Get Mystery Box with random crypto!

اندیشه ناب

لوگوی کانال تلگرام andisheh_naab12 — اندیشه ناب ا
لوگوی کانال تلگرام andisheh_naab12 — اندیشه ناب
آدرس کانال: @andisheh_naab12
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 26.31K
توضیحات از کانال

تبلیغات 👈 @mr_mim3

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2023-04-22 21:31:04 کشور ژاپن تا چه حد زن ستیز هست؟!
تو شرکتی که تو ژاپن کار میکردم،کلا ۲تا دختر بیشتر تو کل شرکت نبود

سه بخش production, entertainment و legal داشتیم.من بخش پروداکشن بودم که کارای تولیدی موسیقی رو انجام میدادیم و یه دختره دیگه به اسم هانی که اون بخش entertainment بود

وارد شرکت شدم، روز اول هانی اومد بهم یاد داد ببین این ۲نوع قهوه رو داریم یکیش برای «تاناکا سان» (رئیس شرکت) هست، اون یکی برای همه. تاناکا سان اسپرسو میخوره، موراتا سان با یک قاشق چایخوری شکر و ۱/۳ شیر
پاول، چایی انگلیسی دوست داره، و همینجوری واسه ۵،۶ نفر دیگه رو هم گفت
و بعدش گفت برای بقیه تو این فلاسک قهوه درست کن و بذار روی میز.
منم یکم اخما تو هم که من الان چرا باید همه ی اینا رو یادم بمونه و اصلاً چرا هرکی خواست واسه خودش قهوه و چایی درست نمیکنه؟
خلاصه یسری چیزای دیگه راجع به نحوه و روزهای بردن آشغالا،چراغ ها،قفل ها،فایل ها غیره توضیح داد
بعد گفت چون تو تازه وارد شرکت شدی، همه ی این کارا رو تو باید انجام بدی. با اینکه راضی به انجامشون نبودم چون میدونستم شرکت های ژاپنی این جور هستن به ناچار پذیرفتم و روز بعد ۵دقیقه به ۸ صبح که کار شروع میشه رسیدم شرکت و شروع کردم قهوه و چایی درست کردن.
ساعت ۸:۰۵ تاناکا سان داد زد
قهوه ی من کو؟؟
منم با عجله گفتم دارم درست میکنم الان میارم رئیس. تو دل خودم چند تا فحش دادم و براش قهوه رو بردم گفت: فردا وقتی میرسم شرکت قهوه رو برام بیار‌. تقریباً نیم ساعت طول کشید تا قهوه/چایی همه رو ببرم و آشغالا رو بذارم بیرون .تموم که شد یه آهی کشیدم رفتم بخش خودم
حالا رئیس خودم «توشی سان» عصبانی که پس کجایی نیم ساعت از کار گذشته تو هنوز شروع نکردی، گفتم داشتم برای همه قهوه میریختم. گفت:«به من ربطی نداره، اگه نیم ساعت طول میکشه اون کارا، نیم ساعت زودتر بیا سرکار و رأس ساعت ۸کارت رو شروع کن. کارد میزدی ازم خون نمیومد. یه لبخند زدم وپیش خودم با تلخی فکر کردم ایکاش یک آدم دیگه تازه وارد شرکت بشه که دیگه من لازم نباشه این کارا رو انجام بدم.
چند هفته ای گذشت و یاد گرفته بودم دیگه یک ربعه همه ی کارای صبح رو انجام بدم. یه پسر جدیدی وارد شرکت شد.

منم خوشحال که آخجون، دیگه کلفتی نمیکشم.
رفتم از هانی پرسیدم تویادش میدی یا من باید یادش بدم؟ همونجور که طبق معمول خودش رو لای ورق ها گم کرده بود با بی حوصلگی برگشت پرسید منظورت چیه؟
گفتم خب کارای صبح و شب و قهوه و اینا.گفت نه پسرا ازین کارا نمیکنن.من هاج و واج که مگه نگفتن هرکی تازه وارد شرکت میشه؟ گفت آره ولی تا دختر بعدی نیاد وظیفه توست
هنوز که هنوزه یادش میافتم دلم میخواد از خشم عربده بکشم. تازه این شروع جهنم بود برای من.

پسر جدیده که وارد شده بود زبان ژاپنی ش به خوبی من نبود. مدرک زبان بالاتری هم ازش داشتم و یکی از دلایلی که management پرودیوسر ها دیتم بود همین موضوع بود که میتونستم ترجمه کنم

این پسره که تازه وارد بخش شد،بنده خدا هر ایمیلی که میخواست بفرسته رو اول میداد من بخونم که یوقت چیزی رو جا ننداخته باشه یا اشتباه زبانی نداشته باشه.حالا از اون طرف رئیس بخش آهنگسازی اصلاً کلا ژاپنی حالیش نبود و خدا میدونه من چقدر برای این ترجمه کردم و ایمیل فرستادم
ولی از اونجایی که نزدیک ۳۰سال بود ژاپن زندگی میکرد و با سیستم شرکت ژاپنی بزرگ شده بود خودش به مقدار زیادی زن ستیز بود. از وقتی پسره وارد شرکت شد،تو هر میتینگ ای که داشتیم و من طبق معمول براش ترجمه میکردم، برمیگشت
به «جو» (پسر جدیده) نگاه میکرد و ازش میپرسید درست میگه؟حالا خوبه برای چند ماه من براش ترجمه میکردم و مشکلی هم نداشته.جو هم که پیش من معذب میشد به من نگاه میکرد،من که به نشونه ی تایید کلم رو براش تکون میدادم،برمیگشت به رئیس میگفت بله درسته.
اینکه جلوی مشتری یهو میومد توانایی های منو زیر سوال میبرد،باعث میشد مشتری ها هم کار و حرف منو جدی نگیرن

یکبارم وقتی داشتم خودکار از رو زمین بر میداشتم، توشی سان برگشت بم گفت چقدر بدنت سفته
یکم نرمش کن، دختر که نباید انقدر بدنش سفت باشه! من ساده لوح که فکر میکردم اگه با هانی مشورت کنم پشتم هست و هوامو داره، برگشت بم گفت «چقدر بی جنبه ای» و میخندید
از شرایط زن ستیزی مقام های شرکت که حالم بهم میخورد هیچی، ولی اینکه راهی برای جلوگیریش نبود، بخش دیگه.و از همه ی اینا بیشتر حالم از هانی بهم میخورد که با وجود زن بودنش نه تنها با این رفتار ها مقابله نمیکرد، بلکه «نرمالایز» شون هم میکرد. اه اه چه خاطره ی گندی یادم اومد

@andisheh_naab12
890 views18:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 19:30:37
بازی پاسور ویندوز توسط یک کارآموز ساخته شد که هرگز پولی بابت آن دریافت نکردیکی از محبوب ترین بازی های ویندوز توسط کارآموزی به نام وز چری نوشته شد. چری در اینباره گفته: «این بازی را وقتی کارآموز مایکروسافت بودم، خارج ساعات کاری ام در تابستان سال ۱۹۸۸ برای ویندوز ۲.۱ نوشتم. آن زمان دانشجو بودم و به جای درس خواندن برای امتحانات پایان ترم روی یک کامپیوتر مک پاسور بازی می کردم و می خواستم یک نسخه از آن را برای خودم روی ویندوز هم داشته باشم.»
یکی از مدیران مایکروسافت کار چری را دید و تصمیم گرفت آن را در ویندوز ۳.۰ این شرکت بگنجاند. چری در اینباره گفته: «پولی برایش به من ندادند و در عوضش یک دستگاه  IBM XT در اختیارم گذاشتند تا در دوران تحصیل اشکالات درسی ام را با آن برطرف کنم. هیچ مشکلی هم با این موضوع نداشتم و هنوز هم ندارم.»

@andisheh_naab12
990 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 16:31:07
دو نوع هیولا در این دنیا وجود دارد:آن‌هایی که فقط به فکر خودشان هستند،و آن‌هایی که فقط به فکر دیگران هستند.به عبارتی،آدم‌های شرور خودخواه و آدم‌های شرور فداکار.

گروه اول به لذت و موفقیت خودش بیش از هر چیز بها می‌دهد.البته با تمام این اوصاف،در بدی به گرد پای گروه دوم هم نمی‌رسد.
شرورهای فداکار
باعث بزرگ‌ترین ویرانی‌ها می‌شوند،چون هیچ چیز جلودارشان نیست،نه لذت و نه شکم سیری،نه پول و نه شهرت.
چرا؟ چون شرورهای فداکار فقط به فکر دیگران هستند.آن‌ها از دایره‌ی شرارت فردی پا را فراتر می‌گذارند، به مقام‌های بالای دولتی می‌رسند. موسولینی، فرانکو یا استالین سرشار از احساس رسالت‌اند. از نظر خودشان آن‌ها به چیزی جز مصالح مردم فکر نمی‌کنند. آن‌ها یقین دارند که کار خوبی می‌کنند،وقتی آزادی‌ها را سلب می‌کنند،وقتی مخالفانشان را به زندان می‌اندازند،یا حتی وقتی آن‌ها را اعدام می‌کنند.
آن‌ها سهم دیگران را نادیده می‌گیرند.آن‌ها سر در آرمان‌هایشان دارند و پا در خون...

#آدولفه_دو_زندگی
#اریک_امانوئل_اشمیت

Leviathan

@andisheh_naab12
1.2K views13:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 13:30:45 دزدی مقادیر زیادی پول دزدید، دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید

هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند . قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم كرد .
كاه دزد به وكیلش گفت : چرا قاضی پول دزد را آزاد كرد و من كه فقط مقداری كاه دزدیدم به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم شدم ؟!

وكیل گفت : آخه قاضی ؛ كاه نمی خورد .!

عبید زاکانی

@andisheh_naab12
1.4K views10:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 12:30:01
«چگونه درباره‌ی سکس بیشتر بیندیشیم» منتشر شد.
(تأملاتی فلسفی درباره‌ی تن‌آمیزی و مسائل جنسی)

نویسنده:‌ آلن دوباتن
مترجم: مهدی خسروانی

بخشهایی از کتاب را میتوانید از اینجا دانلود کنید.

برای تهیه فایل متن کامل کتاب به آیدی مترجم در تلگرام پیام بدهید:
@Mkhosravani

بهای کتاب 100 هزار تومان است اما کتاب پیش از دریافت بهای آن برای خواننده ارسال می‌شود. خواننده می‌تواند هزینه کتاب را هر زمان که راحت است بپردازد یا، در صورت تمایل به تخفیف، هزینه‌ی کتاب را با هر میزان تخفیف که به نظر خودش مناسب است پرداخت کند.
1.3K views09:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 09:30:45
فاجعه همانا استمرار وضعِ موجود است.

#والتر_بنیامین

@andisheh_naab12
1.3K views06:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 23:29:02چرا اتفاقی نمی‌افتد؟
[دو
نامهٔ واتسلاو هاول از زندان]
فصل دوم، قسمت هفتم

واتسلاو
هاول نویسنده و رهبر جنبش مدنی چکسلواکی سابق در سال ۱۹۸۳ در پاسخ به بعضی نامه‌ها و شنیده‌ها از اتفاقات کشور دو نامه می‌نویسد. در روزهایی که خبر می‌رسد که همهٔ محافل و نیروهای مدنی مشغول بگومگو و نزاع با یکدیگرند، که کسی کاری نمی‌کند، که کسانی دارند کشور را ترک می‌کنند، که کسانی فقط به فکر خودشان هستند و انحصارطلبی پیشه کرده‌اند، که کسانی به فساد اقتصادی آلوده شده‌اند و کسانی هم شهرتِ بیشتر را بر سرنوشت کشور ترجیح داده‌اند، او دو نامهٔ تاریخی می‌نویسد تا راه مواجهه با این وضعیت اضطراب‌آور را از دیدِ خودش بیان کند. او به این پرسش اساسی نیز می‌پردازد که «چرا هیچ اتفاقی نمی‌افتد؟» اما پاسخش آن پاسخی نیست که خیلی‌ها انتظار دارند. این دو نامه را کسانی در امتداد جستار مشهورِ او «قدرت بی‌قدرتان» دانسته‌اند. این دو نامه در کتاب «نامه‌های سرگشاده» او به ترجمهٔ احسان کیانی‌خواه منتشر شده است. در این اپیزود به این دو نامه پرداخته‌ایم و دو کتاب دیگر هم معرفی کرده‌ایم که خواندنشان در این روزها تجربهٔ دیگری‌ست.

□ نویسنده: واتسلاو هاول | مترجم: احسان کیانی‌خواه | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی | تهیه‌کننده: نشر نو

@Radio_Now | @Nashrenow
1.2K views20:29
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 22:15:29 یه دوستی داشتم باباش خیلی آدمِ معتقدی بود؛ متعهد به دینی بود که داشت! ادا اصول و ظاهر و نقاب نبود؛ از اینا نبود بشینی کنارش بگه حجابت کو؟ نمازت رو خوندی؟ این کار غلطه اون کار درسته! من تا حالا ندیده بودم گیر بده به بچه هاش وقتی پا به پاش هیئت نمیرفتن، یا برنج و روغن پخش نمیکردن، دلش میگرفت یهو میگفت" دارم میرم مشهد"
دوستم بهش میگفت " بابا خب همینجا یه زیارتی، دعایی بخون دیگه؛ بیا با ما بریم سفر"
یه بار به دوستم گفتم " چرا شما بهش گیر میدید وقتی اون بهتون تا حالا نگفته کجا برید و نرید، پدرت درک کرده هر کسی یک جوری خوشه و دلخوشی داره؛ هر کسی حالش با زندگیش یه جورِ سبک خودش خوبه،"
یکی دلش میخواد بره مشهد حالش خوب شه، یکی اصلا دلش نمیخواد اینو!
یکی از هیئت رفتن لذت میبره یکی با مهمونی رفتن، سفر به هر جا زیارتی یا سیاحتی بسته به انتخاب هر فرد داره.
من یاد گرفتم هر کسی تو زندگیش یه دلخوشی هایی داره که بی رحمیه اگر ازش بگیریم.
آدم ها با همین دلخوشی هاشون بالا و پایین زندگی رو تحمل میکنند...

@andisheh_naab12
1.2K views19:15
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 20:31:08 #ربات_دانلود_یوتیوب

این ربات تلگرامی به شما امکان می‌دهد تا به صورت #سریع ، #آسان و #رایگان ویدیوهای یوتیوب را در تلگرام دانلود کنید.
با قابلیت جستجوی هوشمندانه و پشتیبانی از ویدیوهای با کیفیت بالا، یک ابزار بسیار کارآمد و #پایدار برای دانلود ویدیوهای یوتیوب محسوب می‌شود.

https://t.me/youtube_download8_bot
https://t.me/youtube_download8_bot
https://t.me/youtube_download8_bot
103 views17:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 20:31:01 یه دوستی داشتم باباش خیلی آدمِ معتقدی بود؛ متعهد به دینی بود که داشت! ادا اصول و ظاهر و نقاب نبود؛ از اینا نبود بشینی کنارش بگه حجابت کو؟ نمازت رو خوندی؟ این کار غلطه اون کار درسته! من تا حالا ندیده بودم گیر بده به بچه هاش وقتی پا به پاش هیئت نمیرفتن، یا برنج و روغن پخش نمیکردن، دلش میگرفت یهو میگفت" دارم میرم مشهد"
دوستم بهش میگفت " بابا خب همینجا یه زیارتی، دعایی بخون دیگه؛ بیا با ما بریم سفر"
یه بار به دوستم گفتم " چرا شما بهش گیر میدید وقتی اون بهتون تا حالا نگفته کجا برید و نرید، پدرت درک کرده هر کسی یک جوری خوشه و دلخوشی داره؛ هر کسی حالش با زندگیش یه جورِ سبک خودش خوبه،"
یکی دلش میخواد بره مشهد حالش خوب شه، یکی اصلا دلش نمیخواد اینو!
یکی از هیئت رفتن لذت میبره یکی با مهمونی رفتن، سفر به هر جا زیارتی یا سیاحتی بسته به انتخاب هر فرد داره.
من یاد گرفتم هر کسی تو زندگیش یه دلخوشی هایی داره که بی رحمیه اگر ازش بگیریم.
آدم ها با همین دلخوشی هاشون بالا و پایین زندگی رو تحمل میکنند...

@andisheh_naab12
252 views17:31
باز کردن / نظر دهید