□ فستیوال، یا تخطّی از ممنوعیتها ژرژ باتای ترجمهی آری سرازش | apparatus_channel
□ فستیوال، یا تخطّی از ممنوعیتها ژرژ باتای ترجمهی آری سرازش
گاه در مواجهه با مرگ، ناکام ماندن جاهطلبی انسان، باعث ایجاد یأسی بیحد و حصر میگردد. پس از آن است که طوفانهای شدید و غرشهای طبیعت ـکه آدمی معمولاً از تسلیم شدن در برابر آنها شرم داردـ دست بالا را میگیرند. از این نظر، مرگ یک شاه مسبب خلق بارزترین تأثیرات وحشت و دیوانگیست. ماهیت حاکمیت [شهریاری] ایجاب میکند که این احساس شکست و تحقیر ــکه همیشه با مرگ برانگیخته میگرددــ به درجهای برسد که دیگر هیچ چیز نتواند در برابر خشم طبیعت حیوانی [حیوانیت] ایستادگی کند. به محض این که این خبر اعلام میشود، مردم از هر سو هجوم میآورند، به هر آنکس که میرسند تجاوز میکنند، میکشند و دست به غارت میزنند. راجر کایلوا مینویسد: «مجوزهای آئینی [تشریفاتی] مشخصههایی دارند که دقیقاً با فاجعهای که رخ داده مشابهاند… در برابر جنون عوامانه هرگز نمیتوان مقاومت کرد. در جزایر هاوایی، مردم پس از اطلاع از مرگ شاه، دست به اعمالی میزنند که پیشتر جرم و بزه قلمداد میشد. آنها همه چیز را میسوزانند، غارت میکنند و همدیگر را میکشند، و از زنانشان میخواهند که در ملاءعام تنفروشی کنند…» و این بینظمی و آشوب «تنها با حذف کامل مادهی پوسیدهی نعش ملوکانه به پایان می رسد، آن هنگام که چیزی جز اسکلت سفت، سالم و فاسدنشدنی از نعش ملوکانه باقی نمانده است.» [ ادامه ]