اشعار مولانا

2023-04-09 00:15:40 مبتلا و دچار تو ام
همچون شب به مهتاب
همچون روز به خورشید
همچون من به تو

#صوفی_سدیس
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-08 00:16:59
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-08 00:14:46 یاد تو شراب و یاد ما آب
ما چون سرخر تو همچو پالیز
ای غم اجلت در این قنینه‌ست
گر مردنت آرزوست مگریز
مرگ نفس است در تجلی
مرگ جعلست در عبربیز

#مولانای_جان

@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-07 12:42:45 #داستان


پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در حالت نااميدی شاه را دشنام داد. شاه ازوزیرش پرسید چه می‌گويد؟
وزير گفت: به جان شما دعا می‌کند.
شاه اسير را بخشيد.
وزير ديگری که با آن وزير اول مخالف بود گفت: ای پادشاه آن اسير ب شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات داد بهتر ز راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.

#گلستان_سعدی

جز راست نباید گفت
هر راست نشایدگفت
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-06 23:35:53 @asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-06 23:21:47 گوشی که نشنود ز خدا گوش خر بود
از حق شنو تو هر نفسی دعوت مبین

ای حلق تو ببسته تقاضای حلق و فرج
بی‌گوش چون کدو تو رسن بسته بر وتین


#مولانای_جان
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-06 23:20:51

تو آدم امن منی
میتونم روت حساب کنم
و وقتی سرمو میزارم روی پاهات
به هیچی فکر نکنم
میتونم از همه کارایی که کردم
پیشت حرف بزنم و قضاوت نشم
میتونم دردامو بهت بگم و دست مهربونت
رد اشک رو گونمو پاک کنه

من پیش تو میتونم خودم باشم
همونی که تاریکه
شکسته‌اس
و تورو خیلی دوست داره ...


     
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-05 08:07:02 دلا زین تنگ زندان‌ها
رهی داری به میدان‌ها
مگر خفته‌ست پای تو
تو پنداری نداری پا

چه روزی‌هاست پنهانی
جز این روزی که می‌جویی
چه نان‌ها پخته‌اند ای جان
برون از صنعت نانبا

#مولانای_جان
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-05 08:06:19 بی‌قراری در حریم وصل عاشق را به جاست
موج، پیچ و تاب در آغوش دریا می‌زند

هرکه بردارد به دوش از بردباری بار خلق
سینه چون کشتی به دریا بی‌محابا می‌زند

#صائب_تبریزی
@asharmolana باز کردن / نظر دهید

2023-04-03 10:43:53 خدای شما رو نمیدونم اما خدای من...

خداییست که دستهای رها شده ام را محکم میگیره و بغض لرزان شدم را به خنده وا می کند خدای من به مو می رساند ولی پاره نمی کند به لبه میرسم و سقوط نمی کنم خدای من همیشه به موقع می رسد آنجا که صدایش می کنم آنجا که دست دراز می کنم به سمت آسمانش و پناه امن دل آشوبه هایم می شود میدانی خدای من همیشه دستانش را ستون زندگی می کند و من تا خدا را دارم آوار نمیشوم...


@asharmolana باز کردن / نظر دهید