□ ملاحظاتی پیرامون مارکسیسم اتان فیشمن ترجمهی علی رزاقی
هرگونه تحلیل جدی دربارهی مارکسیسم باید با پرداختن به این مناقشه آغاز شود که مارکس قهرمانِ اومانیستِ آزادی اراده بود یا یک جبرگرا. از آنجایی که یادداشتهای مارکس در این باب اغلب بهغایت متناقضاند، حصول یقین برای ما غیرممکن است. اگرچه آموزهی مارکس نشان دادن حجم عظیمِ تنش و خشونت ناشی از تضاد طبقاتی به عنوان مشخصهی ناگزیر تاریخ است و اینکه این فرآیند با سلب قدرت و آزادی از فقرا، آنها را به طرز ناعادلانهای آماج حملات خود قرار میدهد، ولی چون سایر اومانیستها عمدتاً پیرامون همین امور بحث کرده اند، اصالت اندیشههای او رنگ میبازد؛ با اینحال، دست کم انسجام افکار او دستنخورده باقی میماند. از سوی دیگر، چنانچه او تعلیم داده باشد که تنها علم اقتصاد، آیندهی تاریخ را رقم خواهد زد -آموزهای که عکسِ آن محقق شد- مارکس اصالت خود را حفظ میکند اما انسجام افکارش در معرض خطر قرار میگیرد.
نکته اینجاست که مارکسیسم بهمثابه یک ایدئولوژی جبرگرا، حاوی تناقضات قابل توجهی است. مارکسِ جبرگرا استدلال میکند که تکنولوژی و اقتصاد علت تامهی هر آن چیزی است که قرار است در زمانهای مشخص از یک جامعهی مشخص -شاملِ طرز فکر مردم- رخ دهد. او همچنین بیان میکند که تاریخ معنای درونیاش را به تدریج آشکار میسازد، تا جاییکه مردم میتوانند به همان اندازهای که زمانِ زیسته بدانها فرصت خواهد داد، معنای آن را دریابند... [ ادامه ]