Get Mystery Box with random crypto!

apparatus_channel

لوگوی کانال تلگرام apparatus_channel — apparatus_channel A
لوگوی کانال تلگرام apparatus_channel — apparatus_channel
آدرس کانال: @apparatus_channel
دسته بندی ها: حقایق
زبان: فارسی
مشترکین: 250
توضیحات از کانال

متاسفانه کانال قبلی آپاراتوس را از دست دادیم. از این پس با این کانال همراهمان باشید، و برای ارسال متن یا ارتباط با ما به آی‌دی زیر پیام دهید
t.me/Apparatuss_s

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2021-12-08 20:07:55 □‍ سلفائیس
اچ. پی. لاوکرفت
ترجمه‌ی محمدهادی فروزش‌نیا

در رؤیایی، کورانِس شهر واقع در دره را دید، و ساحل دریای ماورا را، و قله‌ی برف‌پوشِ مشرِف بر دریا را، و کشتی‌های پر زرق و برقی را که از بندرگاه عازم مناطق دوردستی بودند که در آنجا دریا به آسمان می‌پیوندد. در آن رؤیا نام او کورانس بود اما در جهان بیداری وی را با نام دیگری می‌خواندند. شاید برایش عادی بود که رؤیای نام جدیدی ببیند؛ چراکه او واپسین نفر از خاندان خود بود و تنها در میان میلیون‌ها نفر ساکنِ بی تفاوت لندن. بنابراین افراد زیادی نبودند که با وی سخن بگویند و هویت پیشینش را به یادش آورند. مال و املاک خود را از دست داده بود و به نحوه‌ی زندگی مردمان پیرامونش اعتنایی نداشت، بلکه ترجیح میداد رؤیا ببیند و از رؤیاهایش بنویسد. آنچه می‌نوشت مورد تمسخر افرادی که نوشته‌ها را به ایشان نشان می‌داد واقع می‌شد. بدین ترتیب پس از مدتی دیگر نوشته‌هایش را نزد خود نگاه می‌داشت و نهایتاً بکلی از نوشتن دست کشید. هرچه بیشتر از جهان پیرامونش کناره می‌گرفت، رؤیاهایش شگرف‌تر می‌گشتند و دیگر تلاش برای شرح دادنشان بر کاغذ به عملی کاملاً بی‌فایده بدل شده بود. کورانِس متجدد نبود و طرز تفکری همسان با سایرینی که می‌نوشتند نداشت. در حالی که آنان می‌کوشیدند ردای آراسته‌ی اسطوره را از تن زندگی در آورند و آنچه واقعیت نام می‌دهند را در زشتیِ عریان خود به معرض نمایش بگذارند، کورانس تنها در پی زیبایی بود. و وقتی حقیقت و تجربه از رساندن او به زیبایی در ماندند، او آن را در وهم و تخیل جست و اینچنین آن را کاملاً نزدیک به خود یافت، در میان خاطرات تیره‌ی حکایات کودکانه و در رؤیاها...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/celephais/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
232 viewsedited  17:07
باز کردن / نظر دهید
2021-12-05 19:24:37 □‍ با اسپینوزیسم در ادبیات
پیش‌درآمدی بر «ارزیابی اخلاقی» ادبیات
عنایت چرزیانی

چگونه می‌توان آثار ادبی را مورد ارزیابی اخلاقی قرار داد؟ اگر آثار ادبی همواره در بیرون از خود، در اتصالاتی که با مخاطب برقرار می‌کنند وارد نوعی آزمون‌گری می‌شوند که در یک سوی این آزمون اثر ادبی قرار دارد و در سوی دیگر آن مخاطب؛ و در نهایت هر دو تبدیل به ماشینی آزمون‌گر می‌شوند، چگونه می‌توان این ماشین -اثرات این ماشین- را موضوع یک ارزیابی اخلاقی قرار داد؟ منظور از اخلاق چیست و ارزیایی اخلاقی چه معنایی دارد؟ آیا با اخلاق درونماندگار اسپینوزا می‌توان وارد چنین حیطه‌ای شد؟ این آزمون را چگونه از سر می‌گذرانیم؟

بنا بر رهیافت‌های دلوز، اخلاق اسپینوزا چیزی جز هستی‌شناسی ناب او نیست. امکانی فلسفی که حالات وجود را فارغ از هرگونه دلالت متعال و دعوی‌های‌ ذاتی مورد در صفحه‌ی درونماندگار خود مورد تبیین قرار می‌دهد. آیا این شکل از فلسفه می‌تواند خطاهای معرفتی ما را در حوزه‌ی نقد ادبی، هنگامی که اشکال متعدد نقد بر مغالطه‌های گوناگون بنا شده‌اند اصلاح کند؟ سؤالات بسیاری از این قبیل، ذهن ما را درگیر می‌کنند.

در این یادداشت‌ تنها به مقدمات پاسخ‌گویی به یکی از سؤالات فوق می‌پردازیم؛ چه بسا ورودی پاسخ‌دادن و پرداختن به سؤالات دیگر باشد. در فلسفه‌ی اسپینوزا برخلاف عقل‌گرایانی چون لایبنیتس و دکارت، با تک جوهری و اشتراک معنوی وجود مواجه می‌شویم. جوهر علت است. هم علت خود و هم علت جهان است...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/ethical-evaluation-of-literature/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
326 viewsedited  16:24
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 18:35:44 □‍ مقدمه‌ای بر تحلیل فیگورال در سینما
فیلیپ دوبوآ
ترجمه‌ی بریر بوجار

در ابتدای قرن بیستم و هشتاد سال پیش از تاریخ‌های سینمای گدار، الی فور در متن مشهور و مهم خود با عنوان سینه پلاستیک می‌نویسد: «احساس بی‌سابقه‌‌‌ای را در هفت یا هشت سال پیش از جنگ به یاد می‌آورم که تماشای برخی فیلم‌های فرانسوی با فیلمنامه‌هایی ضعیف در من بر‌می‌انگیخت. این پرسش که سینمای آینده چه می‌تواند باشد در همان سال‌ها و در روزی برایم آشکار شد که خاطره‌ای روشن از آن به یاد دارم و ضربه و تکآن‌های به من وارد کرد که در حین تماشا تجربه‌‌‌‌اش می‌کردم؛ لحظه‌ای که در نوری برق‌آسا و خیره‌کننده، تکه لباسی سیاه رنگ به ناگاه در برابر دیوار نمور یک مسافرخانه، شکوه و عظمتی بی‌بدیل به خود می‌گرفت. لحظه‌ای که از آن پس دیگر توجه چندانی به سرگذشت پرسوناژ مفلوک فیلم نمی‌کردم که برای نجات شوهرش از بی‌آبرویی، خود را به ناچار به بانکدار هوسرانی می‌سپرد که باعث مرگ مادرش شده بود و فرزندش را به روسپیگری کشانده بود… بلکه با شگفتی فزاینده‌ای دریافتم که فیلم برایم به واسطه‌ی تناسبات طیف‌ها و رنگ‌مایه‌هایش، در نظام درجه‌بندی میان سفیدی‌ و سیاهی‌ استحاله پیدا کرده که بی‌وفقه در هم‌می‌تنند و در سطح و عمق پرده تغییر می‌کنند و من را درون جریانی پر جنب و جوش و در حرکتی غیرمترقبه و پیش‌بینی‌ناپذیر، به میان انبوه پرسوناژهای بی‌حرکتی می‌کشند که آن‌ها را پیشتر در بوم نقاشی گرکو، فرانز هالس، رامبراند، ولاسکز، ورمیر، کوربه و مانه دیده بودم. نام بردن از این اسامی به خصوص دو نام آخر هرگز از سر اتفاق نیست. چرا که آن‌ها بودند که برای نخستین بار سینما را به من شناساندند. بعدتر با پیشرفت روزافزون ابزار و شیوه‌های نمایش، چشم من نیز به تدریج با غرابت این آثار خو می‌گرفت و خاطره‌ای به خاطرات قبلی‌ام افزوده می‌شد. تا روزی که گویی دیگر نیازی نبود تا برای وجاهت دادن به احساسات و برداشت‌های (امپرسیون) پلاستیک تازه‌ای که در سینما تجربه می‌کردم، چیزی را به حافظه‌ام یادآوری کنم، یا نقاشی‌ آشنایی را احضار کنم. بلکه دیگر تنها خود عناصر و پیچیدگی‌‌‌های تصاویر سینمایی‌ هستند که در حرکتی مستمر تغییر می‌کنند، درهم می‌آمیزند و اثر را به واسطه‌ی ترکیب‌بندی‌های متحرک که بی‌وقفه در حال تجدید شدن، گسسته شدن، بازسازی شدن، محو شدن، دوباره جان گرفتن و از هم فرو پاشیدن‌‌اند، پیش‌بینی ناپذیر می‌کنند و در یک آن به یک پرتابه‌ی نور، شکوهی به یاد ماندنی و در لحظه‌ی بعد جلوه‌ای امپرسیونیستی می‌بخشند و پدیده‌ای آن چنان نو و بدیع را بنا می‌‌کنند که چندان نمی‌توان به همتایش در نقاشی، مجسمه، رقص و مخصوصاً در تئاتر حال حاضر اندیشید؛ سر آغاز هنری ناشناخته‌…» ...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/la-question-du-figural/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
684 viewsedited  15:35
باز کردن / نظر دهید
2021-11-21 14:39:57 □‍ آشیل اِمبِمبِه: مرگ‌سیاست
آنتونیو پله
ترجمه‌ی مصطفی انصافی

فوکو در واپسین سخنرانی از مجموعه سخنرانی‌های موسوم به باید از جامعه دفاع کرد و در فصل پایانی مجلد نخست تاریخ جنسیت نسبت به این امر التفات یافت که چگونه قدرت ایجابی و مثبت مشرف بر حیات می‌تواند بدل به شکلی مهلک از قدرت گردد. این نه تنها «مدیریت محاسبه‌ شده حیات»، بلکه «قدرتِ در معرض مرگ قرار دادن کل جمعیت» نیز محسوب می‌گردد. فوکو با استفاده از تجربیات دراماتیک رژیم‌های نازی و استالینیستی و تهدید هسته‌ای جهانی، چگونگی حذف و معدوم‌سازی توده‌های انسانی را به نام صیانت و بقای یک ملت، یک قوم و/یا یک طبقه برجسته نمود. علاوه بر این، فوکو خاطرنشان کرد که چگونه نژادپرستی به ابزاری سیاسی تبدیل شده است که امکان تقسیم‌بندی بیولوژیکی گونه‌های انسانی و توجیه نابودی آنهایی را که پست‌تر در نظر گرفته می‌شوند، میسر می‌سازد. فوکو تأکید داشت که نژادپرستی مدرن در امتداد «نسل‌کشی استعمارگرانه» به نحوی توسعه یافته که حق ستاندن حیات، قابل توجیه گردد. جورجو آگامبن و روبرتو اسپوزیتو با مدنظر قرار دادن ملاحظات فوکویی با مفاهیم هوموساکر و سیاست معطوف به مرگ، به ترتیب حق حاکم برای کشتار بدون مجازات و توجیهات بیولوژیکی-آسیب‌شناختی به‌منظور انهدام نوع بشر را مورد تأکید قرار دادند. مرگ‌سیاستِ امبمبه دلالت بر رویکردی جدید دارد، چرا که وی هم ملهم از رویکرد فوکوست و هم متأثر از قسمی رویکرد ضد استعماری است(که بیش از همه از فرانتس فانون الهام گرفته شده) و مرگ‌سیاست را به‌مثابه سیاسی‌سازی فضاها و سوژه‌ها در میانه حیات و مرگ در نظر می‌گیرد. مستعمره به‌طور کلی و مزارع برده‌داری به طور خاص موجبات ایجاد آن عملکردهای مرگ‌سیاسی شده‌اند که به میانجی برتری نژاد سفید تقویت گشته و این امر همچنان پابرجاست...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/achille-mbembe-necropolitics/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
269 viewsedited  11:39
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 18:31:20 □‍ ماتریالیسم استعلایی سینمای افراط نوین فرانسه
رامین اعلایی

...اما نحوه‌ی مواجهه‌ی فیلم‌سازان دسته‌ی سوم با امر ناانسانی به‌مراتب رادیکال‌تر از دسته‌ی دوم است. در این سینما، که سینمای افراط نوین فرانسه یکی از سرنمون‌های شاخص آن به شمار می‌رود، مسئله دیگر نه اندیشیدنِ صرف به ماده‌ی غیرارگانیک یا وحشت‌زا ــ‌که به‌عبارتی درونمایه‌ی اصلی ژانر وحشت الهیاتی محسوب می‌شود- که فرارَوی از الهیاتِ همبسته با ماتریالیسم غیرارگانیک است. درواقع این سینما می‌کوشد تصویری شدیداً تشبیهی از زندگی ناانسانی ارائه دهد. در اینجا مسئله ممکن است حتی از حس کردن امر ناانسانی به‌واسطه‌ی تأثیرات دراگ یا امکان‌های زمان/مکان‌گریزِ روح فراتر برود و به چیزهایی به‌مراتب رادیکال‌تر از آن برسد، یعنی به همزیستی با امر ناانسانی و زدودنِ شدت‌های جسمانی «خداوند» از آن: ناپدید کردن الهیات. در این مورد مشخص، برای مثال، ورود به خلأ را به یاد بیاورید، فیلمی که به افراطی‌ترین شکل ممکن به سیاستی ناانسانی می‌اندیشد اما همان نیز در مقایسه با سینمایی از جنس خام و تیتانیوم ــ‌که امر ناانسانی را در یک درونماندگاری مطلق، خواه در قالب میل مهارناپذیر یک خانواده به خوردن گوشت انسان در پاریسِ قرن بیست‌ویکم و خواه اشتیاق شدید یک زن به برقراری رابطه‌ی جنسی با ماشین پس از کاشتن یک قطعه تیتانیوم در جمجمه‌اش، به تصویر می‌کشدــ کهنه به نظر می‌رسد. درواقع، اگر در ورود به خلأ تازه پس از مصرف دراگ است که امر ناانسانی ادراک می‌شود، در خام حتی نزاعِ بین رانه‌ی زندگی و مرگ [میل به بقا و میل به تغذیه] نیز ناانسانی است: وسوسه‌ی خوردن گوشتِ انسان. در اینجا مقصود اشاره به سکانسی‌ در خام است که در آن وسوسه ‌شدنِ کاراکتر اصلی برای خوردنِ گوشتِ انسان به‌تمامی در هیئتِ پیچ‌وتاب‌های عضلانی و طبیعتاً کلافگی روانی او در بسترش نشان داده می‌شود. گو اینکه «وسوسه» بتواند در نهایت چنین «چیزی» باشد: وسوسه‌ای که بدن دارد، نوعی ماتریالیسم شگرف! این درواقع آرماگدون بین ایمانِ بدون پرسش و بدن نیز هست. نزاعی که در نهایت با فتح و غلبه‌ی بدن بر هر آنچه ارگانیسم و تعالی و اخلاقیات است، به پایان می‌رسد...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/speculative-materialism/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
1.2K viewsedited  15:31
باز کردن / نظر دهید
2021-11-13 14:08:16 □‍ رابطه‌ی کار و سرمایه در سرمایه‌داری شناختی
آنتونیو نگری کارلو ورچه‌لونه
ترجمه‌ی ساسان صدقی‌نیا

در گذار از سرمایه‌داری صنعتی به سرمایه‌داری شناختی، رابطه سرمایه و کار با یک تحول بنیادین مشخص می‌شود. این موضوع بطور تفکیک‌ناپذیر به شیوه‌ی تولید، ترکیب طبقاتی که ارزش افزایی سرمایه بر اساس آن صورت می‌گیرد و در نهایت شکل‌­های توزیع درآمد بین دستمزد، اجاره و سود مربوط می‌شود.
هدف این مقاله بازسازی ویژگی‌ها و عوامل اساسی این تحول بزرگ است. برای این کار در سه مرحله پیش خواهیم رفت. پس از یادآوری منشأ و معنای تاریخی این فرآیند که منجر به هژمونی کار شناختی شد، ویژگی‌های اصلی را که به ما امکان می‌دهد تغییرات فعلی در نسبت سرمایه و نیروی کار را تعریف کنیم، تجزیه و تحلیل خواهیم کرد. در نهایت، نشان خواهیم داد که چرا نقش فزاینده و اصلی اجاره، جایگزین آنتاگونیسم سنتی تقابل دستمزد/سود در کسب و کار می‌شود.

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/capitalismo-cognitivo/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
345 viewsedited  11:08
باز کردن / نظر دهید
2021-11-10 19:46:16 □‍ واپسین مسیح موعود
پیتر وسل زاپفه
ترجمه‌ی محمدهادی فروزش‌نیا

توضیح: پیتر وسل زاپفه (۱۹۹۰-۱۸۹۹) فیلسوف و نویسنده‌ی نروژی است که در کنار چهره‌هایی همچون شوپنهاور، بانسِن، سیوران و ماینلندر، از شاخص‌ترین چهره­‌های جریان فلسفی بدبینی (Pessimism) به شمار می‌­رود. در مقاله‌­ی واپسین مسیح موعود که نسخه‌ی کوتاه‌تری از اثر فلسفی عمده­‌ی زاپفه با عنوان در باب امر تراژیک است، او به مسئله‌­ی پیدایش آگاهی در انسان از خلال فرایند تکامل می‌­پردازد و با در نظر گرفتن خودآگاهی و عقل به‌مثابه جهشی ناخواسته و شمشیری دو لبه که از سویی به دوام گونه یاری می‌­رساند و از سوی دیگر حیاتش را دردناک و زجرآور می­‌سازد، به انواع روش‌­هایی اشاره می‌­کند که ما برای غلبه بر این خودآگاهی به آن‌ها رجوع می‌­کنیم. سپس با برشمردن مشکلاتی که خودِ این مکانیزم­‌های دفاعی به ناگزیر می‌­آفرینند، ضعف و شکنندگی این دیوارهای محافظ بشر را یادآوری می‌کند و در نهایت فرارسیدن واپسین مسیح موعودی را بشارت می­‌دهد که جسورانه پوچی زندگی را تصدیق نموده و پیغامش پیام انهدام و انقراض است.

یک.
شبی در زمان‌­های پیشین، مرد از خواب برخاست و خود را دید. دید که به زیر سقف گیتی، در جسم خویش بی‌­خانه است. همه چیز پیش چشمان موشکافش رنگ باخت و حیرت از پی حیرت و وحشت از پس وحشت ذهنش را در بر گرفت.

اندکی بعد زن نیز بیدار شد و او را گفت که وقت شکار است. آن‌گاه مرد تیر و کمان خویش، این ثمره‌­ی امتزاج روح و دست را، بر گرفت و بیرون شد و به زیر طاق آسمان باز آمد. اما وقتی حیوانات برای آب خوردن به آبگیرهایی نزدیک شدند که او از سر عادت انتظارش را می‌­کشید، دیگر در خونَش نه خیز و جستی ببر‌وار، بلکه بانگی عظیم در بابِ یکسانیِ رنج بین همه‌­ی موجودات زنده به جوش آمد.

او آن روز با شکار باز نگشت و ماهی دیگر در حالی بازیافتندش که در کنار آبگیر به حالت نشسته مرده بود...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/the-last-messiah/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
496 viewsedited  16:46
باز کردن / نظر دهید
2021-11-06 13:59:57 □‍ عطش امحا: ژرژ باتای و نیهیلیسم زهرآگین
[قطعه‌ی منتخب]
نیک لند
ترجمه‌ی رامین اعلایی

متن زیر گزیده‌ای‌ست کوتاه از کتاب عطش امحا: ژرژ باتای و نیهیلیسم زهرآگین [با عنوان فرعی دوم جستاری در دین آتئیستی]، که در قالب مقاله‌ای مجزا در فصل هفتم کتاب نومن دندان‌دار (Fanged Noumenon) نیز گنجانده شده است. در این گزیده‌ لند به میانجی مفهوم غامض و مناقشه‌برانگیز «نومن»، رابطه‌ی باتای –به‌عنوان یک متفکر هگلی- را با کانت می‌کاود.

باتای تجربه‌ی درونی را «قطع می‌کند» تا صفحاتی را به اظهار نظر درباره‌ی هندوئیسم اختصاص دهد، در بخشی، که با یک بحث فنی به پایان می‌رسد تا در نهایت ادعای او مبنی بر اینکه هیچ نوع رهاییِ [هر شکل از رستگاری] دیگری جز تولد مجدد وجود ندارد، تقویت شود. او زُهدِ هندوئیسم را با مسیحیت مقایسه می‌کند و سپس به نام افراط و فزونی از هر دو فاصله می‌گیرد، و البته در این بین هرگز وانمود نمی‌کند که با هندوها و اساساً هر آن‌که بدوی، منزه و بیغش قلمداد می‌گردد، خویشاوندی دارد. در این بین شاید مهمتر از همه تصدیق آشفتگی و نابسندگی ضمنی در کلمات اوست: «تردیدی ندارم که هندوها تا سرحدات امر نامحتمل [امکان‌ناپذیر] پیش می‌روند، اما در بالاترین درجه فاقد آن‌ چیزی هستند که برای من اهمیت دارد؛ استعداد بیان.» باتای چون نویسنده است، عارف بودن را خوار می‌شمارد. در هر حال از میان هر آنچه باتای از دین هندو می‌فهمد –که البته خود معترف است چیز چندانی از آن نمی‌داند- تنها یک اصل وجود دارد که او بدون قید و شرط به آن پایبند است: موضوعات شدت...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/the-thirst-of-annihilation/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
1.3K viewsedited  10:59
باز کردن / نظر دهید
2021-11-03 14:42:06 □‍ سینمای هارون فاروکی
هال فاستر
ترجمه‌ی مهدی ملک

اگر چه برخی از اشارات او به بازنمایی رنسانس بازمی‌گردد با این حال بیشتر آن‌ها تنها به تولد سینما در بیش از صد سال پیش اشاره دارند. توماس السسر، مورخ فیلم و ویراستار مجموعه جستارهایی درباره‌ی فاروکی، می‌نویسد: «کانون مرکزی آثار او این بصیرت است که با پیدایش سینما جهان به شکل تازه‌ای قابل مشاهده شد با نتایج محصلی برای تمام جنبه‌های زندگی، از جهان کار و تولید تا سیاست و درک ما از دموکراسی و اجتماع، برای جنگ و برنامه‌ریزی های استراتژیک، برای اندیشه‌ی انتزاعی و فلسفه یا به همان اندازه برای روابط بینافردی و علقه‌های عاطفی، برای سوبژکتیویته و بیناسوبژکتیویته». البته برخی از این نتایج را می‌توان در هنر پاپ مشاهده کرد – بلافاصله می‌توان به اندی وارهول و گرهارد ریشتر اندیشید. با این حال فاروکی تصویر جهان را آن چنان که دیگران انجام می‌دهند، به شکل منفعلانه‌ای مضاعف نمی‌کند. او بار دیگر کار می‌کند تا خط سیر تاریخی‌اش را از خلال باستان‌شناسی جزئی وسایل قصه‌گویی‌اش نمایان کند. به علاوه او تحت‌تأثیر حکم برشتی کارکرد دوباره‌ی این «برنوشته‌ها» (inscriptions) بود و برشت را در کنار وارهول به‌مثابه «مهم‌ترین کسانی که از آن‌ها تأثیر پذیرفته بود» تصدیق می‌کرد. فاروکی درباره‌ی «هر دو مورد» اشاره می‌کند که «انگیزش، پرهیز از خنثی‌سازی تصویر است. البته این تفاوت وجود دارد که برشت در پی آن بود که حالتی از بازنمایی را گسترش دهد در حالی هنر پاپ ضمیمه‌ی آن بود». فاروکی به شکل تأثیرگذاری وسایل وارهولی را برای غایات برشتی به کار می‌گیرد: او در عین حال تصاویر یافته شده که -هم شامل تصاویر پذیرفته‌شده و هم طرد شده است- را ضمیمه می‌کند تا بر ارتباط تازه‌ای مشابه دیدن و تصویربرداری تأکید کند.

فاروکی همچنین شرح می‌دهد که «شیوه‌ی من جست‌وجو برای معانی مخفی است، زدودن آلودگی از روی تصاویر». چنین گرایشی برای برهنه ساختن به شکل بی حد و حصری مدرنیستی است و به‌طور همزمان به نقد ایدئولوژی بر مبنای سنت مارکسیسم غربی استوار، به ویژه به شکلی که توسط برشت و بعدها توسط رولان بارت در اسطوره‌شناسی‌ها (۱۹۵۷) گسترش می‌یابد...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/on-harun-farocki/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
265 viewsedited  11:42
باز کردن / نظر دهید
2021-10-31 13:18:07 □‍ نیروهای یکتاپرستی در تقابل با نیاز به ایمان
ژولیا کریستوا
ترجمه‌ی معین رسولی

وقتی از دیدگاه روانکاری به قلمروی عظیم تجربه‌ی مذهبی نزدیک می‌شوم، افکار من معطوف به زیگموند فروید می‌شود، به نبوغ او که در توتم و تابو و موسی و یکتاپرستی -تنها ذکر این دو کافی است- راه نوینی را از اندیشه‌ی تجربه‌ی مذهبی باز می‌کند. منظور من از اندیشه، زندگی از دریچه‌ی آن است. در اینجا، می‌خواهم بر عملکرد پدرانه‌ی موسی تأکید کنم. فروید این محور اساسی توحید را هنگام مطالعه‌ی دقیق روان‌رنجوری و روان‌پریشی، با تکیه‌ی بسیار بر درام و نمایش‌پردازی تراژیک آن توسط سوفوکلس و اومانیسم اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم کشف کرد. او این اندیشه را دنبال کرد تا کشف کند که چگونه عقده‌ی اودیپ و پیامدهای عملکرد تابوی محارم باعث ظهور ظرفیت بازنمایی روانی، دسترسی به زبان، رشد اندیشه و همچنین کاتکسیس فانتزی‌های ما در سازه‌ها و بناهای مختلف مذهبی می‌شود. می‌توانیم فکر کنیم که نژاد بشر، یک بشر مذهبی است، اما این ساختار نیز قابل تحلیل است -ساخت‌پذیر و ساختارشکن است و به‌هیچ‌وجه در حکم یک تقدیر و سرنوشت محتوم نیست- در نتیجه روانکاوی برداشت ما از پدیده‌ی مذهب را کاملاً روشن می‌سازد. این برداشت به معنای توجیه ایمان و نه به معنای توجیه خداناباوری مکانیکی که اندیشه‌ی معاصر و زندگی سیاسی به‌شدت از آن‌ها رنج برده‌اند، نیست. اندیشه‌ی فروید رویکرد نوینی به پدیده‌ی مذهب باز می‌کند. اما آیا ما واقعاً شجاعت آن را داریم که با جسارت و تدبیری که جهانی‌شدن در حال حاضر به ما تحمیل می‌کند، آن را دنبال کنیم؟ با تمام این اوصاف، آیا ما فراتر از جاه‌طلبی نیچه، همان‌طور که در کتاب دجال بیان کرده است، در برابر «علامت سؤالی بزرگ مقابل آنچه اهمیت دارد» قرار می‌گیریم؟ برخی از نگره‌ها یا فرضیه‌های روانکاوی، شاید حقایق انسان‌شناختی باشند. با این حال، من تنها آن‌ها را همچون فرضیه‌های کاری و به‌مثابه‌ علامت سؤال تجربه می‌کنم و این‌گونه است که من از شما می‌خواهم آنچه را که باید دنبال کنید، بشنوید...

ادامه‌ی مطلب در این لینک:
apparatuss.com/the-forces-of-monotheism/

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta
623 viewsedited  10:18
باز کردن / نظر دهید