مردمِخوبِمشهد! سلام کرونا بچّههایباران را دو-سهماهی است بدجور اسیر و اَبیر کرده! اینها اغلب بچّههایی هستند که بهخاطرِ تغییری که در اثر یک اتّفاق، در فُرمِصورت یا اندامهایِحرکتیشان ایجادشده، ۵سال، ۶سال، ۸سال و حتّی دهسال، خودشان را در خانه، حبس کردهبودند و اگر حمیدکیانیان و همسرش، میلبهزندگی را، دوباره در آنها بَرنمیانگیختند، شاید همانجا، رویِتخت، میماندند تا زخم بَر دارند و بپوسند. امّا به مددِ مهارتهایی که اینجا بلد شدهاند، از خانه بیرون زده و در اجتماع حاضر شدهاند. حالا آنها دوباره مجبور گشتهاند علیرغمِمیلشان، به خانه برگردند. کار و کاسبیشان کِساد شده و کفگیرشان به تهِدیگ خورده. ویروسِتاجدار، به بچّهها، کمهکم، توی همین ایّام، ۲۰۰میلیون ضرر زده. همهی اجراهایشان در شیراز و گرگان و مشهد کنسل شده. هم تاترهایشان، هم کنسرتهایشان و هم نمایشگاههای عکس و نقّاشیشان! اسبابکشیِ بالاجبارِ موسسه هم، که از خانهای استیجاری، به خانهی استیجاریِ دیگری کوچیدهاند، در این هاگیرواگیر، قوزِ بالاقوز شده و حسابی پساندازشان را صفر کرده! موسسه سالها است دارد روی اعتمادبهنفس و روحیهی بچّهها کار میکند تا دستشان تویِ جیبِ خودشان باشد و سربارِ کسی نباشند. فعلاً همهچیز برای بارانیها بهحالت تعلیق درآمده. یکهفته پیشاز شروعِ ماهِروزه، فکری به ذهنِ موسسه میرسد تا دوران حبسِخانگیِ بچّهها را کمی شیرین و قابلِتحمّل کند: جشنوارهیانگیزشی! بچّهها باید جلوی دوربینِ موبایلشان مینشستند و داستانِزندگیشان را روایت میکردند. از آنطرف، کمالِتبریزی، بههمراهِ داوود و رضا کیانیان میپذیرند داستانِ زندگی بچّهها را داوری کنند. مسابقه با استقبال مواجه میشود. ظرف هفدهروز، هجده اثرِ کوتاه و بلند میرسد و چند روز پیش، دعوتام کردند تا افطار، مهمانِ سفرهی بچّهها باشم و جوایزِ برگزیدگان این جشنوارهی ابتکاری را بدهم. شورا هم هدیهی ناقابلی فرستاد. جایتان خالی بود. میان این بچّهها، از عمرِ آدم حساب نمیشود.