Get Mystery Box with random crypto!

محرم است دوباره علم به دست بگیر علم به کار نیامد قلم به دست بگ | شعرانه(عطیه انتظام)

محرم است دوباره علم به دست بگیر
علم به کار نیامد قلم به دست بگیر

قلم به دست بگیر از غم علم بنویس
شعور باش همیشه ؛شعار کم بنویس

بگو حسین شهید غم غریبی شد
بگو که حاصل کفار بی نصیبی شد

بگو که خون گلویش همیشه جاری ماند
به روی سینه اش انگار زخم کاری ماند

سروده اند اگر چه سر جدایش را
کسی هنوز نفهمیده درد هایش را

کسی هنوز نفهمیده داغ یعنی چه
در ان سیاهی مطلق چراغ یعنی چه

بگو که داغ فقط مهر بر جبین تو نیست
چراغ راه که این خشم آتشین تو نیست

خیال کن که همین جا زمین کرب و بلاست
خیال کن که همین لحظه ظهر عاشوراست

حسین باش و سرت را به آسمان برسان
شهید باش و به رگهای مرده جان برسان

حسین باش و خدا را ببین که غمگین است
شهید باش که راه رسیدنت این است

حسین: اینکه سرت را برای حق بدهی
بسوزی و به جهان مژده‌ی شفق بدهی

حسین: اینکه گلویت همیشه فریاد است
دلت برای رسیدن به عشق آزاد است

حسین: اینکه به دشمن کمی امان بدهی
برای حر شدنش هم به او زمان بدهی

بیا و چشم دلت را به کربلا وا کن
حسین گمشده ات را دوباره پیدا کن

بپرس از خودت این را که داغ یعنی چه؟
در این سیاهی مطلق چراغ یعنی چه؟

#عطیه_انتظام
@atie_entezan