آغوش خود را وقف آه بی پناهم کنم من بی پناهم عشق را آرامگاهم کن من چشم هایم٬ دزد قلبم مست٬ لحنم تند فکری برای دستهای بی گناهم کن تو سر به زیرو با حیا هستی ولی یکبار وقتی برایت شعر می خوانم نگاهم کن زیبایی این چشم ها کار خداوند است با سرمه دان نقرهات کمتر سیاهم کن کوهم ٬ اگرچه کوه درد اما تو با لبخند از من بگیر این درد را و تکیه گاهم کن هی شرط پشت شرط پیش پای من بگذار یاغیکهبودمبعدازاینمشروطهخواهم کن من سور و سات شب نشینی های پاییزم امشب تو با آغوش گرمت رو به راهم کن #سید_ابوالفضل_مبارز 154 viewsانتظام, 05:18