#تنپوشیازهوس #مسیحه_زادخو #پارت_۱۰ دکتر رفت سمیه با لبخندی گفت: _ آقای دکتر هستن پسرآقای راد منم لبخندی زدم و گفتم : -میشناسم ! امروز تو مطبشون دیدمشون تازه یادش ا مده بود که اومدم پایین و گفت : -چیزی لازم داشتین غزل جان ؟ -یه لیوان آب… 409 views14:00