Get Mystery Box with random crypto!

از تونل بیرون آمده بودم. نور زده بود توی چشمم. کنار زدم. فلاسک | تلخ همچون چای سرد

از تونل بیرون آمده بودم. نور زده بود توی چشمم. کنار زدم. فلاسک چایی را بیرون آوردم. لیوانم را دست گرفتم. کنار جاده، در سروصدا و پشت به ماشین‌ها ایستادم. صخره دیدم. دریا دیدم. سبز و زیبایی دیدم. خورشید دیدم. ماه و ستاره دیدم. بوی باران شنیدم. باران آمد و خیس شدم. سوز سرما دیدم. خورشید درخشان دیدم. خوابیدم. بیدار شدم و تو را دیدم.