Get Mystery Box with random crypto!

انجمن شاهنامه خواني سراسری کانادا 📚دبي📚 ایران

لوگوی کانال تلگرام anjomanshahnameh — انجمن شاهنامه خواني سراسری کانادا 📚دبي📚 ایران ا
لوگوی کانال تلگرام anjomanshahnameh — انجمن شاهنامه خواني سراسری کانادا 📚دبي📚 ایران
آدرس کانال: @anjomanshahnameh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.69K
توضیحات از کانال

به درگاه نخستين انجمن شاهنامه خواني سراسری
خوش امديد ، نشست هاي اين انجمن هر چهار شنبه در "زووم" برگزار ميشود.
تاریخ تاسیس : اذر ۱۳۹۲
دسامبر ۲۰۱۳
https://t.me/anjomanshahnameh
📜🗞📚
@NPahlav ارتباط با ادمين
nadypahlav@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-06-05 21:24:08
سخنان دکتر مهری بهفر ، بانوی شاهنامه پژوه در باره فردوسی و شاهنامه .
@anjomanshahnameh
661 viewsedited  18:24
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 08:59:18 ‍ از سوی دیگر سپاهیان از این سرعت عمل منوچهر بسیار شگفت زده شدند، سرنوشت کاکوی و سپس سلم همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و همه لشکر دشمن انگار در میان زمستان درمانده اند و پراکنده و از هم گسسته. در میان سربازان و اسیران باقی مانده یکی از آنها که خردمندتر و خوش سخن تر بود به نزد منوچهر رفت و اعلام کرد که ما تسلیم و فرمانبردار تو هستیم. ما تعدادی کشاورز و کشتکار و برخی هم چوپان و گله دارهستیم. ما را به زور به سربازی آوردند و نمیدانیم اصلا هدف از این جنگ ونبرد چه بوده است. (بخلاف لشكريان منوچهركه هدفمند وارد نبرد شده بودند) هر چه تو گویی، همان میکنیم اگر بخواهید با ما بجنگید، توان مبارزه را نداریم، ما را یارای نبرد و رزم با شما نیست.
سپس شمشیرهایشان را زمین انداختند.
منوچهردانست که آنها سر جنگیدن ندارند. باخوداندیشید ،اينهابراي من، خطري ايجاد نميكنند، كام خود را در اين جنگ گرفتم، نام خود را به نیکی و بزرگی باقی گذاشتم، کین ایرج را گرفته و پیروز میدان شدم. اکنون به به هدف نهایی خود رسیدم. هرآنچه کردم، ایزدی بود، نه اهریمنی(در اینجا بار دیگر «جبرواختیار» نمایان میشود، نباید بر آنها ارزش گذاشته شود،گذشت زمان، خود، ارزش آنها را روشن خواهد کرد، در واقع «جبر» پیآمد کارهایی است که در گذشته به«اختیار» خود انجام داده ایم ) بدی مربوط به من نیست، اکنون چنانچه شما دوستدار من یا کینه دار من هستید، بدانید که من کار نیکو کردم. اکنون روز دادگستری و دادخواهی است و دیگر بیداد، به پایان رسیده است. اکنون هنگام دوستی وصلح است. لباس جنگ را از تن بدرآرید و بیکدیگر مهرورزی کنید» منوچهر تمامی سپاهیانش را داد و دهش کرد و لباس رزم را درآوردند. سپس چنین فرمان داد تا با هم به نزد فریدون حرکت کنند تا پیام های خوش پیروزی را به او برسانند. منوچهر لشکر خود را از دريا به دشت كشيد و با ساز و كرناي به سوي تميشه، به راه افتادند. از آن سوي فريدون نيز باساز و آواز جنگي آماده ي پذيرايي از منوچهر و لشكريانش شد. سپاهيان با درفش هاي گونه گون و رنگارنگ (سرخ، زرد و بنفش) به راه افتادند، از سوي درياي گيلان عبور ميكنند و به ساري ميرسند، و فريدون به پيشواز آنها ميرود. گيله مردان نيز همچون شيران آزاد و رها، فريدون را همراهي كردند. گيله مردان همگي آراسته، با گردنبندها و طوق زرين، و كلاه هايي كه با گلهاي خوشبو گل آرايي شده بودند، به استقبال مردان جنگي شتافتند. فريدون رو به آسمان كرد و گفت: اي خداوند دادگستر، تو به راستي گفتي كه دادگستر و عادل هستی، و ستمديدگان را يار بوده و ياوري ميكنی. تو هماني كه مرا هم نيرو و توان دادي و هم ديهيم و تخت پادشاهي و از ثروت دنيا، توانگرم ساختي)
سپس منوچهر شاه با كمك فريدون به تخت پادشاهي نشست و فریدون تاج شاهی برسر او نهاد و فرمان داد تا پیشکشی های گرانقدر و خلعت های فاخر براي شاه نو بیاوردند. منوچهرشاه نیز ، سپهدار شیروی را فراخواند و دستور داد تا به سپاهيان ومردم، از غنائم جنگی هدایا وخلعت هاي فاخر، داد و دهش کنند.
بدینسان فریدون از تاج و تخت کناره گیری کرد و در آرامش، گویی سر هر سه فرزند را در آغوش کشیده وجان به جان آفرین تسلیم میکند. آری، تنها نام نیکو از فریدون برجای ماند. چه کسی از کار های اهرمنی بهره برده ونامش بزرگ و نیکو‌ شده ؟!
فریدون نیکنام شد و نیکنام ماند. بدین شکل منوچهر به کمک فریدون تاجگذاری میکند. ایرانیان، بیاد فریدون سوگواری میکنند. مطابق آیین پادشاهان دخمه ای، از سیم و زر و لاجورد میسازند پیکر فریدون را در آن قرار میدهند و تاج پادشاهی فریدون را از بالای دخمه آویزان کردند،و با وی بدرود میگویند و آنگاه در دخمه را می بندند. پند فردوسی بزرگ را باید پیشه خود سازیم که بار دیگر یادآور میشود که انسان خردمند به گیتی دل نمیبندد، جهان فراز و نشیب فراوان دارد و همواره بر یک روال نمی ماند.
______

#نشست_های_مجازی_شاهنامه_خوانی_بانوان
@anjomanshahnameh
724 views05:59
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 08:59:11 ‍ منوچهر شاه نیز بعد از ستايش دلاوري هاي كارن، چنين پاسخ ميدهد: بعد از رفتن تو، نبيره ي ضحاك آمد(اين نخستين باراست كه بعداز كشته شدن ضحاك،نامي از نبيره ي او برده ميشود) که نام او«كاكوي»است با صد هزار سپاه به جنگ من آمده بود و چندین نفر از دليران و سپاهيان مرا کشت. اين كاكوي از ياران سلم بوده و از دژ «هوخت كنگ» آمده است. (از بيت المقدس و یا خانه پاک آمده است) من تاكنون با او رو در رو، نشده ام، و زور آزمايي نكرده ام و جنگاوري او را نميدانم و هيچ شناختي نسبت به او و پيشينه اش ندارم. برآنم كه اين بار همآوردي او را بسنجم تا بدانم تاچه اندازه زور بازو و مهارت دارد .
كارن در ستایش منوچهر،به اوميگويد:چه كسي ياراي جنگاوري ورويارويي با تو را خواهد داشت ؟ كيست که این شهامت راداشته باشد؟ هر کسی جرات چنین زورآزمایی را کند، بطور یقین سرش را بر باد خواهد داد. سپس كارن، كه هم جنگجويی توانا و چيره دست بود و هم خردمند و با تدبير به منوچهر شاه پیشنهاد کمک در نبرد با کاکوی را میدهد.
اما منوچهر ميگويد: اكنون زمان رزم من فرارسيده و اين نبرد را بايد من ادامه دهم. پس آهنگ جنگ كردند، آواز شيپور کرنای نبرد به صدا درآمد و سپاه دشمن را به جنگ خواندند. وقتي لشكريان سوار براسب ها به سوي ميدان جنگ می تاختند آسمان از گرد و غبار برخاسته از سم اسبان، تيره و تار گشته و شمشيرهاي براق، چون الماس هاي درخشان، آنچنان به زيبايي درآسمان درحركت بودند انگار شمشيرها، خود انسانهاي جاندار و هدفمند در كش و قوس رزم هستند. گرزها ،گويي داراي روح و روان هستند وخود ميدانند چگونه و بر كجا فرود آيند، گويا اين جنگ زنده و همه چيز در امتداد و با هدف كين خواهي ايرج پيش ميرود. تيرهاي روان در هوا، بمانند پرهاي كركس بوده، خونهايي كه بردسته هاي شمشير نشسته وخشک شده اند، خون هايي كه گويي از ابرهاي سياه باريدن گرفته و زميني که انگار از حركت سربازان واسب هايشان، مواج شده بود و اين بود ميدان رزم کین خواهی ایرج . در میانه نبرد چشم منوچهر شاه به کاکوی میافتد و به ناگهان به نزدیک او میرود و جنگ تن به تن منوچهر شاه و كاكوي آغاز ميشود كه هر دو بمانند پيل هاي نيرومند وقوي به جان هم میافتند منوچهر بر كمرگاه كاكوي نيزه اي ميزند و كلاهخود از سرش ميافتد و زره كاكوي را ميدرد، هر دو همچنان كه زخمي هستند، جنگ را ادامه مي دهند، روز به شب ميپيوندد و آن دو همچنان در نبرد باهم هستند. شاه كه از جنگ خسته شده بود، كمربند كاكوي را گرفته و از زين اسب كنده و بر زمين مي افكند و كتف كاكوي را با شمشير ميدرد و در نهایت کاکوی با آخرین ضربه منوچهر كشته ميشود و جوشن او را از تنش بدر مي آورد. كاكوي، سپهدار بزرگی بود که با کشته شدنش، پادشاه خاور یعنی سلم، پشتيبان قدرتمند و بزرگ خود را از دست میدهد. کشته شدگان جنگ و سربازان زخمی، روی زمین پراکنده بودند. منوچهرشاه خسته وخشمگین از جنگ، زین اسب سفید رنگ خود را به زمین افکند تا اسب، سبک تر به راهش ادامه دهد، با خود اندیشید که بهتر است که سلم را در میدان نبرد پیدا کند و با کشتن او بتواند جنگ را به پایان برساند. در همین بین, چشم منوچهر به سلم می افتد و به دنبال او میرود و به او ندا میدهد که فرار مکن، از من گریزان مشو که تاج و تخت جدیدی برایت به ارمغان آورده ام! فریدون برایت سرای باشکوهی تهیه دیده است، اکنون درخت خسروانی که کاشته بودی، به بار نشسته است. به یاد میاوری نهالی را که کاشتی؟ (اشاره ای بسیارظریف به جبر و اختیار). حال میوه اش را بنگر، اگر خار به بار نشسته است، توکِشته ای، و اگر ابریشم و حریر است، باز هم خودت رشته ای ! پس از پایان سخن های منوچهر، سلم نگاهی می اندازد به سپاه شکست خورده اش و به یاد تور که کشته شده است می افتد و اینکه دیگر بزرگترین پشتیبان خود کاکوی را نیز از دست داده و انگار خود را دیگر وامانده می بیند و ناامیدی به او رسوخ میکند و منوچهر که شاهد این ضعف و درماندگی او میشود بلافاصله به او حمله برده و به یک آن سر از بدنش جدا میکند و سپاهیان او را برنیزه کرده و اعلام پیروزی می کنند. ادامه
__________

#نشست_های_مجازی_شاهنامه_خوانی_بانوان
@anjomanshahnameh
513 views05:59
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 08:59:04 ‍ دویست وسی و یک امین ۲۳۱ نشست #انجمن_شاهنامه_خوانی_سراسری_بانوان در اتاق مجازی زوم، به تاریخ ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ برابر با ۱۸ ماه می ۲۰۲۲ برگزارشد.
آموزگار شاهنامه: بانو #نادره_پهلوان
گزارش نشست : بانو صدیقه کانایی
بن مایه: شاهنامه چاپ مسکو، پیرایش دکترجلال خالقی مطلق

ادامه داستان کین خواهی ایرج-نبرد منوچهرباسلم وتور

در آغاز سخن، نیکوست که نكته اي را يادآوری کرد كه، فرودوسي بزرگ همواره پشتيبان خرد و عقل بوده است و صاحبان انديشه و خردمندان را ،خواه ايراني باشند خواه انيراني، در هر موقعیتی مورد ستايش قرار میدهد، به نوعی شاهنامه را انگار بر محوریت خرد بنیاد نهاده است .
حال می رسیم به ادامه داستان از نشست پیشین که كارن، بالباس مبدل به نزد نگهبان دژ رفته و موفق به فریب او گشته و دژبان نیز بی درنگ و بدون هیچ شکی، در قلعه را به روي كارن گشوده و او را وارد دژ میکند.
فردوسی، در اينجا هر چند که طرفدار ایران است از اینکه دژبان بدون هیچ شکی فریب میخورد اظهار تاسف میکند كه، ابتدا هر موضوعي را بايد بررسي كرد و با جستجو و تحقيق، راستي آزمايي نمود و سپس اطمینان جست.
(این بسیار مهم است که در هرکاری یا هر گروهی، همگام با گروه بود، پیرو و فرمانبردار بزرگان بود، ولي حتي در فرمانبرداري، بايد خرد را پيشه كرد و از روی تفکر و اندیشه موضوعی را بررسی کرد و مقلد و یا فرمانبردار بی خرد را تایید نمیکند، باید در هر کنش و واکنشی از داستانهایی که در ورای آن نهفته، آگاهی یافت و سپس، آن را مورد پذيرش قرار داد و يا مردود دانست. در اینجا فردوسی اندیشمند، روی به دژبان عتاب میکند که، چرا به آسانی در دژ را بر روی دشمنت باز کردی؟ پند فردوسي بسيار جاي تأمل دارد)
قارن، در واقع با نیرنگ وارد قلعه شد و در کنار دژبان ساده دل ایستاد، کارن برای رویارویی با هر چیزی، به تمامی آمادگی دارد. اما دژبان به یک بيگانه تنها با نشانه ای اعتماد کرد و او را دوست پنداشت و به سادگی، دژ و افرادش را به نابودی کشاند. (وفردوسی بزرگ،این زودباوری و اعتماد نابجا را نکوهیده میداند)
کارن از قبل با سپاهیانش هماهنگ کرده بود که شبانه، هنگام ورود به دژ، درفش خود را، كه ميان آن نقش«ماه» دارد را ،به اهتزاز در می آورد و سپس در دژ را می گشاید تا نیمه شب، سپاهیان که در بیرون دژ هستند با دیدن پرچم، وارد دژ شوند.
شیروی بیرون دژ، همراه سربازان که همگی پیرو فرمان او بودند، وارد دژ شدند و کشتار تن به تن و نبرد آغاز شد، يك سو كارن و سوى ديگر شيروي بود که بر دشمن حمله ور شدند. چکاچک شمشیرها آنچنان بود که گويي در آسمان آتش، و در زمین رود خون به راه افتاده بود و از شب تا سپيده دم، در تاريكي جنگيدند. دژبان را از بین بردند و به دنبال آن، دژ نیز سقوط کرد و تحت تسلط قارن درآمد . اين دژ بسیار بلند بود و از يك طرف به دريا و از طرف دیگر بر بلنداي كوهستاني قرار داشت, شب هنگام که نبرد را آغاز کرده بودند، اسيران بسياري گرفتار آمده بودند و ١٢ هزار نفر نیز از سپاه دشمن کشته شده بودند و تا پگاه، دژ همانند كشتي سوخته اي بر آب بود كه ديگر چيزي از آن كشتي باقي نمانده بود. به محض پيروزي، كارن نزد منوچهرشاه آمد وشرح تمامي ماجرا و ترفندهاي جنگي و حيله هايي را كه به كاربسته بودند را با تمام ريزه كاري ها براي منوچهر بازگو میکند. ادامه
______

#نشست_های_مجازی_شاهنامه_خوانی_بانوان
@anjomanshahnameh
494 views05:59
باز کردن / نظر دهید
2022-05-17 23:23:29
از دیدگاه فضای حاکم بر شاهنامه ، انقلاب زنانه به معنای حاکمیت تدبیر و خرد بر خشم و جنگ طلبی است !
مثالهای فراوانی در شاهنامه موجود است :
زمانی که مهراب کابلی و سام بر طبل جنگ و خشونت میزنند ،این سیندخت است که به عنوان نخستین سفیر صلح ،بین این دو ظاهر میشود و با تدبیر خود آتش جنگ و خشم پادشاهان بی‌خرد را خاموش میکند!
زمانی که اسفندیار میخواهد به جنگ نابرابر با رستم برود ،این کتایون است که از هر روشی استفاده می کنند که آتش این جنگ را خاموش کند ،اما خشم اسفندیار مانع میشود!
زمانی که گشتاسب برای زرتشتی کردن مردم سیستان دو سال پایتخت را رها می‌کند و آنجا را بی سرپرست برای حمله ارجاسب می‌گذارد ، این همسر اوست که با تدبیر و شجاعت شبانه روز می‌تازد به سیستان و به او عناب میزند و او را وادار به بازگشت برای نجات ایران میکند !
زمانی که ضحاک بر ایران حاکم است ، این فرانک است که با تدبیر خردگرایانه خود ، فریدون را به دندان کشیده و پنهان میکند و سپس او را برای مقابله به ضحاک آماده میکند!
و بسیار بسیار است از اینگونه مثالها در شاهنامه که باید از لابلای اشعار شاهنامه ،مانند گنج آنها را استخراج کرد.
@anjomanshahnameh
927 viewsedited  20:23
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 06:25:31
درودها از بن جان
پیشکشی از مهر دخت ایران زمین آندیا حیدری (۹ساله) به بهانه ی پاسداشت فرزانه ی بی همال توس
به بانوی مهر انگیز -بانو پهلوان

@anjomanshahnameh
800 viewsedited  03:25
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 21:47:50 ‍ منوچهر پس از کشتن تور به سوی لشکر خویش باز می گردد و نامه ای برای فریدون می نویسد و در نامه گزارش پیروزی در جنگ را می دهد. منوچهر نامه را با جوهری خوشبو مینویسد و پس از یاد پروردگار، فریدون را مورد سپاس قرار میدهد و می نویسد که پس از رسیدن به توران زمین، در دو روز سه جنگ داشته اند و اینکه چگونه بعد از شبیخون سپاه تور به ایرانیان، نقشه آنها آشکار شده و در نهایت منوچهر موفق به کشتن تور می شود و آنها را شکست می دهد. منوچهر چگونگی کشتن تور را در نامه برای فریدون توضیح می دهد. سپس سر تور را که از بدن جدا نموده بود، در تابوت طلا گذاشته و همراه نامه با پیکی تیز پا نزد فریدون می فرستد. پیکی که حامل پیام و سر بریده ی تور بود، بیمناک و لرزان از اینکه چگونه سر بریده فرزند را به پدر بدهد و اینکه مبادا دچار مجازات شود، به سوی فریدون آمد اما فریدون از برقراری این عدالت خوشنود میشود. (در اینجا میبینیم که عدالت برای همگان یکسان برقرار می شده و با اینکه تور هم فرزند فریدون بوده است اما عقوبت کار خود را که کشتن ایرج بوده می بیند و به کین خواهی کشته می شود.
تور در زمان مناسب و زمانی که در موضع قدرت بود پوزش نخواست و با اینکه پسر شاه بود عدالت به مانند همگان برایش اجرا شد.)
حال دوباره به میدان نبرد و نزد منوچهر باز می گردیم ؛ خبر کشته شدن تور و شکست سپاه تور در جنگ به سلم رسید. در پشت سپاهیان سلم قلعه ای که آلانها در آن فرمانروایی داشتند وجود داشت به نام ،الان دژ ، که سر به فلک کشیده و دست نیافتنی بود، سلم تصمیم گرفت که عقب نشینی کند و به قلعه پناه برد.
قارن نیز پیش بینی کرده بود، که بطور یقین سلم برای پنهان شدن در آن الان دژ پناه خواهد گرفت، پس نقشه ای کشید که برای به دام انداختن سلم به سمت الان دژ حرکت کند و نیرنگی بزند. این قلعه از یک طرف به دریا اشراف دارد و از سمت دریا راهی برای نفوذ به داخل قلعه وجود ندارد، و از سمت دیگر بسیار بلند بود، گویی سر به درون ابرها دارد و از این سمت هم نفوذ ناپذیر است. داخل قلعه هم همه چیز به حد وفور وجود دارد که نیازی نیست افراد برای رفع احتیاجات به خارج قلعه بیایند و نمیشود آن را محاصره کرد. قارن از شاه درخواست می کند که به او سپاه و مردان جنگاور بدهد تا مانع از فرار سلم شود و او را به هلاکت برساند. شب هنگام سپاه منوچهر شاه از طرف خشکی به سمت دریا حرکت کردند و منوچهر سپاه را به شیروی و شیر اوژن سپرد و خود تدبیری زیرکانه اندیشید و این نقشه را کاملا پنهان نگاه داشت، و بنا را بر این گذاشت که اگر توانست وارد دژ شود به سایرین علامت دهد و درفش را برافراشته نماید. قارن با شخصیت و لباس مبدل در نقش یک پیک و پیام رسان به سوی دژ رفت و به دژبان انگشتر و مُهر تور را که همراه داشت نشان داد و گفت که از طرف تور فرستاده شده و پیامی برای دژبان دارد که به زودی سپاهیان منوچهر خواهند رسید و او دستور دارد که در کنار دژبان به محافظت از سلم بپردازد . و به این ترتیب ، دژبان با دیدن مهر و انگشتر تور فریب میخورد و دروازه دژ را برای قارن باز می کند.
____________

#نشست_های_مجازی_شاهنامه_خوانی_بانوان
@anjomanshahnameh
861 views18:47
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 21:47:43 ‍ دویست و سی امین (۲۳۰) #انجمن_شاهنامه_خوانى_بانوان_دبى به گاه چهارشنبه، ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ برابر با ۴ می ۲۰۲۲، در فضای مجازی زوم برگزار گردید.

آموزگار: بانو #نادره_پهلوان
بن مایه: شاهنامه چاپ مسکو، با ویراستاری دکتر جلال خالقی مطلق
گزارش: بانو ندا حاج رسولی

داستان به آنجا رسید که :
میدان نبرد بین دو سپاه منوچهر و تور و سلم از تعداد بی شمار کشته ها غرق در خون شده بود، که شب فرا رسید و سپاهیان با تاریک شدن هوا دست از نبرد کشیدند و به سوی اردوگاه خود رفتند.
در این جا فردوسی میگوید: سرنوشت برای منوچهر پیروزی را رقم زده بود. این کار زمانه است که گاهی باید شهد شیرین پیروزی بنوشی و گاهی جام زهر.
تور و سلم بعد از پایان نخستین نبرد، خود را آماده کرده بودند که مبادا بوسیله منوچهر مورد شبیخون قرار بگیرند که بر خلاف انتظار آنها،چنین اتفاقی نیافتاد.
پس خود، تصمیم به شبیخون در شب بعد گرفتند، اما جاسوسان سپاه ایران، خبر را شتابان به منوچهر رساندند. منوچهر با زیرکی چاره ای اندیشید و سپاه را به قارن سپرد تا با سی هزار مرد جنگ آور در کمینگاهی که ممکن بود شبیخون صورت بگیرد، پنهان شوند. شب هنگام تور نیز با صد هزار سوار جنگاور با نیزه های بلند آماده شبیخون شدند و بطرف سپاه ایران حرکت کردند. اما تور و سپاه او به جای دشت خالی با سپاه آماده جنگ ایرانیان مواجه شدند که سبب تضعیف روحیه آنها شد و به جای شبیخون مجبور به نبرد و دفاع از خود شدند. میدان نبرد در شب آنچنان بود که از برق برخورد شمشیرها و نیزه ها گویی تاریکی شب به روز روشن بدل شده بودند.درمیانه نبرد، تور از دو طرف در محاصره به دام افتاد و تصمیم به عقبگرد و فرار می گیرد که منوچهر شاه متوجه موقعیت او می شود و خود را شتابان به او میرساند و نیزه ای به پشت تور می زند که باعث افتادن خنجر از دست او میشود، در این هنگام منوچهر تور را از اسب به پایین می کشد و سرش را از تن جدا می کند. در این جا به این نکته توجه کنیم که کین خواهی توسط خود شخص منوچهر صورت می گیرد و به این ترتیب انتقام خون ایرج بوسیله نواده او گرفته می‌شود و عدالت برقرار می شود. ادامه
_________

#نشست_های_مجازی_شاهنامه_خوانی_بانوان
@anjomanshahnameh
623 views18:47
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 01:47:32
طرح فرش های ایرانی بر روی گرانترین مد لباس جهان ( ارمس)
@anjomanshahnameh
799 viewsedited  22:47
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 22:57:17
.
روز معلم گرامی باد
تقدیم به قلب پرمهر معلمان کشورمان

آن‌ها که اندیشیدن را به ما آموختند تا در هر لحظه از زندگی‌مان تلاش کنیم انسان‌های بهتری باشیم.

فیلم‌ها به ترتیب:
خورشید
رابطه
بمب؛ یک عاشقانه
مادری
ورود آقایان ممنوع
آستیگمات
وضعیت سفید
پرنده کوچک خوشبختی
نفس
دل‌شکسته
بادیگارد
خوابم میاد
فروشنده

ساخت ویدیو: محمدمهدی متقی نژاد
@anjomanshahnameh
657 viewsedited  19:57
باز کردن / نظر دهید