Get Mystery Box with random crypto!

ساحل آرزوهای من ...

لوگوی کانال تلگرام ardeshirhadaviloleti — ساحل آرزوهای من ... س
لوگوی کانال تلگرام ardeshirhadaviloleti — ساحل آرزوهای من ...
آدرس کانال: @ardeshirhadaviloleti
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 214
توضیحات از کانال

اشعار و نوشته های اردشیر هادوی لولتی
پیش از ترک کانال از ما انتقاد کنید🙏🙏
ارتباط با مدیر:
@ardeshirhadavi
اینستاگرام:
http://instagram.com/ardeshirhadaviloleti

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-22 12:35:18
566 viewsاردشیر هادوی لولتی, 09:35
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 22:20:09 شب ملحفه ی سیاهش را بر روی جهان گسترده بود و ماه کامل مانند گوهر شب چراغی، در میان ظلمت بی انتها خودنمایی می کرد. بر روی علف های جلوی قهوه خانه، کهنه پلاسی پهن شده بود و کل علی، مباشر و سورچی بر روی آن نشسته بودند.
کمی دورتر آتش بی باکی الو می کشید و در کنار آتش، قهوه چی بر روی انگاره های باقی مانده از آتش در حال بریان کردن بره ای بود که عصر همان روز ذبح شده بود. در غیاب شاگرد قهوه چی که به تلارم رفته بود، زن قهوه چی به کمک شویش شتافته بود و در پذیرایی از مهمان ها به وی کمک می کرد.
زن سرخ و سفید و میانه اندامی که زیبایی روستاگونه ای داشت و به مراتب از شوهرش که سال های انتهایی میانسالی را طی می کرد، جوان تر می نمود. زن مانند شاگرد قهوه چی چابک نبود. اما به خوبی پا به پای شوهرش کارها را پیش می برد و کباب های آماده شده را با مهارت درون دوری های پیش روی مهمان ها می چید.
مباشر زیر چشمی در روشنایی آتش، اندام پر و گوشتی زن را زیر نظر داشت و نگاه های خیره ی او از چشم کل علی پنهان نبود.
زن سیخ کباب آماده ای را برای مهمان ها آورد و تا خواست آن را درون دوری خالی کند، دست های مباشر پیش رفت و بین زمین و هوا، سیخ کباب را از دست های زن قاپید. دست های زمخت مباشر، لختی با دستان سفید و پنبه ای زن آشنا شد و با شیطنت آن را فشرد. زن با سرعت دستش را از دستان مباشر دور کرد و در حالی که از شرم گونه اش به سرخی می گرایید، با سری افکنده از خجالت روستایی به سمت شوهرش رفت.
این چیزها هم از چشم کل علی دور نماند و در حالی که پوزخند کمرنگی به لب داشت، زیرچشمی به مباشر و کارهایی که انجام می داد، نگاه می کرد.
نه تنها کل علی، بلکه تمام کسانی که مباشر را می شناختند از هیزی و چشم چرانی های او اطلاع داشتند. اما کل علی هیچگاه بابت این مساله بیم ناک نبود.
چون مباشر رفت و آمدی با او نداشت؛ از طرفی هم، همسر او آن قدر زیبا نبود که در مسیر نگاه و شهوت مباشر قرار بگیرد.
همچنین همسر او از تبار و خاندانی بود که امثال مباشر و بزرگ تر از او هم جرات نگاه ناپاک به آن ها را نداشتند. زن های این خانواده هر چشم ناپاکی را با ناخن از حدقه در می آوردند و مردهای آن ها، سر هیزها را بر روی سینه هاشان قرار می دادند.
زن که به نزد شوهر برگشته بود، در محلی دورتر از آتش، جایی که در معرض روشنایی شعله نبود، پشت به مباشر روی زمین نشست به طوری که مباشر نه می توانست صورت نمکین زن را ببیند و نه مختصات اندام وی در تیررس نگاه او بود...



برشی از رمان منتشر نشده ی "تاراج"
به قلم #اردشیر_هادوی_لولتی



T.me/ardeshirhadaviloleti
608 viewsاردشیر هادوی لولتی, 19:20
باز کردن / نظر دهید
2022-06-28 14:43:51 حیف است زمین زیر پر و بال تو باشد
سر تا سر یک شهر به دنبال تو باشد

دستان کسی دست تو را تنگ بگیرد
اقبال کسی بسته به اقبال تو باشد

در خانه ی احساس کسی لانه بسازی
تکواژه ای از شعر کسی مال تو باشد

قلبی که ترک می خورد و بند به مویی ست
هر ثانیه دلواپس احوال تو باشد

صد خاطره بازیچه ی دستان تو باشند
افکار کسی یکسره اشغال تو باشد

خود را متولد شده ی عشق بنامی
این حادثه آبستن امثال تو باشد

یک عمر کسی پای قمارت بنشیند
در طالع فنجان کسی فال تو باشد

تو کرکسی و گستره ی بال کبوتر
حیف است که در سلطه ی چنگال تو باشد



#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
740 viewsاردشیر هادوی لولتی, 11:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 12:44:04 نقدی اجمالی بر داستان کوتاه معصوم اول
نوشته ی هوشنگ گلشیری
جنگ مدرنیسم و سنت
قسمت دوم



نقش گواهی دهنده: راوی صحت داستان، میزان دقت در نقل روایت، قطعیت مربوط به رخدادها، منابع اطلاعاتی و امثال این ها را تایید می کند.
گاها نیز خودش را در مرکز ثقل منابع اطلاعاتی قرار می دهد.
"حالا از خودم بشنو. این را که دیگر نمی شود گفت از این و آن شنیدم. شبش بود. تازه چشمم گرم شده بود... پشت به دیوار ندادم. می دانستم که از تن دیوار بود که صدا می امد."
نقش ایدوئولوگ: راوی داستان را قطع می کند تا توضیحات و تفاسیر آموزنده و مرتبط با خرد عمومی داستان را بیان کند.
"حالا خواهی گفت: مگر نمی‌شد با یک لگد حسنی را بیندازند و راحت بشوند؟ اما مگر یادت نیست که خیلی جاها کدویی، کله خری، چیزی را می‌گذارند سر یک‌تکه چوب، یا اگر تازه بذر پاشیده باشند و آلبالوها رنگ گرفته باشد چند تا بچه را می‌فرستند صحرا تا هوار بکشند یا سنگ بپرانند؟ پرنده‌ها مگر می‌گذارند تخم ریشه بدواند و نیش بزند و برگ و بار پیدا کند؟ تازه بچه‌ها چی؟ یعنی خود مادرها بدشان نمی‌آید چیزی باشد که تا بچه‌ها دهن باز می‌کنند، یا نحس می‌شوند اسمش را ببرند و جان خودشان را راحت کنند."
گلشیری در معصوم اول سعی کرد تا با تکنیک درنگ و ایجاد بسامد، تاثیر روایت را بر مخاطب داستان بیشتر و بیشتر کند.
استفاده از <بسامد مکرر> یعنی بیان دو یا چندباره ی اتفاقی که فقط یک بار رخ داده است: 《گذاشتن کلاه و سبیل برای حسنی توسط عبدالله که فقط یک بار اتفاق افتاده ولی دوبار آن را در متن داستان تکرار می کند》 و 《تکرار دوباره ی صدای به زمین خوردن کنده》 از شاخص ترین استفاده های بسامد مکرر در داستان است.
از طرفی دیگر 《تغییر مسیر زن های روستا به صحرا از ترس حسنی》 اتفاقی ست که بارها رخ می دهد؛ اما در متن داستان تنها یک بار به آن اشاره شده است و این شاخص ترین شکل استفاده از <بسامد بازگو> در روایت داستان است.
گلشیری همچنین با ایجاد درنگ در روایت داستان، سعی می کند تا تاثیرپذیری آن را بیشتر کند.
جایی که او روایت داستان را قطع می کند تا نظریه ی خودش درباره ی ننه صغری را بیان کند،از نمونه های استفاده از درنگ در روایت داستان است. و پس از بیان نظریه، راوی به ادامه ی روایت می پردازد.
اما از نظر تئوری جامعه شناسی داستان، معصوم اول می خواهد درباره ی چه چیز صحبت کند؟
بسیاری از منتقدین معتقدند که با توجه به رمزآلود بودن حسنی در سراسر داستان و فضای تیره و تار قصه، گلشیری می خواهد درباره ی خفقان سیاسی حاکم بر جامعه حرف بزند.
اما من به شخصه اعتقاد دارم که نویسنده سعی دارد در این داستان بر علیه خرافه پرستی و تقدس گرایی صحبت کند و شک مخاطب را علیه جریانات خرافی برانگیزد.
همان طور که از ابتدای داستان می دانیم، حسنی یک مترسک است که مانند تمام مترسک های عادی در مزرعه برای ترساندن پرنده ها و جانوران به کار رفته بود.
اما عبدالله از سرِ مستی "در یک غروب جمعه" که از کنار "قبرستان" رد می شده است، تصمیم می گیرد تا برای حسنی چشم و سبیل و کلاه بگذارد.
در واقع از یک جریان طبیعی، یک جریان ماورایی بسازد. و همین جریان ماورایی که می بایستی در خدمت جامعه باشد، تبدیل به عنصر وحشتی جامعه می شود.
و با این که جامعه از حسنی وحشت دارد، اما باز آن را مقدس می شمارد. چرا که "جنازه های خودشان را گرداگرد حسنی دفن می کنند."
این مساله دقیقا همان وحشت مقدسی ست که در جوامع سنتی و نیمه سنتی بسیار می توان نمونه های آن را یافت.
از خود دین و عناصر مرتبط با آن، تا عناصر ماورایی که با دلیل یا بی دلیل به دین پیوند داده می شوند، با آن که موجب وحشت در بین مردم می شوند، اما همچنان مقدس شمرده می شوند.
اما نقطه ی اوج داستان آن جایی است که عبدالله خودش دست به کار می شود تا دلیل رمزآلودگی حسنی را کشف کند. اما به دست حسنی زخمی می شود و می میرد.
این اتفاق موید نمادی ست که نیچه نیز بر آن تاکید داشته است.
نیچه معتقد بود دروغ ها و خرافاتی که جامعه ایجاد می کنند، روزی آن چنان بزرگ، دور از دسترس و باور پذیر می شوند که نهایتا جامعه ی ایجاد کننده ی آن هم در مقابلش ضعیف شده و با قدرت گرفتن آن دروغ، جامعه از بین می رود. (در انتها دروغ والدین خودش را می خورد.)
در معصوم اول، گلشیری سعی دارد با زبانی مدرن به جنگ سنت ها برود و با ایجاد شک در ذهن خواننده، مفاهیم و برداشت های سنتی را سست، پوچ، دروغین و ساختگی بیان کند.
در واقع معصوم اول نمایش جنگ مدرنیسم و سنت در فضای نیمه سنتی-نیمه مدرن ایران در دهه ی چهل شمسی است.



#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
529 viewsاردشیر هادوی لولتی, 09:44
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 12:44:02 نقدی اجمالی بر داستان کوتاه معصوم اول
نوشته ی هوشنگ گلشیری
جنگ مدرنیسم و سنت
قسمت اول



در داستان معصوم اول، گلشیری با زبانی مونولوگ و استوار بر پایه ی سبک نامه نگاری سعی کرده مخاطب را با یک فضای گوتیک مواجه کند.
داستان تمامی شاخصه های یک داستان گوتیک را دارد. هراس، رمزآلودگی، تیره و تار بودن حکایت در کنار حضور عناصر ماورایی، ژانر وحشت مورد نظر گلشیری را به طور کامل برای مخاطب تداعی می کند.
(میخاییل باختین)، نظریه پرداز ادبی روس نظریه ای دارد با عنوان (کرونوتوپ). یعنی استفاده ی عناصر زمانی و مکانی برای فضاسازی در شعر و داستان.
گلشیری در معصوم اول با هوشمندی توانست با استفاده ی درست از این عناصر، یک فضای رمزآلود را به خواننده القا کند.
رخ دادن اتفاقات در ساعات نزدیک به غروب و شب و استفاده از مکان گورستان، که هر دوی این ها در سبک زندگی اجتماعی سنتی ایرانی تداعی گر هراس هستند، به خوبی توانست فضای تیره و تاری که بایستی در داستان ایجاد می شد را ایجاد کند.
معصوم اول که بی شک یکی از بهترین داستان های کوتاه گلشیری می باشد و فیلم موفق (سایه های بلند باد) ساخته ی بهمن فرمان آرا با بازی فرامرز قریبیان،کیومرث ملک مطیعی و ... از این داستان اقتباس شده است، به خوبی نشانگر تفکر شک گرایی (اِسکپتیسیسم) در آثار این نویسنده ی شهیر ایرانی ست.
گلشیری سعی کرده که نگاهی شک آلود به تمامی عناصری که در داستان نقش دارند ایجاد کند و پاسخ این شک ها را بر عهده ی ذهن مخاطب قرار داده است.
از نظر نوع روایی هم گلشیری در این داستان تابع نظریه ی ایجاد شکست در توالی رخدادهای ژرارد ژنت است. اتفاقات که به صورت متوالی در حال رخ دادن هستند، در برخی از زمان ها دچار زمان پریشی می شوند و این زمان پریشی نه تنها بر کیفیت داستان اثر منفی نمی گذارد، بلکه ان را برای مخاطب ملموس تر و قابل قبول تر می سازد.
سقط جنین همسر میرزا یدالله، اخبار جسته و گریخته ای که راوی (معلم) را نگران کرده است وبازگویی رخدادها برای برادر راوی از جمله رویدادهایی ست که زودتر از منطق طبیعی زمان داستان بیان شده اند.
همچنین گلشیری با زیرکی توانست نقش درست راوی در یک حکایت روایی را برای راوی داستان به نمایش در بیاورد.
ژنت برای راوی قائل به ۵ کارکرد است.
نقش روایی: که معلم داستان از ابتدا تا انتهای قصه،آن را روایت می کند.
نقش هدایت کننده: هرجایی که نیاز باشد، راوی با اعمال نظرات شخصی خودش، تحلیل را وارد داستان کرده و ذهن مخاطب را به مسیری که خودش می خواهد هدایت می کند؛
"اما ننه صغری چی؟ ننه صغری که دیگر بچه نیست. فردا غروبش بود يا دوشنبه عـصر
چو افتاد زن حسابی از آن‌طرف‌ها رد می‌شده، علف چیده بود، بقچه علف روی سرش بوده که چشمش افتاده به حسنی. تاریک بوده یا نه؟ نگفتند. اما حالا خودمانیم هوا یک‌کم تاریک بوده. زنک هم تنها. صدا هم به آبادی نمی‌رسیده. صبح پیدایش کرده بودند، علی دشتبان پیدایش کرد، کنار جوی آب. کسی نفهمید که کی آن کار را کرده بود. یکی بالاخره کرده بود. نمی‌شود گفت که حسنی خودش کرده. یک کمربند پهن، آن‌هم به چه پهنی، بسته بودند به قد حسنی و یک جمجمه مرده هم گذاشته بودند توی جیب گشاد پالتوش. شاید باد می‌آمده و آستین‌هایش را تکان می‌داده، شاید هم پروبال کلاغ‌ها تکان می‌خورده. آن سبیل‌های بزرگ هم تکان می‌خورده. همین‌طورها بوده، حتماً. وگرنه چرا زن رشید و بالغ بعدازاینکه با سرکه و کاه‌گل به هوشش آوردند تا چشمش به حسنی افتاد، جیغ کشیده و باز پس افتاده؟"
نقش ارتباطی: روایت گر مستقیما روایت گیر را مورد خطاب قرار می دهد تا با او ارتباط بگیرد یا
ارتباط را ابقا کرده و اجازه ندهد تا این ارتباط از هم بگسلد.
"برادر عزیزم، نامه شما رسید. خیلی خوشحال شدم. اگر از احوالات ما خواسته باشید سلامتی برقرار است و ملالی نیست جز دوری شما که آن‌هم امیدوارم به‌زودی دیدارها تازه شود." (شروع ارتباط)
"یک صندوق برایت فرستاده بودم. در نامه ات از رسیدنش حرفی نزده بودی. اگر نرسیده بنویس ببینم باز این عبدالله دسته گلی به آب نداده باشد. (ابقای ارتباط)
"حتما یادت مانده عبدالله آدم سر به راهی نبود. (ابقای ارتباط)
"می بینی؟ پاک خیالاتی شده بود." (ابقای ارتباط)
"اما خب، مثل قبر بچه بود. مگر یک جنین دو سه ماهه، چقدر جا می گیرد؟" (ابقای ارتباط)
"من که می دانی؛ دیگر تن و توش آن روزها را ندارم." (ابقای ارتباط)


#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
643 viewsاردشیر هادوی لولتی, 09:44
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 09:03:56 پدربزرگم یک مشروطه خواه متدین بود؛
و پدرم یک لائیک مبارز.
خودم نیز یک آتئیست معترض هستم.
اما به پسرم خواهم گفت:
بال های ایکاروس را بر شانه هایش ببندد،
به فرادست زمین بال بگشاید،
و ببیند که جهان جز تکرار مداوم پوچی، چیزی نیست؛
تا گلوله هایش را
برای هیچ انقلابی شلیک نکند.
تا پیش از آن که خورشید بال هایش را بسوزاند
خشابش را از نفرت خالی کند.
به او خواهم گفت:
آخرین گلوله ای که برایش باقی مانده است را
بر پیشانی کسی بنشاند
که قصد دارد او را به سوی بهشت ببرد،
در حالی که دنیایش را جهنم ساخته است.


#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
610 viewsاردشیر هادوی لولتی, 06:03
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 17:28:06 نشستن رو به روی چشم تو تکخال، می چسبه
توی شادی، تو غم، در هر زمان و حال می چسبه

تو چای داغ لاهیجان میون خستگی هامی
که زیر آسمون آبی ماسال می چسبه

شبیه جام میناکاری تو موزه می مونی
نگا(ه) کردن بهت در فصل فصلِ سال می چسبه

تنت گیلانه و چشم تو افسون خزر داره
تو دستت گم شدن از رشت تا خلخال می چسبه

تو مث(ل) لشگری هستی که افتادی به جون من
تو چنگ لشگر افسونگرت اِشغال می چسبه

درسته پیشت آرومم ولی توی دلم جنگه
سرِ دوس(ت) داشتنت بانو چقد جنجال می چسبه



#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
923 viewsاردشیر هادوی لولتی, edited  14:28
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 22:24:49 برای خواب های بی تعبیر ماهی های برکه
شب را چراغانی کرده ام.
و برای برگ های رقصنده در باد
هوا را به اسارت اندیشه ام در آورده ام.
این جا آخرین ایستگاه
نورافشانی شب تاب هایی ست
که برای دلخوشی مهتابِ پشتِ ابر
سو سو می زنند.
این جا آخرین پرده ی کنسرت جیرجیرک هایی ست
که بازدم حنجره شان را
خرج گوش نوازی ملخ های خوابیده
در لا به لای علف ها امتداد کوره راه بیشه کرده اند.
شب پره ها نمی دانند
که تاریکی توقفگاهی ست
بین دو روشنایی ...
و انتهای شبی که با رجزخوانی
خفاش ها در بستر آسمان همراه است
به سپیده دمی می رسد
که در مطلع آن
نه خفاش را یارای جولان است
و نه جغد را توان جیره خواری تاریکی ...
اولین تلالوی خورشید
صدا را در حنجره ی زنجره ها
می خشکاند
و نور را در پیکر شب تاب ها خفه می کند.
تا باز زیبایی باغ به چشم های پروانه هایی برسد
که تمام عمر
جهان را از لا به لای پیله های شیطان
به نظاره نشسته بودند
و به ناچار
فریاد را در پیچ و خم حنجره های خسته شان
شکسته بودند ...


#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
647 viewsاردشیر هادوی لولتی, 19:24
باز کردن / نظر دهید
2022-04-18 07:21:51 پتروشیمی میانکاله؛ آخرین تیر حکومت بر پیکره ی محیط زیست مازندران.


در سال های اخیر و در دولت های مختلف، به واسطه ی اجرای طرح های ناکارآمد و غیر کارشناسی یا عدم نظارت درست توسط دستگاه های ذیربط، لطمات جبران ناپذیری بر پیکره ی محیط زیست استان مازندران وارد شده است.
از اجرای سدهایی که باعث بهم خوردگی توازن اکوسیستم در بالادست و پایین دست سدها شده است تا عدم نظارت بر ساخت و سازها که باعث تخریب میلیون ها هکتار از محیط زیست استان شده و معمولا افراد صاحب نفوذ حکومتی، دولتی، سیاسی و نظامی در پشت پرده ی این تخریب ها وجود دارند.
اما در دو سال اخیر، شروع دو پروژه ی عجیب و مخرب سد فینسک و پتروشیمی میانکاله صدای دوستداران محیط زیست و دلسوزان استان را در آورده است و باعث اعتراضات گسترده ای در بین مردم استان شده است.
طرح هایی که به واسطه ی اجرای اولی، بایستی شاهد بیابان شدن شرق استان باشیم و دومی موجب از بین رفتن اکوسیستم منحصر به فرد، بکر و چندین میلیون ساله ی میانکاله خواهد شد.
این که چه کسانی در پشت پرده ی پروژه ی پتروشیمی میانکاله قرار دارند کاملا مشخص است و واضح است که چه افرادی به بهای تخریب خاص ترین اکوسیستم شمال کشور، دنبال منافع شخصی خودشان هستند.
اما بعضی از اظهار نظرها در این بین باعث تعجب مردم شده است و سبب این شده که عمیقا به عقل مطرح کنندگان آن ها شک کنیم.
اولین اظهار نظر مربوط به محمود حسینی پور استاندار مازندران است که هنرمندان مخالف پتروشیمی محیط زیست را فاقد اطلاعات زیست محیطی عنوان کرده است.
در پاسخ به ایشان باید بگوییم مساله ای مانند این که اظهر من الشمس است نیازی به سواد زیستی بالایی ندارد و همگان می دانند که پتروشیمی ها همیشه مخرب محیط زیست بوده اند.
ثانیا این که ایشان که تمام سال های کاری را در وزارت اطلاعات و قوه قضاییه حضور داشتند، در کجای سوابق و تحصیلات شان سابقه ی محیط زیستی دارند که دیگران را بی سواد قلمداد می کنند؟
و مهم تر این که اگر هنرمندان سواد زیست محیطی ندارند، معاون محیط زیست رییس جمهور که نامه ی توقف پروژه را ابلاغ کرده که فاقد سواد زیست محیطی نبوده است؟
با وجود تمام مخالفت های درون استانی و نامه ی توقیف پروژه، چرا همچنان فشارها برای اجرای آن ادامه دارد؟
دومین اظهار نظر مربوط است به عربعلی جباری امام جمعه ی بهشهر که مخالفین پروژه را مخالفین رهبری اعلام کرده و در اظهار نظری عجیب، پتروشیمی را از صنایع سبز دانسته است.
با بخش اول صحبت های وی کاری ندارم که حربه ی همیشگی پروپاگاندای دینی است.
اما ایشان با چه علم، سواد و مشاوره ای، پتروشیمی را جزو صنایع سبز محسوب کرده است؟
پتروشیمی که به گواه تمام کارشناسان دنیا اولین صنعت آلاینده ی جهان محسوب می شود و در ابعاد مختلف آب، خاک، هوا و ایجاد آلایندگی های صوتی، بالاترین میزان آلودگی را ایجاد می کند.
فراموش نمی کنیم که به علت بالا بودن سطح آب های زیرزمینی، تا دو دهه ی پیش مجوز ایجاد کارگاه های آب کاری گرم فلزات در مازندران داده نمی شد تا مبادا باعث آلودگی آب های زیرزمینی و سطحی شود.
اما امروز افراد مختلف در سطوح مختلف قدرت و مدیریتی استان در حال جنگیدن برای ایجاد یکی از بزرگ ترین آلاینده ها در استان هستند و با حربه های مختلف قصد تخریب و کنار زدن مخالفین پروژه را دارند.
مهم ترین آلودگی های احتمالی صنایع پتروشیمی را می توان شامل موارد زیر دانست:
- سرطان زایی و سمیت زیاد فاضلاب ها که باعث سمی شدن آب های سطحی و زیرسطحی و نابودی اکوسیستم می شود.
- زایدات خطر ناک با سمیت فوق العاده زیاد نظیر کلرین که برای گونه های گیاهی و جانوری به شدت خطرناک است.
- قابلیت انفجار، اشتعال و سمیت در فرایندها و تولید مواد با خاصیت واکنش های شیمیایی سریع.
- انتشار آلاینده های هوا شامل اکسیدهای گوگرد، کربن، ترکیبات کلرینه، ازته و آمونیاک.

 حال با این سطح از خطرات و آلایندگی ها، چگونه پتروشیمی را جزو صنایع سبز دسته بندی کرده اند و چرا به بهای تخریب محیط زیست استان، به دنبال اهداف شخصی خودشان هستند؟
اگر بهانه اشتغالزایی است، می توان با اجرای طرح های درست و کارشناسی گردشگری و با صرف هزینه هایی بسیار کمتر از اجرای پتروشیمی، از قابلیت های اکوتوریسمی میانکاله برای اشتغالزایی و درآمدزایی استفاده کرد. که در این صورت هم ایجاد اشتغال در سطح گسترده خواهد شد و هم به محیط زیست استان آسیب وارد نخواهد شد.
اما مطمئنا اهداف پشت پرده و منافع شخصی در این پروژه وجود دارد که به محض مخالفت های درون استانی، حامیان قدرتمند این پروژه به میدان آمده اند و با اظهار نظرهای شتاب زده و عجیب، نه تنها میزان دانش خودشان را مشخص نموده اند، بلکه برای همگان مشخص نمودند که چقدر منافع شخصی برایشان حائز اهمیت است که حاضرند با هر اظهار نظری خودشان را مضحکه ی خاص و عام کنند.


#اردشیر_هادوی_لولتی


T.me/ardeshirhadaviloleti
843 viewsاردشیر هادوی لولتی, edited  04:21
باز کردن / نظر دهید
2022-04-16 16:47:54 《جانا به هلاک بنده مستیز و بیا》
از بند سیاه کهنه بگریز و بیا
ما دیده به زیر پای تو افکندیم
تو مرحمتی نموده برخیز و بیا



#اردشیر_هادوی_لولتی


*مصراع اول از حضرت مولانا


T.me/ardeshirhadaviloleti
752 viewsاردشیر هادوی لولتی, 13:47
باز کردن / نظر دهید