پازولینی به عنوان یک فیلمسازْ مشهور است؛ به طور خاص، طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، او قرائتهای تصویری معاصر عمیقی را از دو سنت بزرگ فکری غرب کارگردانی کرده است: یونان باستان در فیلمهایی نظیر مدهآ و اودیپوس، و مسیحیت یهودی در فیلم انجیل به روایت متی و یک فیلمنامهی به غایت پیچیده دربارهی زندگی پل قدیس. مجموعهی همهی اینها، تفکری دشوار را درباره نسبت میان تاریخ، اسطوره و دین شکل میدهد. پازولینی همزمان هم یک مارکسیست انقلابی بود و هم مردی که برای همیشه تحت تأثیر کودکی مذهبیاش قرار داشت. به همین دلیل پرسش اصلیاش چنین بود: آیا صیرورت انقلابی تاریخ، همان منفیت سیاسی، در حکم تخریب زیبایی تراژیک اسطورههای یونانی و یا تخریب وعدهی صلحآمیز مسیحیت است؟ یا اینکه باید آنجا که در یک جهان مساواتطلب نو، مصالحهی تأییدگرانهی زیبایی و صلح ممکن میشود، از یک کسر سخن به میان بیاوریم؟
پازولینی همچنین به واسطهی رابطه میان زندگی شخصی و عقاید عمومیاش شهره است. او نهتنها همجنسگرا بود، بلکه این خصیصه بخشی از بینش سیاسیاش بود، آن هم سالها پیش از آغاز جنبشهای همجنسخواهانهی مردانه و زنانه. او به وضوح میدانست که میل ما –و در مورد خود او، میل به کارگران جوان و فقیر مناطق حاشیهای رم– مستقل از انتخابهای ایدئولوژیکمان نیست. یک بار دیگر، مسئله این است که میل جنسی در بطن منفیت سیاسی حک شود، آن هم نه به عنوان خصیصهای صرفاً برانداز و مخرب، بلکه در حکم جابهجایی خلاقانهی خطی که سوبژکتیویتهی فردی را از سوبژکتیویتهی جمعی جدا میکند [ ادامه ]