Get Mystery Box with random crypto!

شعرانه(عطیه انتظام)

لوگوی کانال تلگرام atie_entezam — شعرانه(عطیه انتظام) ش
لوگوی کانال تلگرام atie_entezam — شعرانه(عطیه انتظام)
آدرس کانال: @atie_entezam
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 45
توضیحات از کانال

من برای تو شعر می خواندم/شعر خواندن مگر اثر دارد؟
@ati_entezam

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2020-08-24 22:25:39 تا نیمه چرا ای دوست! لاجرعه مرا سرکش
من فلسفه ای دارم یا خالی و یا لبریز

#محمدعلی_بهمنی
@atie_entezam
263 viewsانتظام, 19:25
باز کردن / نظر دهید
2020-08-24 21:13:48 محرم است دوباره علم به دست بگیر
علم به کار نیامد قلم به دست بگیر

قلم به دست بگیر از غم علم بنویس
شعور باش همیشه ؛شعار کم بنویس

بگو حسین شهید غم غریبی شد
بگو که حاصل کفار بی نصیبی شد

بگو که خون گلویش همیشه جاری ماند
به روی سینه اش انگار زخم کاری ماند

سروده اند اگر چه سر جدایش را
کسی هنوز نفهمیده درد هایش را

کسی هنوز نفهمیده داغ یعنی چه
در ان سیاهی مطلق چراغ یعنی چه

بگو که داغ فقط مهر بر جبین تو نیست
چراغ راه که این خشم آتشین تو نیست

خیال کن که همین جا زمین کرب و بلاست
خیال کن که همین لحظه ظهر عاشوراست

حسین باش و سرت را به آسمان برسان
شهید باش و به رگهای مرده جان برسان

حسین باش و خدا را ببین که غمگین است
شهید باش که راه رسیدنت این است

حسین: اینکه سرت را برای حق بدهی
بسوزی و به جهان مژده‌ی شفق بدهی

حسین: اینکه گلویت همیشه فریاد است
دلت برای رسیدن به عشق آزاد است

حسین: اینکه به دشمن کمی امان بدهی
برای حر شدنش هم به او زمان بدهی

بیا و چشم دلت را به کربلا وا کن
حسین گمشده ات را دوباره پیدا کن

بپرس از خودت این را که داغ یعنی چه؟
در این سیاهی مطلق چراغ یعنی چه؟

#عطیه_انتظام
@atie_entezan
261 viewsانتظام, 18:13
باز کردن / نظر دهید
2020-08-24 21:13:01 از زخم های کهنه دیروز
تا داغهای تازه امروز
اتش گرفتنهای تکراری
این شعله های تلخ دامن سوز !

با دست های بسته هم حتی
در ذهن خود تاریخ می سازد
از کوچه های بی وفای شهر
از صورتی که رنگ می بازد

این زن که اشک دیدگانش را
دشمن نمی بیند مگر در خواب
این زن که کوه بردباری شد
با خاطراتی از عطش از آب

فرق دو نیمی که برای او
بوی یتیمی می دهد انگار
فرقی ندارد کربلا، کوفه ...
این خاطره هی می شود تکرار

دیده است با چشمان خود هرگاه
جان عزیزی در خطر باشد
هر کودکی سرباز می میرد
وقتی که فرمانده پدر باشد

یک جای ذهنش مرد تنهایی
خون روی لب، برگشت، با لبخند...
یک جای دیگر یک سر تنها
در خلوت یک تشت، با لبخند...

لبخندها دلگرمیش بودند
خاری که در چشمان دشمن بود
لبخندهایی که تمام عمر
در خاطرش همپای رفتن بود

این زن که هر زخمش هزاران سال
بر سینه تاریخ می ماند
حالا به جای شکوه همچون شیر
در بزم دشمن خطبه می خواند

#عطیه_انتظام
#حضرت_زینب
#ویرایش
173 viewsانتظام, 18:13
باز کردن / نظر دهید
2020-08-12 11:00:10 ما در نسلی پرورش یافتیم که با زنان مثل کودکان رفتار می شد. به آنان به چشم اموال نگاه می کردند و آنها را همچون باغچه های بایر نگه می داشتند.

ما دنیایی پر از زن هایی داریم که قادر نیستند نفس عمیق بکشند چون برای مدت طولانی شرطی شده اند تا قالب هایی به خود بگیرند تا دوست داشتنی تر باشند. اما خوشبختانه همیشه باد بذر وحشی ای را با خود می آورد

#مانیفیست_یک_فمنیست
#چیماماندا_انگزی_آدیچی
@atie_entezam
165 viewsانتظام, 08:00
باز کردن / نظر دهید
2020-08-12 10:59:26 اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش بکشیم. از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست...

#اروین_دیالوم
#وقتی_نیچه_گریست

@atie_entezam
162 viewsانتظام, 07:59
باز کردن / نظر دهید
2020-08-11 11:13:05 آرزو داشتم در زمانه‌ی دیگری
تو را می‌دیدم
زمانه‌ای که قدرت به دست گنجشکان می‌بود
یا به دست آهوان
یا به دست قوها
یا به دست پریان ِ دریایی
یا به دست نقاشان، موسیقی‌دانان، و شاعران
یا به دست عاشقان، کودکان، و دیوانگان...

آرزو داشتم از آن ِ من باشی
اما دریغ که دیر رسیدیم
و در زمانه‌ای به جستجوی گل سرخ ِ عشق رفتیم
که نمی‌دانند عشق چیست!

#نزار_قبانی

@atie_entezam
170 viewsانتظام, 08:13
باز کردن / نظر دهید
2020-08-09 08:18:27 آغوش خود را وقف آه بی پناهم کنم
من بی پناهم عشق را آرامگاهم کن

من چشم هایم٬ دزد قلبم مست٬ لحنم تند
فکری برای دستهای بی گناهم کن

تو سر به زیرو با حیا هستی ولی یکبار
وقتی برایت شعر می خوانم نگاهم کن

زیبایی این چشم ها کار خداوند است
با سرمه دان نقره‌ات کمتر سیاهم کن

کوهم ٬ اگرچه کوه درد اما تو با لبخند
از من بگیر این درد را و تکیه گاهم کن

هی شرط پشت شرط پیش پای من بگذار
یاغی‌که‌بودم‌بعدازاین‌مشروطه‌خواهم کن

من سور و سات شب نشینی های پاییزم
امشب تو با آغوش گرمت رو به راهم کن

#سید_ابوالفضل_مبارز
154 viewsانتظام, 05:18
باز کردن / نظر دهید
2020-07-26 06:56:37 گفت:همه ش که نباید توو فکر اتفاقای افتاده باشی،گاهی هم باید به اتفاقای نیفتاده فکر کنی.

به پاهات فکر کن که هنوز داریشون، به چشمات که هنوز سر جاشونن، به خونه ات که هنوز سیل نبرده تش،به مادرت که هنوز زنده اس.

بالاخره یه چیزایی توو زندگی هست که اتفاق نیفتادنو تو میتونی به خاطر همونا خوشحال باشی.

گفتم پس عشق چی؟ آخه هنوز توو عمرم عاشق نشدم.

گفت:راستشو بخوای عشق تنها چیزیه که نمیدونی اتفاق افتادنش بهتره یا اتفاق نیفتادنش


#بابک_زمانی
#بعد_از_ابر
@atie_entezam
172 viewsانتظام, 03:56
باز کردن / نظر دهید
2020-07-24 21:56:17 تا امروز از تو نوشتم
امشب
از عشقت انصراف می دهم
سخت است
دوست داشتن تو
خسته ام...

می خواهم
کمی استراحت کنم
شاید فردا
دوباره عاشقت شدم...

#غلامرضا_بروسان
@atie_entezam
169 viewsانتظام, 18:56
باز کردن / نظر دهید
2020-07-13 00:44:27
دلم گرفته است
مثل همه ی زنانی که به زمین خیره می شوند
وانگشترشان را می چرخانند
دلم گرفته است
وتو بیشتر ازهمه مسئول منی
وچشم های زیبای تو
که از درون به من می نگرند.

قوی نیستم اگر شعری می نویسم
باد قوی نیست اگر لباس های روی بند را تکان می دهد.

غروب ساعت غمگینی است
نمی تواند حتی گلدانی را بیندازد
تامن ازجایم بلند شوم
وغم کمی جابه جا شود.

درخانه نشسته ام
زانوهایم را در آغوش گرفته ام
تا تنهایی کمتر شود
تنهایی ام
کمد پراز لباس
اتاقی که درش قفل نمی شود
تنهایی ام حلزونی است
که خانه اش را با سنگ کشته اند.

#الهام_اسلامی

@fatemeebrahimiyan
134 viewsانتظام, 21:44
باز کردن / نظر دهید