2023-04-22 21:31:04
کشور ژاپن تا چه حد زن ستیز هست؟!
تو شرکتی که تو ژاپن کار میکردم،کلا ۲تا دختر بیشتر تو کل شرکت نبود
سه بخش production, entertainment و legal داشتیم.من بخش پروداکشن بودم که کارای تولیدی موسیقی رو انجام میدادیم و یه دختره دیگه به اسم هانی که اون بخش entertainment بود
وارد شرکت شدم، روز اول هانی اومد بهم یاد داد ببین این ۲نوع قهوه رو داریم یکیش برای «تاناکا سان» (رئیس شرکت) هست، اون یکی برای همه. تاناکا سان اسپرسو میخوره، موراتا سان با یک قاشق چایخوری شکر و ۱/۳ شیر
پاول، چایی انگلیسی دوست داره، و همینجوری واسه ۵،۶ نفر دیگه رو هم گفت
و بعدش گفت برای بقیه تو این فلاسک قهوه درست کن و بذار روی میز.
منم یکم اخما تو هم که من الان چرا باید همه ی اینا رو یادم بمونه و اصلاً چرا هرکی خواست واسه خودش قهوه و چایی درست نمیکنه؟
خلاصه یسری چیزای دیگه راجع به نحوه و روزهای بردن آشغالا،چراغ ها،قفل ها،فایل ها غیره توضیح داد
بعد گفت چون تو تازه وارد شرکت شدی، همه ی این کارا رو تو باید انجام بدی. با اینکه راضی به انجامشون نبودم چون میدونستم شرکت های ژاپنی این جور هستن به ناچار پذیرفتم و روز بعد ۵دقیقه به ۸ صبح که کار شروع میشه رسیدم شرکت و شروع کردم قهوه و چایی درست کردن.
ساعت ۸:۰۵ تاناکا سان داد زد
قهوه ی من کو؟؟
منم با عجله گفتم دارم درست میکنم الان میارم رئیس. تو دل خودم چند تا فحش دادم و براش قهوه رو بردم گفت: فردا وقتی میرسم شرکت قهوه رو برام بیار. تقریباً نیم ساعت طول کشید تا قهوه/چایی همه رو ببرم و آشغالا رو بذارم بیرون .تموم که شد یه آهی کشیدم رفتم بخش خودم
حالا رئیس خودم «توشی سان» عصبانی که پس کجایی نیم ساعت از کار گذشته تو هنوز شروع نکردی، گفتم داشتم برای همه قهوه میریختم. گفت:«به من ربطی نداره، اگه نیم ساعت طول میکشه اون کارا، نیم ساعت زودتر بیا سرکار و رأس ساعت ۸کارت رو شروع کن. کارد میزدی ازم خون نمیومد. یه لبخند زدم وپیش خودم با تلخی فکر کردم ایکاش یک آدم دیگه تازه وارد شرکت بشه که دیگه من لازم نباشه این کارا رو انجام بدم.
چند هفته ای گذشت و یاد گرفته بودم دیگه یک ربعه همه ی کارای صبح رو انجام بدم. یه پسر جدیدی وارد شرکت شد.
منم خوشحال که آخجون، دیگه کلفتی نمیکشم.
رفتم از هانی پرسیدم تویادش میدی یا من باید یادش بدم؟ همونجور که طبق معمول خودش رو لای ورق ها گم کرده بود با بی حوصلگی برگشت پرسید منظورت چیه؟
گفتم خب کارای صبح و شب و قهوه و اینا.گفت نه پسرا ازین کارا نمیکنن.من هاج و واج که مگه نگفتن هرکی تازه وارد شرکت میشه؟ گفت آره ولی تا دختر بعدی نیاد وظیفه توست
هنوز که هنوزه یادش میافتم دلم میخواد از خشم عربده بکشم. تازه این شروع جهنم بود برای من.
پسر جدیده که وارد شده بود زبان ژاپنی ش به خوبی من نبود. مدرک زبان بالاتری هم ازش داشتم و یکی از دلایلی که management پرودیوسر ها دیتم بود همین موضوع بود که میتونستم ترجمه کنم
این پسره که تازه وارد بخش شد،بنده خدا هر ایمیلی که میخواست بفرسته رو اول میداد من بخونم که یوقت چیزی رو جا ننداخته باشه یا اشتباه زبانی نداشته باشه.حالا از اون طرف رئیس بخش آهنگسازی اصلاً کلا ژاپنی حالیش نبود و خدا میدونه من چقدر برای این ترجمه کردم و ایمیل فرستادم
ولی از اونجایی که نزدیک ۳۰سال بود ژاپن زندگی میکرد و با سیستم شرکت ژاپنی بزرگ شده بود خودش به مقدار زیادی زن ستیز بود. از وقتی پسره وارد شرکت شد،تو هر میتینگ ای که داشتیم و من طبق معمول براش ترجمه میکردم، برمیگشت
به «جو» (پسر جدیده) نگاه میکرد و ازش میپرسید درست میگه؟حالا خوبه برای چند ماه من براش ترجمه میکردم و مشکلی هم نداشته.جو هم که پیش من معذب میشد به من نگاه میکرد،من که به نشونه ی تایید کلم رو براش تکون میدادم،برمیگشت به رئیس میگفت بله درسته.
اینکه جلوی مشتری یهو میومد توانایی های منو زیر سوال میبرد،باعث میشد مشتری ها هم کار و حرف منو جدی نگیرن
یکبارم وقتی داشتم خودکار از رو زمین بر میداشتم، توشی سان برگشت بم گفت چقدر بدنت سفته
یکم نرمش کن، دختر که نباید انقدر بدنش سفت باشه! من ساده لوح که فکر میکردم اگه با هانی مشورت کنم پشتم هست و هوامو داره، برگشت بم گفت «چقدر بی جنبه ای» و میخندید
از شرایط زن ستیزی مقام های شرکت که حالم بهم میخورد هیچی، ولی اینکه راهی برای جلوگیریش نبود، بخش دیگه.و از همه ی اینا بیشتر حالم از هانی بهم میخورد که با وجود زن بودنش نه تنها با این رفتار ها مقابله نمیکرد، بلکه «نرمالایز» شون هم میکرد. اه اه چه خاطره ی گندی یادم اومد
@andisheh_naab12
890 views18:31