□ نیروهای یکتاپرستی در تقابل با نیاز به ایمان ژولیا کریستوا ت | apparatus_channel
□ نیروهای یکتاپرستی در تقابل با نیاز به ایمان ژولیا کریستوا ترجمهی معین رسولی
وقتی از دیدگاه روانکاری به قلمروی عظیم تجربهی مذهبی نزدیک میشوم، افکار من معطوف به زیگموند فروید میشود، به نبوغ او که در توتم و تابو و موسی و یکتاپرستی -تنها ذکر این دو کافی است- راه نوینی را از اندیشهی تجربهی مذهبی باز میکند. منظور من از اندیشه، زندگی از دریچهی آن است. در اینجا، میخواهم بر عملکرد پدرانهی موسی تأکید کنم. فروید این محور اساسی توحید را هنگام مطالعهی دقیق روانرنجوری و روانپریشی، با تکیهی بسیار بر درام و نمایشپردازی تراژیک آن توسط سوفوکلس و اومانیسم اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم کشف کرد. او این اندیشه را دنبال کرد تا کشف کند که چگونه عقدهی اودیپ و پیامدهای عملکرد تابوی محارم باعث ظهور ظرفیت بازنمایی روانی، دسترسی به زبان، رشد اندیشه و همچنین کاتکسیس فانتزیهای ما در سازهها و بناهای مختلف مذهبی میشود. میتوانیم فکر کنیم که نژاد بشر، یک بشر مذهبی است، اما این ساختار نیز قابل تحلیل است -ساختپذیر و ساختارشکن است و بههیچوجه در حکم یک تقدیر و سرنوشت محتوم نیست- در نتیجه روانکاوی برداشت ما از پدیدهی مذهب را کاملاً روشن میسازد. این برداشت به معنای توجیه ایمان و نه به معنای توجیه خداناباوری مکانیکی که اندیشهی معاصر و زندگی سیاسی بهشدت از آنها رنج بردهاند، نیست. اندیشهی فروید رویکرد نوینی به پدیدهی مذهب باز میکند. اما آیا ما واقعاً شجاعت آن را داریم که با جسارت و تدبیری که جهانیشدن در حال حاضر به ما تحمیل میکند، آن را دنبال کنیم؟ با تمام این اوصاف، آیا ما فراتر از جاهطلبی نیچه، همانطور که در کتاب دجال بیان کرده است، در برابر «علامت سؤالی بزرگ مقابل آنچه اهمیت دارد» قرار میگیریم؟ برخی از نگرهها یا فرضیههای روانکاوی، شاید حقایق انسانشناختی باشند. با این حال، من تنها آنها را همچون فرضیههای کاری و بهمثابه علامت سؤال تجربه میکنم و اینگونه است که من از شما میخواهم آنچه را که باید دنبال کنید، بشنوید...
ادامهی مطلب در این لینک: apparatuss.com/the-forces-of-monotheism/