Get Mystery Box with random crypto!

ancientworld | جهان باستان

لوگوی کانال تلگرام ancient — ancientworld | جهان باستان A
لوگوی کانال تلگرام ancient — ancientworld | جهان باستان
آدرس کانال: @ancient
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 108.05K
توضیحات از کانال

🔺جهان باستان اولين و بهترين رسانه در زمينه ناگفته هاى باستانى و تاريخى
ببخشید که فعالیتمون خیلی کم شده؛ امیدوارم روزی دوباره بتونم مثل قبل فعالیت کنم🙏🏻

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 4

2021-12-05 18:58:38
اگه دنبال گنج‌نامه و نسخه‌های قدیمی و کمیاب هستی بیا اینجا

@noskhe_name
@noskhe_name
@noskhe_name
14.7K views15:58
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 23:57:54
روزی رضاشاه از جلوی مکتب خانه‌ای رد میشد متوجه چند شاگرد فقیر که لباس های کهن به تن داشتند شد ...

به همین جهت دستور داد که تمام شاگردان مدرسه لباس پارچه ای یا همان لباس
فرم بپوشند.

با این اقدام، از یک جهت معلوم نمیشد چه کسی پسر وزیر است و چه کسی پسر کارگر، و از جهت دیگر صنعت پارچه بافی داخلی را نیز بکار انداخت.

از خاطرات امیراصلان افشار

@ancient
5.6K views20:57
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 16:19:53
چون یک دستش را با شمشیر زدند، با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را سرخ کرد. خلیفه از او پرسید: چرا چنین کردی؟

او گفت: وقتی دست‌هایم را قطع کنند خون‌های بدنم بیرون ریخته و چهره‌ام زرد میشود. و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترس زرد شده است!

چهره‌ام را خونین کردم تا زردی‌اش دیده نشود... نام این دلیر مرد بابک بود، بابک خرمدین...

@ancient
3.8K views13:19
باز کردن / نظر دهید
2021-11-27 22:36:22
سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان

در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد؛ سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا ... خدا...خدا...
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند، نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت

نوبت به وکیل دادگستری رسید؛
از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت: من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت میدانم؛
عدالت .. عدالت .. عدالت..
گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.
مردم متعجب، گفتند : آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شد

آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛
سؤال شد: آخرین حرفت را بزن
گفت :من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم
اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شود
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد

چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند!

@ancient
9.7K views19:36
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 18:31:23
الان پنج‌تا پیتزا چند میشه؟!!!

این فیلم مال ۲۰۰ سال قبل نیست؛ سریال جایزه بزرگ مهران مدیری سال ۸۴!!

@ancient
8.4K views15:31
باز کردن / نظر دهید
2021-11-24 11:02:08
اینا میخوان برن من نمیخوام برم
من میخوام این خاکو ببوسم...

خانومی که در بهمن ۵۷ به کاخ نیاوران اومده و از رفتن شاه ناراحته. میگه اینا(شاه و ...) میخوان برن ولی من نمیخوام برم...
این فیلم کم یاب چند ثانیه‌ای توسط بی‌بی‌سی ضبط شده بود...

@ancient
9.5K views08:02
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 12:21:58
مقایسه جالب مردم ایران و کانادا از زبان ابراهیم خان صحافباشی؛ ۱۳۰ سال قبل...

مردم ويكتوريا(کانادا) آموختن به دیگری را یکی از شرافات انسانی میدانند. چنان چه در هر ده کوره‌ای چندین مکتب مجانی برای اطفال مهیا کرده‌اند و چه دختر و چه پسر از سن پنج سالگی به مکتب میرود و طی دوازده سال همه چیز را میداند و لایق به هرکاری هستند.

بچه های ما ایرانیان بیچاره نیز تا پانزده سالگی آقاموچول هستند و بعد هم با همان وضعیت ازدواج می کنند! یک گاو نری را جفت می کنیم با ماده خری و متوقع هستیم که اولاد اینها همه چیز بفهمند! دختر را در قفس پرورش می دهیم و به جز خوردن و خوابیدن چیز دیگرش نمی آموزیم. یعنی چیزی نداریم که بیاموزیم!

زمانی هم که به شوهر می رود هر شب در جنگ است و می گوییم چرا با شوهرش سازش ندارد و حال آن که تحمل زنهای ایران و مظلوم بودن شان بیش از مردها هست. افسوس که ما مردم لذت خوراک و جماع را بیش از ترقی و تربیت فهمیده ایم...!

@ancient
5.9K views09:21
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 21:12:16
معروف است که هنگام مطرح شدن حمله به ایران، ابوعبید ثقفی، پدر مختار؛ اولین کسی بود که اعلام کرد حاضر است در راه جنگ با ایران قدم بگذارد.

در جنگ پل، فیل‌های جنگی‌ای که در قشون ایران بودند، باعث وحشت اسب‌های اعراب گردیدند و اعراب مجبور شدند پیاده جنگ کنند. ابوعبید ثقفی، پدر مختار، که فرمانده مسلمانان بود به یکی از فیل‌های ارتش ایران حمله برده او را زخمی کرد، فیل خشمگین شد او را در زیر پای خود گرفت و بدین گونه ابوعبید جان سپرد...

@ancient
12.5K views18:12
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 16:13:05
واژه‌هایی از زبان هخامنشی که هنوز هم استفاده میشن:

هخامنشی: تونوا امروزی: توانا

هخامنشی: گوسپندا امروزی: گوسفند

هخامنشی دروگ امروزی: دروغ

هخامنشی: دریَ امروزی: دریا

هخامنشی:داریامی امروزی: دارم

هخامنشی: مِرغا امروزی: مرغ

هخامنشی: وزرگ امروزی: بزرگ

هخامنشی: راستام امروزی: راست

هخامنشی: زورَ امروزی: زور

هخامنشی: روت امروزی: رودخانه

@ancient
6.6K viewsedited  13:13
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 12:01:32
"هنگام تیرباران چشمهایم را نبندید، میخواهم شاهد پرواز گلوله ها باشم…"

متن دفاعیه نادر جهانبانی در دادگاه صادق خلخالی:

"آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر مسخره و احمقانه‌ است که من لزومی به پاسخ گفتن به آن نمی‌بینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدن‌های شما نشان می‌دهد که حکم شما علیه من مثلا صادر شده، پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده، من هم هرگز عامل کشوری نبودام بلکه در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز می‌کردم.
 
حال شما چگونه به خود اجازه می‌دهید به من تهمت خیانت بزنید.
شما از خود خجالت نمی‌کشید شما از مردم شرم نمی‌کنید؟
 
آقایان من پنجاه و یک سال به خوبی و نیکی زندگی کرده‌ام و قرارگاهم آسمان‌ها بود. پاسخی به یاوه گویی‌های شما ندارم.
من دفاع خاصی ندارم ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکرده‌ام
به هر حال دیگر مهم نیست و من آمادهٔ اعدام هستم..."

@ancient
15.2K views09:01
باز کردن / نظر دهید