌کردن که فقط، نوشتن از بدی و به‌ تصویرکشیدنِ عینِ زشتی‌ نیست!
همین‌که بیایی و این‌طرفِ جوی بایستی و مرزت را با پلیدی و شیطان‌خویی روشن کنی، می‌شود تنها گذاشتن نحسی و نجسی!
حالا این وسط، تکلیفِ امثالِ من، پدرهایِ‌ دخترنداشته چه می‌شود؟! ما هم، همین‌طرف، بغل‌به‌بغل با شما وایستاده‌‌ایم باباهایِ‌ دختردار!
این عکس‌ها را چندجایِ ایران، با فرشته‌هایِ سرزمین‌ام انداخته‌ام. چه فرق می‌کند؟! آن‌ها هم مثل دخترِ نداشته‌ی من!

@Amirshahlaa

#من_هم_پدرم
2.5K views10:56
باز کردن / نظر دهید
2020-05-24 13:41:54
@Amirshahlaa
2.1K views10:41
باز کردن / نظر دهید
2020-05-24 13:41:31
بهاریّه

عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا...

@Amirshahlaa
1.8K views10:41
باز کردن / نظر دهید
2020-05-23 11:33:10 ‍ گزارش‌به‌مردم(۴۵۳)

مردمِ‌خوبِ‌مشهد! سلام
وارد خیلی خیابان‌هایِ‌فرعی‌ِشهر که می‌شوی، روی درب‌ِ نو نوار منازل یا کنار زنگ و آیفونِ خانه‌ها، تقریباً جایِ سوزن‌انداز نیست. برچسب‌هایِ رنگ‌وارنگ، با چسب‌هایِ ضدگلوله و تاب‌آور مقابلِ آب و سیم‌ظرف‌شویی، سبیل‌درسبیل، کنارِ هم جا خشک کرده‌ و رویِ‌شان، شماره‌تلفنی است برای تخلیه‌ی‌چاه و لوله‌بازکنی!
هرکس دل‌اش خواسته، یک دریل و چندمتر فنر خریده و با یک خطِّ تلفنِ ثابت یا همراه، برای خودش، بیا برویی رقم زده و شهروندانِ بی‌پناه، مستاصل از این‌همه چسبِ‌رنگی، هرچه می‌روبند و می‌تراشند، باز فردا، مثل قارچ، شاهد رویشِ دوباره‌ی آگهی‌های ناخواسته و ناخوانده‌اند. گویی هر خانه، در هر روز، نیاز به چند نوبت لوله‌بازکنی دارد!؟
نه آن‌که قانون در برابر این هجومِ‌بی‌امان ساکت نشسته‌باشد، امّا یا مجریانِ‌قانون از صرافت افتاده‌اند، یا به گَردِ پایِ این‌همه برچسب نمی‌رسند. درهرصورت، آن‌چه لطمه می‌خورد، زیباییِ‌محلّه‌ها و اعصابِ شهروندانی است که تخلّف در روزِ‌روشن را می‌بینند و آن‌چه البته به جایی نمی‌رسد، فریادشان است.
ماده‌ی‌۹۲ قانون‌شهرداری‌ها، به مدیریت‌شهری اجازه‌ی امحاء و جریمه‌ی متخلفین را داده و شورای‌چهارمی‌ها با مصوبه‌ی‌ِ کمیسیون‌مادّه‌ی۲۰، حتّی مجوّزِ پلمپِ واحدهای‌صنفی قانون‌گریز را صادر کرده‌اند، امّا همچنان کوچه‌ها در تصرفِ برچسب‌هایِ‌رنگی است.

@Amirshahlaa
1.9K views08:33
باز کردن / نظر دهید
2020-05-21 02:42:12
@Amirshahlaa
1.8K views23:42
باز کردن / نظر دهید
2020-05-20 23:41:13 ‍ گزارش‌به‌مردم(۴۵۲)

مردمِ‌خوبِ‌مشهد! سلام
این‌که سازمانِ‌باغاتِ‌آستان‌قدس را به موسسه‌ی بذر و نهالِ آستان‌قدس تبدیل کنی و برای موسسه‌ی‌جدید، به‌جایِ تولید آلو و توت و شفت‌آلو، تحقیق رویِ ژنومِ‌بذر‌هایِ‌مولّد، تولیدِ بذرهای‌هیبرید و اصلاحِ نژادی نهال‌های مثمر و غیرمثمر را هدف‌گذاری نمایی، یکی‌از آن اصلاحات‌ِ‌ساختاری است که از زمانِ آقایِ‌رییسی شروع و در دوره آقای‌مروی باسرعت درحال انجام است. نمی‌دانستم هرسال حدودِ ۳۰۰میلیون‌دلار بذرِکشاورزی وارد می‌کنیم تا بکاریم! امّا وقتی فهمیدم، بیشتر به زیرساختی که در این موسسه‌ گِرد آمده، تا بلکه جلوی ارز بَریِ پنهانِ بذرها را بگیرد پی بردم. امروز به دعوت مدیرعاملِ دهه‌ی‌شصتی این موسسه، دوسه‌ساعتی در باغ‌های داخل‌شهر آستان گشت زدیم. باغ‌هایی قدیمی با درختانی کهنسال که چندسالی است با تغییر رویه‌ی آستان‌قدس و اهتمام‌اش برای نگه‌داشتِ این سرمایه‌های سبز و اکسیژن‌ساز، دوباره دارد جان می‌گیرد، احیاء می‌شود و قرار است به چرخه‌ی تولید و عرضه‌ی بذرهای مرغوب و نهال‌های اصلاح‌شده بپیوندد. طرحی را شروع کرده‌اند(سامانه‌ی اصالت‌سنجی طیّب) تا با نصب QRکُد روی هر نهالی که می‌فروشند، امکان رهگیری نهال‌های‌شان را در هر کجای کشور داشته‌باشند و به این ترتیب، تاثیر اقلیم مناطق‌مختلف را روی تولیدات‌شان به‌دست آورند.
خوشبختانه اساتید کشاورزی دانشگاه‌فردوسی هم پای کار آمده‌اند و مشغول راه‌اندازی یکی‌از مجهزترین آزمایشگاه‌های بانکِ‌بذر کشور، برای موسسه هستند. این‌که دیگر قرار نیست هیچ‌کدام از باغ‌های آستان‌قدس، تبدیل‌به مشهدمال و خراسان‌مال و ایران‌مال شود، در کنار ساخت‌وساز بیش‌از ۱۸هزارمترمربع گلخانه‌‌های هیدروپونیک در دلِ همین باغات که تا چندماه دیگر تکمیل و آماده‌ی برون‌سپاری به مهندسین‌جوان و جویایِ‌کار است، اتّفاقات مهم و خوشحال‌کننده‌ای است که به تولیدِ محصولات ارگانیک و سالم برای مردم‌شهر و اشتغال‌زایی‌مولّد برای فرزندان‌شان کمک می‌کند.
کارهایی که این‌جا انجام شده، جان می‌دهد برای تکمیلِ زنجیره‌ای که مهندس‌آل‌شیخ در کاخانه‌ی نوآوری‌اش دارد دنبال می‌کند.
از دکتر سلمان‌سالاری، مدیرعامل‌موسسه که توضیحات دقیقی از اُفق پیش‌روی موسسه بذر و نهال آستان‌قدس داد، متشکرم.

@Amirshahlaa
1.7K views20:41
باز کردن / نظر دهید
2020-05-18 12:13:38 ‍ گزارش‌به‌مردم(۴۵۱)

مردمِ‌خوبِ‌مشهد! سلام
این، یکی‌از خاص‌ترین بسته‌بندی‌هایِ دورانِ‌کرونایِ‌مشهد بود. بسته‌بندی در ارتفاعِ صدمتری!
دیروز(۱۳۹۹/۲/۲۵)، بچّه‌هایِ‌نازنینِ بنیادِ لبخندکودک دعوت‌ام کردند تا در طبقه‌ی بیست‌ودوّمِ برجِ‌بارانِ۳، بِهِشان ملحق شوم و در بسته‌بندیِ ۵۰۰بسته‌ی‌معیشتی، که با همکاریِ گروهِ‌باران مشغول به انجام‌اش بودند، همراهی‌شان کنم.
این، دوّمین همکاریِ بارانی‌ها و لبخندِکودکی‌ها بود که برای ایفایِ بخشی‌از مسوولیت‌‌های‌اجتماعی‌شان، دور هم جمع می‌شدند و این بسته‌ها را برای نیازمندان تهیّه می‌کردند.
لطف داشتند و به احترامِ حضورم، چنددقیقه دست از کار کشیدند تا به حرف‌هایم گوش دهند. گفتم‌: کرونا اگرچه یک تهدید بود، امّا باعث شد تا آدم‌ها مهربان‌تر و آسمانِ دل‌شان آبی‌تر شود. گفتم: همیشه عطرِ گُل به دستی که آن را هدیه می‌دهد می‌چسبد. گفتم: قانون‌زندگی، قانونِ بازی بومرنگ است. هر چیزی را با هر شدّتی به سمت کائنات پرتاب کنیم، همان چیز با همان شدّت به خودمان برمی‌گردد.
آن‌ها هم که داستانِ اهالی کوره‌ی آجرپزی را، چند پُست پایین‌تر، در حسابِ اینستاگرامی‌ام، خوانده‌بودند، لطف کردند و برای همه‌ی خانواده‌های آن‌جا، بسته‌ی خوراکی کنار گذاشتند. تشکر کردم و بیرون آمدم. .
امّا از کرونا و بسته‌های‌معیشتی گذشته، عجب پنت‌هوسی بود. هوش از سرم پرید!

@Amirshahlaa
2.0K views09:13
باز کردن / نظر دهید