□ هویتیابی و میل: لکان و آلتوسر در برابر دلوز و گتاری کیت وا | apparatus_channel
□ هویتیابی و میل: لکان و آلتوسر در برابر دلوز و گتاری کیت واتسون ترجمهی معین رسولی
این مقاله درباب شکلگیری هویت آکادمیک و علمی از طریق تحلیلی مشروح، واپسنگرانه و اتونوگرافیک است. در این مقاله با روشی تجربی شروع به بررسی فرآیند درک آشکار هویت و بهخصوص، درک میل که درون آن تنیده شده، میپردازم. چرا که بدون میل، هویتی وجود ندارد و این هم خود جای بحث دارد. من تحلیلم را با دو خط فکریِ مرتبط با میل پی میگیرم. نخست، با استفاده از تصور منفینگرانه از میل به مثابهی فقدان در اندیشهی ژاک لکان. و دوم، سیر تفکر برگرفته از تأثیر ژیل دلوز و فیلیکس گتاری که میل را به مثابهی کثرت، یک جریان مثبت میداند. در نگاه اول ممکن است چنین ایدهپردازیهایی در تضاد با هم به نظر برسند اما آیا غیر از این نیز میتوانند باشند؟ پرسشی که من به آن رسیدم این است که تا چه حد این ایدهپردازی متفاوت از ایده میتواند قیاسناپذیر یا گنگ باشد یا آیا ممکن است بتوان میان میل هم بهعنوان یک فقدان و هم بهمثابهی یک کثرت به توافق رسید؟
با رسیدن به این تنگنا به اسلاوی ژیژک رجوع میکنم که میگوید:
بهعنوان کسی که به لکان فقید همواره وفادار بوده است، جستجوی ناامیدانهی یافتن راهی برای رسیدن به درکی از فرمولاسیون آنتیادیپ/هزارفلات دلوز و گتاری، در واقع تلاش خودِ لکان برای رسیدن به توافقی با دلوز و گتاری را نمایان میکند.
رویارویی ژیژک با این دو مبحث ناسازگار، انگیزهی لازم برای کاوش در مسئله را برای او فراهم میکند و مرا قادر میسازد تا دستکم به درکی از پرسش طرحشده برسم: اگر شناخت هویت یا هویتیابی همواره روندی ذاتاً ناپایدار است که درون فضایی که من آن را فضای روایت مینامم مستقر است، چگونه بسیج کردن میلی که میان فقدان و کثرت در نوسان است، امکان ظهور دوبارهی یک مفهومسازی زاینده از فرآیندهای هویتیابی و شناخت هویت را فراهم میکند؟... [ ادامه ]