دردسر ممارست سنتی رواج دروغ از کدام تریبون و کدام رسانه آغاز | اتوپسى
دردسر ممارست سنتی رواج دروغ از کدام تریبون و کدام رسانه آغاز و به کجا ختم شد به قلم دکتر حامد یحییزاده ------------------ در اساطیر یونان آمده: پاندورا با ظاهری فریبنده زاده شد، اما او دست انتقام خدایان است و از سر سبک مغزی درب جعبه ممنوعه را باز میکند، بدبختی از درون آن بیرون جسته و به جهان راه مییابد. وزارت بیبضاعت دست به هر کاری که زد، امور از مسیر درست و قابل کنترل خارج شد. وقتی از ابعاد پروژهٔ بیمه همگانی درکی نداشت، سر موضوع را گشود و نکبت دامن همه را گرفت.
در اقدامی دیگر، حرمت علم را نگه نداشت و اباطیل هزاران سالهٔ ممارست سنتی را به خاطر تعلقات خاطر شخصی رواج داد. غافل از آنکه افرادی فرصتطلب مترصد بودند تا پرچم «بِرند تجاری» خود را بالا برده و بازار را قبضه کنند. حال آش نخورده و با دهان سوخته، کاسه چه کنم، چه کنم به دست گرفته است. وزیر به سراغ شخصیتهای مذهبی میرود و عارض است: «کسی برای حرف من تره خُرد نمیکند، شما را به خدا اعلام کنید مار (ممارست سنتی) همین است که من نوشتم نه تصویری که امثال تبریزیان به نمایش درآوردهاند.» ولی اینبار حنای او رنگی ندارد و از مجاب کردن آنها قاصر میماند.
بعضی حرکتهای وزارت، مرا یاد شخصیت کُمیک «کاراگاه گجت» میاندازد که همواره یک حربهٔ مضحک سراغ دارد. این بار هم به ارتش رسانهای خود دستور میدهد که دست مرا بعنوان برنده بالا ببرید. غافل از اینکه آنها صاحب تریبون قویتری هستند! رسوایی «تحریف گفتهها» برملا میشود و وزیر نه تنها عذر خواهی نمیکند بلکه معترض است: «همه رسانهها بدون استثنا بیمار هستند». هر وجدان بیداری میداند که آنها مغرضانه و جهتدار عمل میکنند اما هنوز تا رسیدن به ابتذال اخلاقی عوامل تبلیغاتی وزارت، یک قدم فاصله دارند: اینکه وقیح نیستند.
ماجرای مهار اسب سرکش ممارست سنتی در قسمتی دیگر ادامه دارد و وزارت دست به نمایش جدیدی میزند. اینبار در نقش «سر الکس فرگوسن» با یک تعویض طلایی، ایمانیه را از نیمکت ذخیرهها به پُست معاونت سنتی میفرستد. من معتقدم با انتصاب ایمانیه، این قسمت از وزارت را باید بر باد رفته حساب کرد اما وزارت با زیرکی، زمین سوخته را به او انداخته است. اگر ایمانیه با روابط حسنهٔ خود توانست مگسهای دور شیرینی را کنار بزند که معاونت نوش جانش، اگر هم نشد که وزارت چیزی از دست نداده است.