Get Mystery Box with random crypto!

apparatus_channel

لوگوی کانال تلگرام apparatus_channel — apparatus_channel A
لوگوی کانال تلگرام apparatus_channel — apparatus_channel
آدرس کانال: @apparatus_channel
دسته بندی ها: حقایق
زبان: فارسی
مشترکین: 250
توضیحات از کانال

متاسفانه کانال قبلی آپاراتوس را از دست دادیم. از این پس با این کانال همراهمان باشید، و برای ارسال متن یا ارتباط با ما به آی‌دی زیر پیام دهید
t.me/Apparatuss_s

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-29 20:55:03 □‍ پاره‌ای مسائل شناختی در اصول دستورزبان عمومی یلمزلف، از منظری سوسوری
لورنزو چیگانا
ترجمه‌ی محمدامین شاکری

به یاد دارم، هنگامی که مهلت ارائه‌ی چکیده‌ی مقاله‌ی حاضر رو به اتمام بود، شتابزده چنین نامی را برای پیشنهاده‌ام برگزیدم (که البته در نهایت تغییرش دادم): «پیرامون چندین مسئله‌ی روان‌شناختی در اصول دستورزبان عمومی [=اصول] یلمزلف». کتاب اصول فتح باب حضورِ یلمزلف و عیناً خودِ مانیفست علمی اوست، که به عقیده‌ی من مسائل‌اش هنوز برای کمتر کسی شناخته است، یا لااقل بسیار محدود محل بحث واقع شده‌اند. در این اثر، دِینِ یلمزلف به مکتب‌های ژنو و پاریس کاملاً مشهود است: یلمزلف، چه در طراحیِ روش‌اش و چه در آرایشِ نظریه‌اش، آزادانه مفاهیم، مقولاتِ تفسیری و اصطلاح‌شناسی متعلق به سنت سوسوری را دست‌مایه قرار می‌دهد؛ یعنی دوره‌ی زبان‌شناسی عمومی [= دوره] و پیروانش را. با این وجود، پذیرش آن ایده‌ها برای یلمزلف به هیچ عنوان خطی [یا توارثی] و ساده‌انگارانه نبود: در مفهوم‌پردازی یلمزلف از رابطه‌ی بین دستورزبان و روان‌شناسی، مؤلفه‌های نظری‌ای دیده می‌شوند که می‌توان برخی‌شان را با بعضی از ایده‌های سوسور در دوره‌ی سوم مرتبط دانست (البته ارتباطی صرفاً نظری، و نه از نوع تاریخی-فیلولوژیکی آن). تاتسوکاوا در رساله‌اش (۱۹۹۵) به این امر اشاره می‌کند که یلمزلف با آغازیدن از دوره و شرحی بر نظام واکه‌ای اولیه‌ی زبان‌های هندواروپایی [=شرح] توانست رگه‌ای نظری را از آن «سوسور»ی فراچنگ آورد که تا آن زمان هنوز ناشناخته بود. حال، بر اساس آن‌چه گفتیم، می‌توانیم وارونه‌ی این نظر را درباره‌ی جستار حاضر اظهار کنیم: دانش بر شیوه‌ی استدلال سوسور، از لحاظی، می‌تواند در بازسازی «یلمزلف»ی که اغلب فرعی انگاشته می‌شود، مفید واقع شود.

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.4K viewsedited  17:55
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 16:52:48 □‍ روشنگری سرگیجه‌وار
درباره‌ی تلسکوپ جیمز وب

رضا نگارستانی
ترجمه‌ی آری سرازش، رامین اعلایی

حکایتی الکترومغناطیسی برای روشنگری: از نظرگاهی جهانشمول، نور یک عملگر پیونددهنده است که اطلاعات را به روش تشعشع الکترومغناطیسی میان میدان‌های زمانی-مکانی مختلف منتقل می‌کند. به‌عبارت دیگر، گستره‌ی جهانی نور یا تشعشعات الکترومغناطیسیْ شبکه‌ای از ارتباطات را میان مناطق ناهمگون فضا-زمان یا میدان‌های موضعی اطلاعات می‌سازد. به این معنا، فهم ماهیت جهانشمول نور، گستره‌ی جهانیِ همدستی‌ها میان مناطق مختلف مکانی-زمانی را فاش می‌سازد و با این کار، گستره‌ی مغاکِ مدرن به‌عنوان یک شبکه‌ی انفورماتیک-ابژه‌‌وار را روشن می‌کند. به بیان دیگر، گستره‌ی کیهانی نور، بیان‌کننده‌ی انتقال‌های جهانی-موضعی ابژه‌ها، از افق جهانی به افق موضعی و بالعکس است. تا آنجایی که نور میدان‌های موضعی سنجش‌ناپذیر اطلاعات را به یکدیگر متصل می‌کند، گستره‌ی جهانی‌اش در نسبت با گستره‌های موضعی آن همیشه غیرناچیز است. بیان شهودی این غیرناچیز بودن، [همچون] پیچش یک نوار موبیوس است، یعنی دسته‌ای از قسمت‌های خط یا الیاف موضعیْ حول یک دایره. فرافکندنِ جهانشمول این بخش‌های موضعی، ‌نه یک نوار موبیوس ــ‌ که دسته‌ای پیچ‌خورده از الیاف موضعی ا‌ست‌ــ بلکه بخشی از یک استوانه را می‌سازد. ناچیز بودنِ ذاتی در گستره‌ی جهانشمول نور، به این معنی است که هر میدان موضعی اطلاعات یا افق منطقه‌ای در این شبکه، به یک معنا، نسبت به گستره‌ی جهانشمول نور به‌عنوان شبکه‌ای از همدستی‌ها میان مواد ناشناس، یا کور است یا نزدیک‌بین. (یعنی الیاف موضعی سنجش‌ناپذیر، مناطق مختلف فضا-زمان، ابژه‌ها و میدان‌های متضاد اطلاعات)...

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.5K viewsedited  13:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 14:39:25 ‍ □ «پدر، نمی‌بینی دارم می‌سوزم؟»
ژیژک، روان‌کاوی، و آپوکالیپس
کاترین مالابو
ترجمه‌ی کسری بردبار مقدم

اسلاوی ژیژک در مقاله‌ی خود، دکارت و سوژه‌ی پساتروماتیک نقدی بسیار پرمایه نسبت به بازتعریف عصب‌زیست‌شناخت و عصب‌روانکاوانه‌ی جاری از ناخودآگاه و همچنین رویکردهای نوین نسبت به مفهوم «رخداد روانی» که در نتیجه‌ی چنین بازتعریفی است، ارائه می‌دهد. او قبلاً، در کتاب منظر پارالکسی به اهمیت رهاورد علم عصب‌شناسی جاری در فهم روان و زخم‌های آن تأکید کرده بود. با این حال، ژیژک نسبت به اینکه این شرح و تفصیل‌های تازه می‌توانند جایگزین تعاریف فرویدی و لکانی از تروما‌ها شوند به دیده‌ی تردید می‌نگرد.

عصب‌شناسان هنگامی که نقدشان را به روان‌کاوی، یعنی به فروید و لکان، ارائه می‌دادند، از این فکت آگاه نبودند که فروید و لکان، دقیقاً آنچه را که عصب‌شناسان فکر می‌کردند آن‌ها نگفته‌اند، پیشتر گفته‌اند. از این‌رو عصب‌شناسان در همان لحظه‌ای که فکر می‌کردند در حال صحبت از نقطه‌نظری متفاوت از روان‌کاوی هستند، با دهان فروید و لکان صحبت می‌کردند.

طبق گفته‌ی ژیژک، رویکردهای معاصر به تروما، بدین ترتیب ــ‌از سر انکار یا میل‌ــ به بنیادی‌ترین بیانات لکان بی‌توجهی می‌کنند: تروما همواره از پیش رخ داده است، یعنی، پیش از هرگونه تکانه یا زخم تجربی یا مادی. یک ترومای ویژه، ممکن است فقط بدین دلیل رخ دهد که ترومای آغازین همواره از پیش رخ داده است. ساختار اپوکالیپتیک‌ آن چنین است.

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
969 viewsedited  11:39
باز کردن / نظر دهید
2022-08-18 14:10:50 □‍ گیلگمش و انکیدو؛ انسان و حیوان
آرشام استادسرایی

ماشین انسان‌شناختی که هر قسم تولید سیمای بنده و برده و اجنبی مبتنی بر آن است، تا آنجا که «نوشتار» رخصت ‌دهد به عقب باز خواهد گشت؛ به بین‌النهرینِ هزاره‌ی سومِ پیش از میلاد، جایی که حماسه‌ی گیلگمش، با وصفِ سراسربینیِ حاکم و کشیدن دیوار به دورِ شهر اوروک آغاز می‌شود. حاکم با کشیدنِ حد و مرز، و بنابر معماریِ مرسومِ شهرهای بین‌النهرینی، که نقطه‌ی ثقلشان معابد آن‌ها بود، با ساختنِ معبد خدایان بربلند‌ترین کوه، شهر را بنا می‌نهد. ریختِ هرمیِ کوه که بر بلندایش معبد بنا شده و در مرکزِ شهر قرار گرفته، یادآورِ نظمی کیهان‌ست که در رأس آن حاکم نشسته و سخن و کلامش در همه‌ی شهر قانون است و اراده و خواستش از فرمانِ پدران بر پسران برتر است. برای سومریان نه تنها کیهان هیئت کوهستان داشت، بلکه شهر نیز بازتابی از آن بود؛ شکلی از دولت و اجتماعِ کیهانیِ خدایانِ مقیمِ آسمان به روی زمین. یانیک بلان، نویسنده‌ی فرانسوی در مجموعه جستارهایش درباب این حماسه می‌نویسد شهری که گیلگمش بنا می‌نهد بیش از آنکه‌ برج و بارویش برای حفاظتِ شهروندان در برابر دشمن خارجی باشد، به قصد سلطه بر آن‌ها خلق شده است (نکته‌ای که امروزه دیگر با اطمینان می‌توان گفت قابل اطلاق برتمامی شهرهاست). حاکمِ حماسه‌ی ما، این «شاه-پدر یا نایب خدا… از برج دیده‌بانیِ» خود، که در واقع همان معبدِ بالای کوه است، «برهمه نظارت دارد و مراقب همه‌چیز و همه‌کس هست». همچنان‌که از منظر کافکا آخرین پیوندِ انسان مدرن با الوهیت در دم و دستگاه عریض و طویل بروکراسیِ دولتی‌ خلاصه می‌شود، که درست به اندازه‌ی نظمِ قدسیِ آسمان‌ تودرتو و رازآمیز است، «به نظر انسان‌های کهن» هم هیچ‌چیز به اندازه‌ی بناهای سنگی عظیم با سیمای خدایان پهلو نمی‌زند. «شهر، این جهان-ماشین، از انسان نوعی می‌سازد به نام شهرنشین که به وساطتِ دستاوردش یعنی شهری که بنیان نهاده، قدرت جمعی همنوعان را چون بت می‌پرستد.» بنابر آنچه خدایان مقدر کرده بودند، گیلگمش باید در شب زفاف هر نوعروسی پیش از داماد، با او همبستر می‌شد. اما گیلگمش همچون هر حاکمِ دیگری، برای آنکه کلامش در عمل قانونی بشود که هست، باید از این حد نیز تخطی می‌کرد...

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.0K viewsedited  11:10
باز کردن / نظر دهید
2022-08-09 17:06:12 □‍ آیا فلسفه ارتباط‌اش را با مردم از دست داده است؟
و.و. کواین
ترجمه‌ی لودکا جواهری


چیست آن چیزی که به آن فلسفه می‌گویند؟ پروفسور ادلر این‌طور درمی‌یابد که این چیز در نیم‌قرنِ اخیر عمیقاً تغییر کرده است. روی سخنِ این چیز دیگر با مردمِ عادی نیست یا با مسائلی مواجهه نمی‌کند که اجمالاً موردِ علاقه‌ی انسان‌ها باشد. این چیز چیست؟ آیا چیزِ مشخصی—فلسفه—در کار هست که دستخوشِ این تغییرات شده باشد؟ یا اینکه صرفاً واژه‌ی ’فلسفه‘ تاب برداشته است، و قبلاً به چیزی اطلاق می‌شده است و حالا به چیزی دیگر؟ روشن است که ادلر درگیرِ چیزی این‌قدر سطحی نیست—معناشناسیِ کوچنده‌ی واژه‌ای چهارسیلابی، هرقدر هم مطنطن. او خواهد گفت که فلسفه، بر رغمِ‌ تغییراتِ نکوهیده‌اش، کمابیش همان موضوعی است که بود. برای نشان‌دادنِ این امر می‌تواند استناد کند به پیوستگیِ تاریخِ تغییرات‌اش. اما، به همین ترتیب، پیوستگی جزوِ خصوصیاتِ معناشناختیِ کوچنده‌ی واژه‌ی با هجاهای اربعه هم هست. ارزیابی‌مان از تغییراتِ صحنه بهتر خواهد بود اگر که، در عوض، نگاه کنیم به تلاش‌ها و فعالیت‌های بالفعل، اعم از قدیم و جدید، غریب و اسرارآمیز، جدّی و سبکسرانه، و اجازه بدهیم واژه‌ی ’فلسفه‘ هرجا که بخواهد برود.

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.1K viewsedited  14:06
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 18:45:32
[ آپاراتوس دو ساله شد. ]

دو سال پیش، آپاراتوس را با امکاناتی محدود و امیدهایی نامحدود بارگذاری کردیم. در این دو سال به امید پا گرفتن آپاراتوس تمام خستگی‌ها و دشواری‌هایمان به عیش مدام تبدیل شد، و امروز که آپاراتوس روی پاهای خود ایستاده است، چشم‌انتظار فردای امیدها هستیم. این را بی‌هیچ تردید و اغراقی مدیون تمام آن نویسندگان، مترجمان و هنرمندانی می‌دانیم که آپاراتوس را برای انتشار آثارشان انتخاب کردند. حالا نیز که آپاراتوس از نخستین خطرات کودک‌مرگی گذر کرده است، بیش از پیش چشم‌انتظار دوستان دیده و نادیده‌ای هستیم که دست یاری‌ به سویمان می‌رسانند و نویدبخش روزهای در پیش می شوند. چرا که اطمینان داریم، هر امیدی محصول یک جمعیت است، و «ساختن» همواره «با یکدیگر ساختن» است.

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.3K viewsedited  15:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 18:18:12 □‍ همسایه‌ام ساد
پی‌یر کلوسوفسکی
ترجمه‌ی
سامی آل‌مهدی
ویراسته‌ی شهریار وقفی‌پور


کوتاه درباره‌ی ترجمه‌ی فارسی کتاب

«البته که برخی اشخاص این کتاب را محکوم خواهند کرد […]؛ [زیرا] شر، شر را بازمی­‌شناسد، و بازشناختن همواره دردناک است. بااین­‌حال، من نگران این اشخاص نیستم؛ انگیزه­‌هایم در نظر تو ــ‌و دیگرانی چون تو‌ــ آشکار و شفاف خواهند بود.
اثر پیش رویت یکتاست. در رمان­‌های دیگر می‌­بینی که فضیلت بر خباثت پیروز می­‌شود؛ خیر پاداش می‌­بیند، و شر جزا. این­جا تو خباثت را فاتح، و فضیلت را درهم‌­شکسته می­‌یابی؛ دختری مفلوک و بیچاره را، که غرق در فضیلت است، می­‌بینی که بازیچه‌­ی وحشی‌­ترین تبهکاران و قربانی هیولایی‌­ترین هوس‌­های آنان شده است؛ اصول اخلاقیاتیِ اعصارِ گذشته را می­‌بینی که به‌­وسیله­‌ی سفسطه‌­هایی مبرهن لکه­‌دار می‌­شوند؛ در کوته‌زمانی، شاهد این خواهی بود که زندگی وارونه می‌­شود، و سیاهْ به سفید و بالا به پایین بدل می‌­گردند – و همه‌­ی این­‌ها به جسورانه‌­ترین و گستاخانه­‌ترین شیوه­‌ی ممکن ارائه شده‌­اند. چرا؟ چون تنها با مقابله کردنِ خیر با شر است که هرکدام از آن­‌ها را به­‌طور کامل درک می­‌کنیم. در اتاقی پر از پلنگ، کیست که نقطه­‌ای امن بیابد؟ و در بهشتی پر از قدیس، کیست که به عملی شریف و فضیلت­‌مند اعتنا کند؟»

این کتاب در سال ۱۹۴۷ نگاشته شد و اصالتاً فاقد مقاله­‌ی فیلسوف تبهکار بود؛ کلوسوفسکی آن را در سال ۱۹۶۷ به نسخه­‌ی تازه منتشرشده‌­ی آن اضافه کرد، مقاله‌­ای که نگاهی انتقادی به آرای خودش در دوران نگارش همین کتاب است. پی‌یر کلوسوفسکی، با نگارش این کتاب، بدل به یکی از نخستین فلاسفه­‌ی پساجنگ شد که پرسش جدی گرفتن عقل ساد را مطرح کرد، و عملاً راه را برای مطالعه‌­ی اندیشه­‌ی سادی در سال­‌های پس از خود باز کرد.

کتابی که در دست دارید از چنان اصالت و شهرتی بهره می‌برد، و چنان تأثیر تکینی بر مطالعات پیرامون مارکی دو ساد داشته است که مقدمه نوشتن برایش به نظر بیهوده می‌آمد؛ به‌­علاوه­ که آلفونسو لینگیس، و خودِ کلوسوفسکی، گفتنی­‌ها را، در آغاز این کتاب، به­‌خوبی گفته‌­اند...

[ لینک دانلود کتاب ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.2K viewsedited  15:18
باز کردن / نظر دهید
2022-07-29 17:29:03 □‍ رهایی‌بخشی سینما
یا بنیامین چگونه به سینما ‌می‌اندیشید؟
استفان سیمونز
ترجمه‌ی علیرضا خادم

بنیامین، سال ۱۹۲۷ و در جریانِ سفر و اقامت در مسکو، دو جستار نوشت که به سینمای انقلابی روسیه اختصاص داشت. این جستارها، تقریباً ۹ سال قبل از جستار معروف او با عنوان اثر هنری در عصر بازتولید­پذیری تکنیکی آن، پیشاپیش حاوی برخی از مهمترین جنبه‌های متأخرتر تفکر بنیامین‌اند. به این ترتیب این دو جستار به شکل کلی و البته نظام­مند دیدگاه‌های او را پیرامون فیلم بیان ‌می‌کنند. برای مثال، بنیامین در دفاعش از رزمناو پوتمکین (۱۹۲۵)، انقلاب‌های تکنیکی را به «نقاط گسستی در سیر زیبا­شناسی» تشبیه ‌می‌کند که همچون «[لایه‌نگاری] لایه‌های سنگی عمیق‌تر»، امکان‌های تا آن زمان نامکشوف را، به ظهور‌ می‌رساند. او فیلم را همچون یکی از «بحرانی‌ترین نقاط گسست در فرماسیون زیباشناسی» توصیف ‌می‌کند. سینما برای بنیامین پیش از آن که مدیومی صرفاً زیبا­شناسانه برای نمایش زیبایی و بیان احساسات و ایده‌ها باشد بیشتر همچون نوعی نوآوری تکنولوژیک، موضوعیت داشت: «پیشرفت‌های اساسی و ضروری در هنر تنها مربوط به موضوع محتوا یا فرم جدیدِ [هنری] نیست-انقلاب تکنولوژیک بر هر دو ارجحیت دارد.» به زعمِ بنیامین، فیلمی که به فرایندی کاملاً مکانیکی تقلیل یابد، اساساً با موجودیتی که با سرعت بیست و چهار فریم در ثانیه، پشتیبان مادی آن ــ‌یعنی عکس‌ــ را شکل ‌می‌دهد، تفاوتی ندارد. در این­جا تأکید بنیامین بر نظریه‌ی رئالیسم است که در آن تصاویری که به شکل مکانیکی تولید شده­ قادرند، تصویری بی‌واسطه از واقیعیت بیرونی ارائه کنند: «فیلم شبیه منشوری است که در آن فضای محیطِ بی‌واسطه ــ‌فضاهایی که در آن مردم زندگی ‌می‌کنند، سرگرمی‌هایشان را دنبال‌ می‌کنند، و از اوقات فراغت‌شان لذت ‌می‌برند‌ــ به شکلی قابل درک، معنادار و پرشور پیش چشم قرار‌ می‌گیرد.»

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.1K viewsedited  14:29
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 17:11:54 □‍ منظومه‌ی خسوف | عکس‌نقاشی‌های زاها و داوود بیات

نقاشی جوان، ساکن شهری که تنها جهانِ ممکن تا آن روز برایش بود، در یکی از سفرهای روتینِ آخر هفته‌اش، برای تمرین نقاشی در طبیعت، رهسپار حومه‌ی غربی شهر شد. توفانِ شب قبل، تپه‌ها‌ی بلند آن اطراف را شُسته و چشم‌اندازِ همیشگی دشت را به اقلیمی تاریک و وهم‌انگیز بدل کرده بود. جوهرِ سیاهی از تعجب در فضا موج می‌زد و آسمان را سایه‌ی‌ سنگی سنگین، در گرفتگیِ محض فروبرده بود. به سردرگمی، دنبال زمینی کمتر گل‌آلود و خشک برای گذاشتن وسایلش بود تا نفسی چاق کند که ناگهان پایش گرفت به جعبه‌ای شکسته با تعدادی عکس و مُشتی دست‌نوشته‌ی‌ بی‌ تاریخ و امضا که در خاک مه‌آلودِ تپه بر زمین افتاده بود. تعدادشان آن‌قدری می‌شد که در نگاه اول قابل شمردن نباشند. انگار که رعدوبرق جعبه را همچو قارچی، به‌عمد، پیش پایش سبز کرده باشد. بی فوتِ وقت، هر چه به تقدیری بی‌جواب یافته بود را برداشت و با سرعتی که نخواهی هرگز پشت سَرت را نگاه کنی، از آن تپه پایین آمد و از آن حومه برای همیشه خارج شد.

عکس‌نقاشی‌های زاها و داوود بیات را در آپاراتوس ببینید.

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta
1.1K viewsedited  14:11
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 19:35:47 ‍□‍ زبان‌بستگی
آرشام استادسرایی

جورجو آگامبن در ابتدای مقاله‌ی آپاراتوس چیست؟ می‌نویسد: «در فلسفه پرسش‌هایی که بَسته و مربوط به اصطلاحات و واژگان‌اند (terminological) مهم هستند. همانطور فیلسوفی که برایش احترام بسیاری قائلم پیش از این بیان کرده، واژگان (terminology) لمحه‌های شاعرانه‌ی (poetic) تفکرند.» چرا واژگان برای تفکر مقام و شأنِ لمحه‌‌ی شاعرانه احراز می‌کنند؟ چه چیز به واژگان، چنین خصوصیتی بخشیده است؟ اصلاً چه قرابتی میانِ تفکر و شاعری، میانِ شعر و فلسفه هست؟ چگونه می‌توان این لمحات را بازشناخت، یا حتی با آن‌ها مواجه شد؟ آگامبن بارها، بدون آنکه از این «فیلسوف مورد احترام» نامی برده باشد، از این تلمیح استفاده کرده است. اما تنها در سال ۲۰۱۹ و برای نخستین‌بار، در گفت‌وگویی با فیلسوف فرانسوی آلیوشا ولد لازوسکی نام ژیل دلوز را درکنار این نقل‌قول می‌آورد («اگر این نکته، همانطور که دلوز گفته، درست باشد که واژگان لمحه‌ی شاعرانه‌ی تفکرند...»). آگامبن پیش از این گفت‌وگو هیچ‌گاه درهیچ متنی درخصوص اين نقل قول (واژگان لمحه شاعرانه تفكرند) «مشخصاً» از دلوز نام نبرده بود؛ اين؛ بالاخص در ابتدای مقاله‌ی آپاراتوس چیست؟ که نه در ترجمه‌ی انگلیسی‌اش چنین اشاره‌ای هست و نه در خودِ متن ایتالیایی. حتی ویراستارانِ کتابِ واژه‌نامه‌ی آگامبن هم از این نقل‌قول، نه به عنوانِ ارجاعی سرراست و «مشخص»، بلکه صرفا به عنوانِ «اشاره‌ای غیرمستقیم» به دلوز یاد کرده‌ بودند. با این‌همه او در گفتگوی یادشده به نوشته و متنی از دلوز که این جمله در آن نقل شده باشد اشاره‌ای نکرده است. در این خصوص به یادداشتی برخوردم که تاریخ نگارش آن به سال ۲۰۰۹ بازمی‌گردد و درآن منبع این جمله یکی از آخرین کتاب‌های دلوز و گتاری یعنی فلسفه چیست؟ عنوان شده است. نویسنده‌ی این یادداشت قبل از هرچیز یادآور می‌شود از آنجایی که نام مقاله‌ی آگامبن (che cos'è un dispositivo) همنامِ مقاله‌ای‌ست که دلوز در سال ۱۹۹۲ به فوکو تقدیم کرده (what is a dispositif) تا حدی می‌توان نتیجه گرفت جمله‌ی او هم می‌تواند ارجاعی سربسته و غیرمستقیم به او باشد. منتها این نکته صرفاً زمانی می‌تواند درست باشد که سایر متن‌هایی که آگامبن درآن‌ها این نقل‌قول را ذکر کرده (چه قبل از چاپ آپاراتوس چیست چه بعد از آن) نادیده بگیریم. اما در ادامه دلیل دیگری هم ارائه می‌دهد که بیش از مابقی قابل تأمل است...

[ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
310 viewsedited  16:35
باز کردن / نظر دهید