Get Mystery Box with random crypto!

apparatus_channel

لوگوی کانال تلگرام apparatus_channel — apparatus_channel A
لوگوی کانال تلگرام apparatus_channel — apparatus_channel
آدرس کانال: @apparatus_channel
دسته بندی ها: حقایق
زبان: فارسی
مشترکین: 250
توضیحات از کانال

متاسفانه کانال قبلی آپاراتوس را از دست دادیم. از این پس با این کانال همراهمان باشید، و برای ارسال متن یا ارتباط با ما به آی‌دی زیر پیام دهید
t.me/Apparatuss_s

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-01-16 16:07:59 □‍ وضعیت اضطراری
پل ویریلیو
ترجمه‌ی سروش سیدی

تقلیل‌دادن فواصل بدل شده است به واقعیتی استراتژیک با پیامدهای اقتصادی و سیاسیِ محاسبه‌ناپذیر، چرا که متناظر است با نفی مکان.

شعارِ اکتساب زمان در ازای فضا معنای خود را از دست می‌دهد: در حال حاضر، اکتساب زمان یکسره مساله‌ای است مربوط به بُردارها. قلمرو اهمیت خود را در برابر پرتابه از دست داده است. درواقع، ارزش استراتژیک نا-مکانِ سرعت یکسره ارزش استراتژیک مکان را از آن ستانده است، و مساله‌ی مالکیت زمان مساله‌ی تملّک قلمرو را زنده کرده است.

در این فشردگی جغرافیایی، که شبیه است به حرکت زمینی چنان‌که آلفرد واگنر[4] توصیف می‌کرد، «حرکت آتش» که دو مولفه داشت معنایی جدید می‌یابد: تمایز میان قدرت ویرانگری آتش و قدرت نفوذِ حرکت، یا نفوذ وسیله‌ی نقلیه، «اعتبار» خود را از دست می‌دهد.

نفوذ و ویرانگری توسط محور فراصوتی (هواپیما، موشک، امواج هوایی) متحّد می‌شوند. بی‌واسطگی کنش از راه دور متناظر است با شکست رقیب، اما همچنین (و به خصوص) متناظر است با شکست جهان به مثابه قلمرو، فاصله، ماده.

نفوذ بی‌واسطه، یا نفوذی که به بی‌واسطگی نزدیک می‌شود، با ویرانی بلافاصله‌ی شرایط محیطی همسان می‌شود، چرا که پس از فضا-فاصله، اکنون با فقدان زمان-فاصله در تسریع فزاینده‌ی کنش‌های انتقالی مواجهیم (دقت، فاصله، سرعت)... [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
246 viewsedited  13:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-15 20:06:29 □‍ وضعیت اضطراری
پل ویریلیو
ترجمه‌ی سروش سیدی

تقلیل‌دادن فواصل بدل شده است به واقعیتی استراتژیک با پیامدهای اقتصادی و سیاسیِ محاسبه‌ناپذیر، چرا که متناظر است با نفی مکان.

شعارِ اکتساب زمان در ازای فضا معنای خود را از دست می‌دهد: در حال حاضر، اکتساب زمان یکسره مساله‌ای است مربوط به بُردارها. قلمرو اهمیت خود را در برابر پرتابه از دست داده است. درواقع، ارزش استراتژیک نا-مکانِ سرعت یکسره ارزش استراتژیک مکان را از آن ستانده است، و مساله‌ی مالکیت زمان مساله‌ی تملّک قلمرو را زنده کرده است.

در این فشردگی جغرافیایی، که شبیه است به حرکت زمینی چنان‌که آلفرد واگنر[4] توصیف می‌کرد، «حرکت آتش» که دو مولفه داشت معنایی جدید می‌یابد: تمایز میان قدرت ویرانگری آتش و قدرت نفوذِ حرکت، یا نفوذ وسیله‌ی نقلیه، «اعتبار» خود را از دست می‌دهد.

نفوذ و ویرانگری توسط محور فراصوتی (هواپیما، موشک، امواج هوایی) متحّد می‌شوند. بی‌واسطگی کنش از راه دور متناظر است با شکست رقیب، اما همچنین (و به خصوص) متناظر است با شکست جهان به مثابه قلمرو، فاصله، ماده.

نفوذ بی‌واسطه، یا نفوذی که به بی‌واسطگی نزدیک می‌شود، با ویرانی بلافاصله‌ی شرایط محیطی همسان می‌شود، چرا که پس از فضا-فاصله، اکنون با فقدان زمان-فاصله در تسریع فزاینده‌ی کنش‌های انتقالی مواجهیم (دقت، فاصله، سرعت)... [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
737 viewsedited  17:06
باز کردن / نظر دهید
2022-01-11 19:57:19 □‍ شبی در مالنئان
کلارک اشتون اسمیت
ترجمه‌ی محمدهادی فروزش‌نیا

اتراقم در شهر مالنئان در دورانی‌ از حیاتم رخ داد که تار و مبهم‌‌تر از خود شهر و مناطق مه‌‌گرفته‌‌ی محاط بر آن نبود. نه به‌‌طور دقیق مکانش را به یاد می‌‌آورم و نه اینکه دقیقاً چه زمان و چگونه بدانجا رفتم. اما به‌‌طور مبهمی شنیده بودم که چنین جایی بر سر راهم واقع است؛ و چون به رود مه‌‌گرفته‌‌ای که نزدیک دیوارهایش جاری است رسیدم و از پسِ رود، زنگ ترحیم ناقوس‌‌های بسیار شنیدم، به گمانم رسید که به مالنئان نزدیک شده‌‌ام.

وقتی به پل تیره‌‌ی سترگی که بر رود معلق است رسیدم، می‌‌توانستم اگر بخواهم به راه‌‌های دیگری بروم که به شهرهایی مهجورتر راهبر بودند؛ اما به نظرم رسید که تفاوتی ندارد به‌‌عوض آن‌‌ها به مالنئان داخل شوم. و چنین بود که پای بر آن پل با طاق‌‌های ظلمانی نهادم که زیرش آب‌‌های تیره در خفا در چند شعبه جریان می‌‌یافتند و بار دیگر در سکونی استیکس و آخرون وار به هم می‌‌پیوستند.

چنان‌که گفتم، آن دوران از حیاتم تار و مبهم بود: شاید بیش از هر چیز، از باب نیازم به فراموش کردن، تکاپوی مصرانه و گاه اندکی مثمرم برای نسیان. و آنچه مقدم بر هر چیز نیاز به فراموشی‌‌اش داشتم مرگ بانو ماریل بود، و این حقیقت که خودم مایه‌‌ی مرگش شده بودم و چنان به این قضیه باورمند بودم که پنداری این کار را با دستان خودم انجام داده بودم. چه، او مرا با مهری دوست می‌‌داشت که ژرف‌‌تر و ناب‌‌تر و استوارتر از عشق من بود؛ و خُلق متغیر من، عادتم به بی‌تفاوتی‌‌ای بی‌رحمانه یا زودرنجی‌‌ای سبعانه، قلب لطیفش شکسته بود... [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
649 viewsedited  16:57
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 12:58:49 □‍ ملاحظاتی پیرامون مارکسیسم
اتان فیشمن
ترجمه‌ی علی رزاقی

هرگونه تحلیل جدی درباره‌ی مارکسیسم باید با پرداختن به این مناقشه آغاز شود که مارکس قهرمانِ اومانیستِ آزادی اراده بود یا یک جبرگرا. از آنجایی که یادداشت‌های مارکس در این باب اغلب به‌غایت متناقض‌اند، حصول یقین برای ما غیرممکن است. اگرچه آموزه‌ی مارکس نشان دادن حجم عظیمِ تنش و خشونت ناشی از تضاد طبقاتی به عنوان مشخصه‌ی ناگزیر تاریخ است و اینکه این فرآیند با سلب قدرت و آزادی از فقرا، آن‌ها را به طرز ناعادلانه‌ای آماج حملات خود قرار می‌دهد، ولی چون سایر اومانیست‌ها عمدتاً پیرامون همین امور بحث کرده اند، اصالت اندیشه‌های او رنگ می‌بازد؛ با این‌حال، دست کم انسجام افکار او دست‌نخورده باقی می‌ماند. از سوی دیگر، چنانچه او تعلیم داده باشد که تنها علم اقتصاد، آینده‌ی تاریخ را رقم خواهد زد -آموزه‌ای که عکسِ آن محقق شد- مارکس اصالت خود را حفظ می‌کند اما انسجام افکارش در معرض خطر قرار می‌گیرد.

نکته اینجاست که مارکسیسم به‌مثابه‌ یک ایدئولوژی جبرگرا، حاوی تناقضات قابل توجهی است. مارکسِ جبرگرا استدلال می‌کند که تکنولوژی و اقتصاد علت تامه‌ی هر آن چیزی است که قرار است در زمانه‌ای مشخص از یک جامعه‌ی مشخص -شاملِ طرز فکر مردم- رخ دهد. او همچنین بیان می‌کند که تاریخ معنای درونی‌اش را به تدریج آشکار می‌سازد، تا جاییکه مردم می‌توانند به همان اندازه‌ای که زمانِ زیسته بدانها فرصت خواهد داد، معنای آن را دریابند... [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
621 viewsedited  09:58
باز کردن / نظر دهید
2021-12-31 18:57:24 □‍ فستیوال، یا تخطّی از ممنوعیت‌ها
ژرژ باتای
ترجمه‌ی آری سرازش

گاه در مواجهه با مرگ، ناکام ماندن جاه‌طلبی انسان، باعث ایجاد یأسی بی‌حد و حصر می‌گردد. پس از آن است که طوفان‌های شدید و غرش‌های طبیعت ـ‌که آدمی معمولاً از تسلیم شدن در برابر آن‌ها شرم دارد‌ـ دست بالا را می‌گیرند. از این نظر، مرگ یک شاه مسبب خلق بارزترین تأثیرات وحشت و دیوانگی‌ست. ماهیت حاکمیت [شهریاری] ایجاب می‌کند که این احساس شکست و تحقیر ــ‌که همیشه با مرگ برانگیخته می‌گردد‌ــ به درجه‌ای برسد که دیگر هیچ چیز نتواند در برابر خشم طبیعت حیوانی [حیوانیت] ایستادگی کند. به محض این که این خبر اعلام می‌شود، مردم از هر سو هجوم می‌آورند، به هر آن‌کس ‌که می‌رسند تجاوز می‌کنند، می‌کشند و دست به غارت‌ می‌زنند. راجر کایلوا می‌نویسد: «مجوزهای آئینی [تشریفاتی] مشخصه‌هایی دارند که دقیقاً با فاجعه‌ای که رخ داده مشابه‌اند… در برابر جنون عوامانه هرگز نمی‌توان مقاومت کرد. در جزایر هاوایی، مردم پس از اطلاع از مرگ شاه، دست به اعمالی می‌زنند که پیش‌تر جرم و بزه قلمداد می‌شد. آن‌ها همه چیز را می‌سوزانند، غارت می‌کنند و همدیگر را می‌کشند، و از زنان‌شان می‌خواهند که در ملاء‌عام تن‌فروشی کنند…» و این بی‌نظمی و آشوب «تنها با حذف کامل ماد‌ه‌ی پوسید‌‌ه‌ی نعش ملوکانه به پایان می رسد، آن هنگام که چیزی جز اسکلت سفت، سالم و فاسدنشدنی از نعش ملوکانه باقی نمانده است.» [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
857 viewsedited  15:57
باز کردن / نظر دهید
2021-12-22 19:46:54 □‍ تخریب، نفی، کسر
درباره‌ی پی‌یر پائولو پازولینی
آلن بدیو
ترجمه‌ی برنا حدیقی

پازولینی به عنوان یک فیلمسازْ مشهور است؛ به طور خاص، طی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، او قرائت‌های تصویری معاصر عمیقی را از دو سنت بزرگ ‌فکری غرب کارگردانی کرده است: یونان باستان در فیلم‌هایی نظیر مده‌آ و اودیپوس، و مسیحیت یهودی در فیلم انجیل به روایت متی و یک فیلمنامه‌ی به غایت پیچیده درباره‌ی زندگی پل قدیس. مجموعه‌ی همه‌ی این‌ها، تفکری دشوار را درباره نسبت میان تاریخ، اسطوره و دین شکل می‌دهد. پازولینی هم‌زمان هم یک مارکسیست انقلابی بود و هم مردی که برای همیشه تحت تأثیر کودکی مذهبی‌اش قرار داشت. به همین دلیل پرسش اصلی‌اش چنین بود: آیا صیرورت انقلابی تاریخ، همان منفیت سیاسی، در حکم تخریب زیبایی تراژیک اسطوره‌های یونانی و یا تخریب وعده‌ی صلح‌آمیز مسیحیت است؟ یا این‌که باید آن‌جا که در یک جهان مساوات‌طلب نو، مصالحه‌ی تأیید‌گرانه‌ی زیبایی و صلح ممکن می‌شود، از یک کسر سخن به میان بیاوریم؟

پازولینی همچنین به واسطه‌ی رابطه میان زندگی شخصی و عقاید عمومی‌اش شهره است. او نه‌تنها هم‌جنس‌گرا بود، بلکه این خصیصه بخشی از بینش سیاسی‌اش بود، آن‌ هم سال‌ها پیش از آغاز جنبش‌های هم‌جنس‌خواهانه‌ی مردانه و زنانه. او به وضوح می‌دانست که میل ما –و در مورد خود او، میل به کارگران جوان و فقیر مناطق حاشیه‌ای رم– مستقل از انتخاب‌های ایدئولوژیک‌مان نیست. یک بار دیگر، مسئله این است که میل جنسی در بطن منفیت سیاسی حک شود، آن‌ هم نه به عنوان خصیصه‌ای صرفاً برانداز و مخرب، بلکه در حکم جابه‌جایی‌ خلاقانه‌ی خطی که سوبژکتیویته‌ی فردی را از سوبژکتیویته‌ی جمعی جدا می‌کند [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
155 viewsedited  16:46
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 20:31:56 □‍ آشوب خزنده
اچ. پی. لاوکرفت، وینفرد ویرجین جکسون
ترجمه‌ی محمدهادی فروزش‌نیا

از لذّات و تألمات تریاک بسیار نوشته‌‌اند. وجدها و ترس‌های دکوئنسی و جنّات مصنوع بودلر با چنان هنرمندی‌‌ای به ضبط و شرح آن پرداخته‌‌اند که نام آنان را جاودان ساخته و جهان را نسبت به زیبایی، دهشت و اسرار عوالمی که فرد خیال‌‌باف بدان‌جا راه می‌‌یابد آگاه نموده است. اما هرچند بسیار به گفته آمده، لیک هیچ‌‌کس یارای آن نیافته که به ذات اوهامی که در برابر ذهن گسترانیده شده تقرب جوید؛ و یا به راه‌‌های ناشناخته‌‌ای نزدیک شود که مصرف‌‌کننده‌‌ی مخدر به‌‌طور مقاومت‌‌ناپذیری به مسیر مزّین و مرموزش کشیده می‌‌شود. دکوئِنسی به سمت آسیا کشیده شد، آن دیارِ بارورِ سایه‌‌‌های ابرآلود که قدمتِ سهمگینش چنان چشمگیر است که «درازای عُمرِ نام و تبار، حس جوانی را در فرد فرو می‌‌خشکاند»، اما او جرئتِ رفتن به فراسوی آنجا را نداشت. چه، آنان که فراتر رفته‌‌اند، به‌ندرت بازگشته‌‌اند؛ و حتی وقتی هم که بازگشته‌‌اند، یا خاموش بودند و یا به‌‌کلی مجنون. من به‌‌جز یک‌‌بار تریاک را مصرف نکردم – در سال طاعون، وقتی دکترها می‌‌کوشیدند تا دردهایی که قادر به علاجشان نبودند را کرخت و بی‌‌حس سازند. اُوردوزی رخ داد -چون پزشکم را وحشت و خستگی از توان انداخته بود- و من به‌ جایی حقیقتاً دوردست سفر کردم. در نهایت بازگشتم و زنده ماندم، اما [در نتیجه‌‌ی این سفر] شب‌‌هایم را خاطراتی غریب در بر گرفت، و دیگر دکتری را نگذاشتم که برایم تریاک تجویز کند.

درد و زق‌زقی که در سرم بود در زمان تجویز مخدر به‌‌کلی تاب‌ناپذیر گشته بود. به آینده هیچ اعتنایی نداشتم؛ فرار کردن، چه به واسطه‌‌ی درمان، چه ناهشیاری یا مرگ، تنها چیزی بود که برایم اهمیت داشت. در آن زمان نسبتاً هذیان‌زده بودم، از این رو تعیین زمان دقیق انتقال برایم دشوار است. اما تصور می‌‌کنم که تأثیرات مخدر احتمالاً اندک زمانی پیش از آن‌که زق‌زق سرم دیگر دردناک نبود آغاز شد. چنان‌که گفتم اوردوزی رخ داد؛ بنابراین واکنش‌‌هایم احتمالاً بسیار دور از حالت طبیعی بوده است. [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
232 viewsedited  17:31
باز کردن / نظر دهید
2021-12-15 15:28:10 □‍ تولد لوسیفر
راجر کایلوا
ترجمه‌ی امیرحسین حیدری

[...] یکی از پدیده‌های روان‌کاوانه‌ی اوایل قرن نوزدهم که بازتابی وسیع در زمانه‌ی خود داشت تولید و تکثیر شیطان‌گراییِ شاعرانه بود، نگرشی که موجب می‌شد نویسنده با اشتیاق به‌سوی فرشته‌ی شیطان برود و احساس کند اشتراکاتی با او دارد. پس از چنین نگرشی، رمانتیسیسم همچون دگردیس‌کننده‌ی ارزش‌ها پدیدار شد. به‌مرور در قرن هجدهم و پس از انقلاب فرانسه، هنرمند کشف کرد که تافته‌ای جدابافته از ساختار انتظام‌یافته‌ی اجتماعی‌ است. ازآنجاکه جایگاه هنرمند پیش از آن نیز در جامعه محفوظ بود، او نگرانی‌ای از بابت جایگاهش نداشت؛ شاه به هنرمند عمارات و امکانات عمده‌ای می‌بخشید که او را از هر دغدغه‌ای رها می‌ساخت و به او اجازه می‌داد خودش را وقف شاهکارهایش کند، شاهکارهایی که فقط رو به‌سوی ایدئال مطلق داشتند. درواقع، هیچ مطلبی که به سختی‌کشیدن مربوط باشد به تخیلات او راه نداشت.

هرچند، پس از آنکه میان ساختار‌های اجتماعی و نویسنده جدایی افتاد، او ناگزیر از واگذاری دارایی‌های خود شد. نویسنده در این زمان، برای اولین بار، اضطراب و فردیت‌یافتگی را تجربه می‌کند، شکنجه و غرورِ منزوی‌شدن، یا ــ‌چنان‌که خود بیان می‌کندــ طرد‌شدن. در مواجهه با این مشکلات، او صرفاً لازم بود برطرفشان کند، چراکه دیگر از هر امتیاز وقف‌شده‌ای به خود محروم شده بود و، بااین‌حال، پیوسته به همه‌چیز میل داشت و قصد نداشت هیچ‌کدام از امیال خود را پی بگیرد و در یکی‌شان متخصص شود... [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
297 viewsedited  12:28
باز کردن / نظر دهید
2021-12-12 18:48:26 □‍ درآمدی بر فلسفه‌ی نیک لند
رابین مکی ری برسیه
ترجمه‌ی سروش سیدی

نوشته‌های نیک لند در یک نامعماری آشفته سکنی دارند، فضایی درنوردیده توسط بُردارهای موش و گرگ، شعبده‌ی متافیزیک شیزوفرنیک. تکنولوژی‌های پیشرفته هستندگان باستانی را فرامی‌خوانند؛ آوای آدمی در زوزه‌ی ترومای کیهانی فرومی‌پاشد؛ تمدن سراسیمه به جانب مرگی مصنوعی می‌شتابد. خرده‌فرهنگ‌های موسیقایی شیطانی با فرقه‌های مرگ‌بار ائتلاف می‌کنند، هوش‌ مصنوعی یاغی از چنگ پلیس‌های تورینگ به درون سردابه‌های هزارتوگون می‌گریزند، و اروپا همچون قارچ در قالب آزمایشگاههای پارانویا در مدار سایبرپوزیتیو جهانی تکثیر می‌شود که در سال ۲۰۱۲ به چگالی نامتناهی می‌رسد، و مدرنیته را واژگون می‌کند تا به جانب هرآن‌چیزی برود که از کرانه‌ی دوردست تکنیگی‌ای که نزدیک می‌شود، عنان آن را در دست داشت و راهبرش بود.

نوشته‌های لند ژانر را درون خودش تا می‌کنند، منابع ناهمگنی را از فلسفه، ادبیات، علم، نهان‌روشی (occultism) و داستان عامه‌پسند به کار می‌بندند (ایمانوئل کانت، ویلیام گیبسون، دلوز-گتاری، نوربرت وینر، کورت گودل، کنث گرنت، ترمیناتور و اینک آخرالزمان، انتونن ارتو، اچ. پی. لاوکرفت…). حاصل گردابی متراکم و سرگیجه‌آور است مشتمل بر تصادمات هذیان‌آمیز، نام‌های مستعار متکثر روی‌هم‌انباشته، تاریخ‌های رمزی و نظام‌های رمزگان‌نگاری تجربی: چل، آکسیس، نازندگی، نا-مرگ، فضای-کا، سارکون، کرتز، باشگاه کثولو، هومپا تادوم؛ ۵۰۷۷، ۱۵۰۱، ۱۷۵۷، ۱۹۴۹، ۱۹۸۱؛ سیستم‌های تیک، عددگذاری بدوی، کابالا و ابجد، لقاح… متافیزیک فرومی‌پاشد و بدل به کیهان‌زایی پسیکوزی می‌شود. تاریخ حیات روی زمین، از باکتری تا مایکروسافت، تاریخ سرکوب است... [ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
450 viewsedited  15:48
باز کردن / نظر دهید
2021-12-11 20:42:48
بودن، زیستن و اندیشیدن در انزوا خیالی بی‌سرانجام است، از این رو آپاراتوس تلاشی است در تولید جمعیت؛ جمعیتی کوچک در زمانه‌‌ی کاسبکارانه‌ای که رؤیابافی را تنها در افق مصرف و تجارت مجاز می‌داند. ما به این نتیجه رسیدیم که تنها تولید چنین جمعیتی است که به ما فرصت نفس کشیدن می‌دهد. تفاوت ما در رؤیای ماست و ما چه داریم جز رؤیاهایمان؟ رؤیاهایی که در منطق امروز اموری غیرضروری فرض می‌شوند، اما ما، رؤیابین‌های نوآموز، به آن‌ها محتاجیم تا همچنان امیدوار بمانیم. بنابراین تمام حاشیه‌های غیرضروری امروز، همچون فلسفه، ادبیات و هنر، که سرگرمی‌هایی جنبی برای اوقات فرهیختگی دوستداران فرهنگ است، همه‌ی توان ما برای دیدن، اندیشیدن و زیستن است. آینده دورسویی ناپیدا و بی‌ضمانت است، اما امروز آپاراتوس فضا-زمان نامیرای ماست که به آن چنگ زدیم تا جوان بمانیم.

ویدئو از: علی کلانتری

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
1.4K viewsedited  17:42
باز کردن / نظر دهید