Get Mystery Box with random crypto!

اتوپسى

لوگوی کانال تلگرام autopsy7 — اتوپسى ا
لوگوی کانال تلگرام autopsy7 — اتوپسى
آدرس کانال: @autopsy7
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 244
توضیحات از کانال

علم حيات از بررسى موشكافانه و عالمانه كالبدهاى بيمار و هدر رفته حاصل شد.
مطالب اين كانال براى رهروان پزشكى است و مفسران خارج از اين حيطه مسئول آرا خود هستند.
ادمين
@Poikile

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

1


آخرین پیام ها

2021-01-03 10:45:35 واکسن نساختن عیب نیست، واکسن نداشتن عیب است.
به قلم دکتر حامد یحیی زاده
------------------------
گاه جهان بر ما تنگ می‌شود. اما آنان که رو به تنگنا می‌روند از چه گله دارند که «خود کرده را تدبیر نیست».
جهان بر پاشنه قانون می‌گردد. مثلا "هر عملی را عکس العملی هم هست":
جاده تمدن را معکوس رفتی، «خاکستر نشین می‌شوی».
پلکان خلقت را به پایین سریدی، «شفیره می‌شوی».
به پیله برگشتی، «زنده به گور می‌شوی».
گام بعدی را در نیافتی؟
گام تو را در خواهد یافت: «با خاک یکی می‌شوی».
از آن پس دگر نیستی،
غباری، «اسیر قانون قفسی».

حیرانم، در مراتب دیوانی وزارت بهداشت چه می‌گذرد و منبع الهام آنها چیست؟
چرا عاقبت کار را نمی‌بینند.
قوه ادراکشان نشکفته باشد؟
یا چشم بصیرت بسته باشند.
بانگ می‌زنم، شاید خفته باشند

قوانین ترمودینامیک به فصلی از علم فیزیک جلا بخشیده که رفتار ذرات را در سیستمهای بسته توضیح می‌دهد. از یک نگاه آنها را بیش از قانون بدان، اعترافی است عالمانه به اینکه «سر طبیعت را نمی‌توان کلاه گذاشت».

«وزارت بی بضاعت بهداشت، فیزیک نظری، واکسن کرونا، سیستمهای بسته»
چهار تضاد جانانه از جنس تز و آنتی تز، که دیالکتیک هگلی از پس هضم آن بر نخواهد آمد.
کنار هم می‌نشانمشان چون به هم مربوطند!

اولین قانون ترمودینامیک در قرن نوزدهم شکفت و گفت: ماده/انرژی از هیچ بدست نمی‌آید و به هیچ نمی‌رود. ماده/انرژی ناموس طبیعت و تحت الحفظ اوست. بدین ترتیب، جادوگری و چشم بندی را به حوزه تفریحات بشر روانه کرد. مبنای مدیریت معقول امور را بر «آنچه هست» باید گذاشت و «تغییر شکل داشته‌ها» یگانه تدبیر معتبر است.
در حالیکه علم، «سیستم بسته» را از ایجاد یک اتم عاجز می‌داند،
یقین بدان، ظهور ناگهانی واکسن کرونا از کیسه خالی، اندیشه‌ای است توخالی.

قانون دوم، بیشتر به رهنمودهای اخلاقی شباهت دارد. می‌گوید: فرآیندهای طبیعی برگشت ناپذیرند چون آنتروپی (بی نظمی) همواره در حال افزایش است. برای غلبه بر بیماری کرونا (عامل آنتروپی) باید با دنیای بیرون تبادل انرژی کرد (بخوانید دلار پرداخت کرد). اینکه سیستم را ببندید و با خارج تعامل نکنید قاعده علم نیست، انتخاب قاعده است.

قانون سوم می‌گوید که تا ابد فرصت ندارید زیرا جریان طبیعت غیر قابل توقف است. بازی آغاز شده و این بازی تایم اوت ندارد (حالت صفر مطلق و سکون کامل ممکن نیست). اگر با تعلل خود، به کرونا مهلت دهید جامعه را بطور کامل درنوردد، جهان واقعی به پشیمانی کسی وقعی نمی‌گذارد زیرا هیچ نوع از فردا، عین امروز نیست.

برخی هنوز سخن مرا درنیافته و سر در گمند. آنان را تا سر کوچه همراهی می‌کنم و می‌پرسم: “آیا تا کنون برای تهیه شیر، به هوس اختراع آن یا خریدن گاو افتاده‌اید؟”
به بقالی اشاره کرده می‌گویم: “پول مختصری به مشدی بقال پرداخته، به بلند پروازی دون کیشوت وار و شیون مرگ در منزل خود پایان دهید.”
#hy
@Autopsy7
2.0K viewsedited  07:45
باز کردن / نظر دهید
2020-05-09 04:08:25 The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 11 months. If it remains inactive in the next 29 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have an owner.
01:08
باز کردن / نظر دهید
2018-06-12 20:11:44 یاد ایام الکتروفورز
قسمت دوم از «خود تحریمی به جای مدیریت»
تحلیل علمی «دستورالعمل مدیریت بهره برداری از خدمات آزمایشگاه پزشکی» صادره از معاونت درمان که هدف آن افزایش کسورات پزشکان است
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
------------------
بزرگمهر حکیم در مقدمه کلیله و دمنه می‌فرماید: «و به حقیقت باید دانست که فایده در فهم است نه در حفظ، و هر که بی وقوف، کاری شروع نماید همچنان باشد که:
مردی خواست که تازی گوید، دوستی فاضل از آن وی، تخته‌ای زرد در دست داشت؛ گفت: از لغت تازی چیزی از جهت من بر آن بنویس. چون پرداخته شد به خانه برد و گاه گاه در آن نگریست و گمان برد که کمال فصاحت حاصل آمد. روزی در محفلی سخنی تازی خطا گفت، یکی از حاضران تبسمی واجب دید. مرد بخندید و گفت: بر زبان من خطا رود؟! تخته زرد در خانه من است!!»

نگریم بر تخته زرد جان بابایی (أعلی اله مقامه) دگر چه نوشته‌ها آمده است:
«۲- عدم تجویز همزمان آزمایش الکتروفورز هموگلوبین با آزمایشهای هموگلوبین جنینی و هموگلوبین آ۲ ... با ذکر اندیکاسیون تکرار.»
این تذکر چنان از روشهای روز و اساس موضوع به دور است که ذکر یک مقدمه واجب می‌افتد:
در افراد سالم، «الکتروفورز هموگلوبین با روش ژل در بافر قلیایی» سه باند مشخص ایجاد می‌کند: آ-اف-آ۲. تالاسمی بتا که اختلال کمی در ساخت هموگلوبین است نیز همین سه باند را ایجاد می‌کند اما نسبت آنها را به هم می‌زند. افزایش اف شاخص ماژور و افزایش آ۲ شاخص مینور است. اما اگر باند اضافه در ژل رویت شود، نشانه وجود هموگلوبین غریبه (اختلال کیفی هموگلوبین) مانند آنمی داسی است. انواع هموگلوبین با ساختار غیر عادی بسیار متنوع بوده و ما به کل این دسته واریانت می‌گوییم. به طور خلاصه در ژل الکتروفورز یا موفق به کشف تالاسمی بتا می‌شویم یا با باند اضافی برخورد می‌کنیم.

اساس ژل الکتروفورز بر تفکیک مولکولهای با شارژ الکتریکی متفاوت است که خاصیت دقیقی نیست. روش رقیب آن کروماتوگرافی، از این مزیت سود می‌برد که سایز و حرکت آن مولکول را آشکارسازی می‌کند. چندین دهه قبل، کروماتوگرافی ستونی معرفی شد که قادر به تشخیص فقط یک نوع هموگلوبین بود و گاهی برای تایید روش ژل به کار میرفت. روش آن: دستی، وقت گیر، نیازمند اپراتور ورزیده و دارای معایب خاص خود بود (دستورالعمل اشاره به این روش دارد). با توسعه تکنولوژی، الکتروفورز با تفکیک بالا (فشار بالا) که خاص هموگلوبین است طراحی شد که سریعتر، اوتومات، با ظرفیت بالا و دقیقتر است. سالهاست که این روش وارد ایران شده و تقریبا بیشتر انواع هموگلوبین، مخصوصا انواع واریانت با یک پردازش شناسایی می‌شوند. (به نظر می‌رسد نویسنده از وجود این روش اطلاع ندارد!)

روال امروزی بررسی هموگلوبینوپاتی در آزمایشگاه به این صورت است: شرح حال با توجه خاص به سابقه آنمی مادرزادی، آنالیز با دستگاه هماتولوژی، بررسی لام خون محیطی، اطلاع از وضعیت ذخیره آهن و آنگاه انجام الکتروفورز به روش ژل. بنابراین درخواست یک هموگلوبین خاص بی معنی بوده و جایی در بررسیها ندارد. اگر تایید و تاکیدی لازم باشد از آزمایشگاه بخواهید نتایج اولیه را آنالیز کرده و در مورد نوع آزمایشهای تاییدی مانند کروماتوگرافی هموگلوبین یا پی سی آر برای یافتن موتاسیون، راهنمایی لازم را ارائه کند.

از معاونت محترم درمان که خاطرات گذشته را زنده کرد و موجب مرور ما بر سیر تکنولوژی آزمایشگاهی گردید، کمال تشکر را دارم. تا اداره فوق به زمان حال و تکنولوژی روز برسد، از همکاران محترم که قصد دارند به روش علمی الکتروفورز درخواست کنند خواهش میکنم هر گونه صلاح می‌دانند، درخواست را مطابق با روش مندرج در پاراگراف بالا تنظیم فرمایند. البته اطلاع ندارم و اهمیتی نمی‌دهم که روش علمی، مرهمی بر درد اژدهای بیمه سلامت باشد زیرا وظیفه ما خدمت به مردم نیازمند و بیماران است نه سیستم بی‌سامان وزارت.

نکته پایانی اینکه معاونت درمان برای مخاطب حرمت قائل شود و نوشتن راهکار را به دست منشی نسپارد که جمله را با «عدم تجویز ...» شروع کرده و با «... ذکر اندیکاسیون تکرار.» پایان داده است. صحبت از کدام تکرار می‌کند؟!

(پایان قسمت دوم)
و باید ادامه یابد...

#hy
@Autopsy7
5.3K views17:11
باز کردن / نظر دهید
2018-06-10 09:21:15 در باب مامایی
چرا با سپر دیگران به جنگ رفتن افتخار محسوب نمی‌شود
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
-------------
مامایی علمی وسیع و عمیق در مدیریت زنان باردار است اما در این مورد که شخصی با تحصیلات و تجربه ماما در این دریا نهنگ محسوب شود تردیدهای جدی رواست. مثالی را زینت کلام می‌کنم. در اکثر ورزشهایی که با توپ انجام می‌شود، کسانی هستند که توپ را وارد بازی می‌کنند. هر چند وجود آنها ضروری است و بدون وجود آنها بازی شروع نمی‌شود یا ادامه رقابت کیفیت مناسب نخواهد داشت، اما کسی برای دیدن توپ جمع کن به تماشای مسابقه نمی‌رود. البته شیفتگان نسخ غربی ممکن است از دیدن رقص دخترکان الوان پوش در وقفه‌های میان مسابقات راگبی یا فوتبال امریکایی الهام گرفته و جمعیت را شیفته خود انگارند اما «چیر لیدرز» وسیله‌ای برای انبساط خاطر تلقی می‌شود نه جلوه‌ای از هنر ورزشی.

زایمان فرایندی است که یک ورودی دارد اما خروجی آن همگن نیست. از یک وضع حمل بدون دردسر که نیاز به هیچ کمکی ندارد تا مرگ دو انسان را باید مد نظر داشت. وزارت بهداشت و همدستان کاهل مزاج وی که از تحلیل و تدبیر سناریوهای مختلف زایمان ناتوان هستند با ادعای مدیریت زایمان طبیعی که سناریوی غالب است، خود را نماینده قاطبهٔ مردم جا زده‌اند.

وجود چندین میلیارد انسان در شرایط زیستی مختلف که در طی هزاران سال نسل بشر را تداوم بخشیده اثبات می‌کند زایمان را باید فرایندی ذاتا موفق محسوب کرد. پس چرا این میزان دخالت با نام علم مامایی توسعه یافت؟

این ذات پزشکی است که به آنومالی و اصلاح آن توجه داشته باشد. اگر طبع پزشک نظاره و حظّ بردن از کار طبیعت باشد آنگاه باید گفت نیازی به این شغل نیست و مامور کفن و دفن برای بشریت کافیست. اما وزارت سهل انگار بهداشت، از رها کردن مردم به حال خود ابایی ندارد و پوپولیزم سخیف آن رو به قبلهٔ «تناسب بین هزینه و بیمار» نماز می‌خواند. در وزارت بهداشت، پزشک زدایی نشده بلکه پزشکی زدایی رخ داده و مشغله مهم وزارت سرپوش گذاشتن بر بودجه‌ای است که اسراف شده نه مصرف. همه چیز تحت الشعاع پول است لذا کسی در وزارت نمی‌داند که چرا این همه دانشمند در جهان متوجه نشده‌اند که با آموزش ۵ درصد علوم مامایی به ماما می‌توان احتیاج قسمت اعظم مردم را برطرف ساخت. حال چه معنی دارد هر روز بر حجم آن ۹۵ درصد مطالب کم مصرف ولی گران قیمت بیافزایند؟

ذینفع نیستم، اما وجدانم اجازه نمی‌دهد شاهد نیرنگ وزارت بی بضاعت و سرکردگان ماماها باشم که با تحمیل عقاید مهمل و بی اساس خود، به شعور مردم کشور توهین می‌کنند. واجب است واقعیت به مردم گفته شود. مقصودم این گونه عملی می‌شود که در قرارداد کذایی بین ماما و زائو این موارد به اطلاع و امضا زائو برسد:

من خانم ... که ... سال تحصیل کرده و ... سال تجربه ماما بودن را دارم. تا کنون ... درصد در کارم موفق بوده‌ام.
اصولا یک ماما دارای ۵ درصد علم و مهارت در علم وسیع مامایی است. به احتمال ۹۹ درصد شما را به مقصود می‌رسانم زیرا انتظار یک پروسه نرمال را داریم اما تذکرات زیر حق شماست که بدانید و با امضا ذیل با آنها موافقت کنید:
من تنها زایمان واژینال بلدم
برای مقابله با زایمان توام با عارضه و خطر صلاحیت ندارم
اگر زایمان از حالت نرمال منحرف شد شما را به یک بیمارستان می‌برم ولی نمی‌دانم کجاست و نمی‌دانم کدام متخصص زنان کار شما را در دست خواهد گرفت
من از نحوه درمان عوارض زایمان غیر طبیعی و پر خطر اطلاع ندارم لذا نمی‌توانم در مورد انتخاب بیمارستانی که مجهز به امکانات متناسب با وضعیت شما باشد کمکی کنم، لذا باید بدانید که ممکن است نیاز به ستاد اعزام بیمار پیدا کنید یا بیمارستان به بیمارستان سرگردان شوید
شما باید بدانید که در صورت نتیجه نامطلوب من پاسخگو نیستم زیرا در سیستم آموزشی کشور در مقطعی پذیرفته شده‌ام که دولت اجازه نداشت منابع آموزشی بیشتری را به استعداد تحصیلی من اختصاص دهد. بنابراین اصلاح کار من از طریق بازخواست و جریمه در دستور کار نیست یعنی اساساً ممکن نیست.

و سپس ماما مواردی را که تعهد به انجام می‌کند را ذکر کند.

(اعداد و درصدهای ذکر شده ظن نویسنده است و تقریب دقیق به عهده اساتید فن می‌باشد)

#hy
@Autopsy7
30.7K viewsedited  06:21
باز کردن / نظر دهید
2018-06-09 19:25:20 خود تحریمی به جای مدیریت
چگونه اژدهای بیمه سلامت جان و مال مردم و آبروی پزشکی را می‌بلعد
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
------------------
معاونت درمان دیگر به نام خود نیز اعتنا ندارد و با هر قدمی که بر می‌دارد، بر دردهای مملکت می‌افزاید. «دستورالعمل مدیریت بهره برداری از خدمات آزمایشگاه پزشکی» بخشنامه جدیدی است که از دو جهت توجه مرا جلب کرد یکی از منظر تخصصی، دوما به این خاطر که نشان بارزی از نا بسامانی سیستم مدیریت سلامت است. آشکارا، وزارت بی‌بضاعت همچون ضحاک، تمام معاونتهای خود را مامور تغذیه اژدهای بیمه سلامت کرده که بر شانه‌هایش رویده است.

در حالیکه خدمات آزمایشگاهی را باید چراغ راه پزشک دانست، معاونت درمان وظیفه خود در توانمند ساختن بازوی تشخیصی پزشکان را رها کرده و برای تداوم ارزان فروشی و توجیه کسورات بیمه دست و پا می‌زند. این میزان بی اعتنایی به مبانی طبابت، را ذیل بیماریهای مرتبط با مسندنشینی نمی‌توان توجیه کرد. بخشنامه گویای حال نویسنده‌ای است که قصد گریز از تشخیص و درمان مردم کرده و اصرار دارد با همگانی نمودن این بی‌مسئولیتی، قبح گناه را بپوشاند. بخشنامه از پرداختن به مسائل اصلی طفره می‌رود، مثلا یکی از مهمترین اتلافهای منابع سلامت مراجعه چند باره بیمار به پزشکان مختلف در یک بازه زمانی کوتاه برای اپیزود بیماری است. وقتی بیمار تعمدا مراجعات قبلی خود را کتمان می‌کند، پزشک چگونه محدودیتهای «ممنوعیت تکرار گذشته» را به اجرا گذارد؟

در نگاه اول توصیه‌های معاونت درمان را به حال قماربازان بایستی مفید دانست. گویی، تشخیص آزمایشگاهی نوعی تاس ریختن است و هر پزشک تنها یک بار حق دارد بخت خود را بیازماید! جناب جان بابایی (أنارَ الله بُرهانه) با «تحریم تکرار آزمایش» جنگجویی را ماند که با یک دست به میدان جنگ می‌رود. شاید او یگانه روزگار خود است، اما کدام فرمانده عاقبت اندیش است که لشکر خود را شل و پل بخواهد؟

در ادامه به اشکالات علمی معطوف خواهم شد زیرا بر خلاف وزارت، خود را در قبال سلامت مردم متعهد می‌دانم. نکات فنی که قصد توضیح آنها را دارم از جایگاه تخصصی من و الزامات تکنولوژی آزمایشگاهی بیان می‌شود. مطمئن هستم، اساتید بالینی خللهای بیشتری در بخشنامه فوق خواهند یافت.

اشکالات علمی:
جمله اول بخشنامه «عدم تجویز تکراری آزمایش الکترفورز هموگلوبین برای هر ایرانی» اثبات کننده این ادعای من است که مدیران وزارت، پزشک محسوب نمی‌شوند. ابلاغ کننده، عنوان متخصص خون را یدک می‌کشد اما دستور فوق، اشراف او بر تست مذکور را زیر سوال برده و آشکار می‌سازد که به طیف نتایج آزمایشگاه، تسلط و توجه نداشته است.

یکی از کاربردهای رایج تست فوق، بررسی فرد مشکوک به تالاسمی مینور است تا افزایش «هموگلوبین آ دو» تایید شود. یک پزشک حاذق می‌داند که ابتلای توأمان به فقر آهن مانع رسیدن سطح فراکسیون «آ دو» به مقادیر بالا می‌شود. لذا آزمایشگاه توصیه می‌کند درمان آهن انجام شده و سپس آزمایش تکرار شود.

متداول است بیماران با پانل بررسی آنمی مراجعه کنند، پس وضعیت ذخیره آهن جزو درخواستها قرار دارد. اما برای تک درخواست الکتروفورز، بهتر است سطح فریتین دانسته باشد تا توصیه به تکرار کاهش یابد. روال این است بیمار توسط آزمایشگاه برای درمان فقر آهن به پزشک معالج سپرده شود. اگر آنمی بهبود یافت، مطلوب حاصل شده است و پزشک نیز می‌تواند از پیگیری صرفه نظر کند. اما در غیر این صورت الکتروفورز ««باید»» تکرار شود حتی اگر بیمه سلامت به این خاطر، کاسه گدایی بر فرق مبارک بکوبد.

متاسفانه ادامه دارد…

#hy
@Autopsy7
6.5K views16:25
باز کردن / نظر دهید
2018-06-01 21:35:55 ‍ پیرامون یک مکتوب
چرا باید دستگاه اداری کشور از تحریر یک نامه به شیوه صحیح عاجز باشد
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
---------------
زمانی شغل دیوانی در این کشور شأن و وقار داشت و به ادب و رسوم خاص خود مزین بود. معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت یک مکتوب اداری تهیه کرده است. این نوشته به حدی از اصول نگارش فارسی و رسوم اداری به دور است که مضحک می‌نماید. جای دو چندان شگفتی است که نویسندهٔ نامه زمانی وزیر این کشور بوده و پس از آن مقام، به طور مستمر بر انواع کرسی ریاست یله داده است. نگارش به شیوهٔ منشیان کارپردازی از کسی که بایستی عصاره دیوانسالاری باشد، رسوایی است. تصور یک مکتوب، مملو از غلط آیین نگارش و ابهام معنایی و انحراف از روش دیوانی، خارج از قوه خیال من بود، اما ممکن شد:

اولا، طبق رسوم دیوانی، مکتوب اداری که بیش از یک مخاطب دارد و به حالت دستوری نگارش شده، بخشنامه است و نام تمام مخاطبان حذف شده و کلمه بخشنامه در بالا و در وسط صفحه ذکر می‌شود. دیگر آنکه:

«با سلام احترام» حرف ربط (و) جا افتاده.

«همانگونه که مستحضرید» طبق رسوم دیوانی، استحضار را در خطاب به مقام بالاتر استفاده می‌کنند

«ما اگر ادعا نکنیم» آوردن حروف ربط (اگر) در وسط جمله غلط است. صحیح: اگر ما ادعا نکنیم. یا: اگر ادعا نکنیم

«ادعا نکنیم که در جنگ» حرف (که) در اینجا زاید است

«میباشیم» و «میبایست» جدا نوشته می‌شوند: می‌باشیم و می‌بایست

«توصیه می‌گردد» مکتوب اداری محل وصیت و نصیحت نیست. تقاضای دستور اجرایی به مقام مساوی با (خواهشمند است دستور فرمایید) و به مقام پائینتر با (دستور داده می‌شود) ابلاغ می‌شود

«بشدت از برگزاری...» کلمه (بشدت) در نظام اداری معنی صریح ندارد. آیا منظور (ممنوعیت مطلق) است یا (سعی شود) است؟

«همایش بی‌مورد که هزینه سودمندی ندارند» هزینه و بی‌مورد هر دو بار معنایی منفی دارند و اتصال هزینه به سودمندی ابهام ایجاد می‌کند. صحیح: همایش بی‌مورد و غیر سودمند

«ارائه ناهار» به جرات باید بگویم این اولین مورد استفاده از فعل (ارائه) برای نهار در ادبیات فارسی تا کنون است.

قابل توجه امضا کننده: در نگارش دیوانی مرسوم است امضا خود را در زیر نامتان قرار دهید.

اصل مطلب باقیست. چکیده نامه آقای ملکزاده «تقابل بین بودجه و برگزاری گردهمایی علمی» است. چگونه یک فرد با تحصیلات دانشگاهی به این نتیجه رسیده که علم را ارزش و سرمایه و عامل ترقی و بهره‌وری نداند و منبع هزینه تلقی کند؟ آنگاه رسالت دانشگاهها در توسعه علم چه خواهد شد؟ یا باید اذعان کرد، آنچه تا کنون دستگاه ایشان گسترش می‌داده علم و عقلانیت نبوده یا شاید زاید بر نیاز جامعه بود آنگاه در جهت رفع نیاز چه کسانی هزینه شد؟ جای دارد تحقیق شود که چرا وزارت تا کنون اجازه داده «همایش بی‌مورد» برگزار شود. اقرار دارم تنها نکته مثبت در مکتوب فوق، قصد نگارنده در برچیدن بساط مفت خوری است که امیدوارم در تمام شئون وزارت محقق گردد.

در پایان از فردی یاد کنم که در تلاش برای تلفظ یک لغت غریبه، انگشت‌نمای خلق شد. بداقبال بود. نمونهٔ مکاتبات ملکزاده چهره وی را تطهیر می‌کند، چرا که هستند کسانی، با داشتن مهلت برای نوشتن و در مواجهه با کلمات رایج، بتوانند مرزهای ادبیات فارسی و نگارش دیوانی را جا به جا کنند.

#hy
@Autopsy7
5.2K views18:35
باز کردن / نظر دهید
2018-05-30 18:50:19 از عملکرد کاذب تا کذب عملکرد
چگونه بیمه سلامت، در مورد بیمه روستایی اغراق می‌کند
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
-----------------
محمدرضا میرزایی، یکی از مدیران بیمه سلامت می‌گوید: «برنامه پزشک خانواده روستایی بعد از ۱۳ سال، ۲۸میلیون و۷۰۰ هزار نفر را تحت پوشش دارد.» وزارت بهداشت و ادارات تابعه، مانند بیمه سلامت اصرار دارند بیشتر از پولی که کشور به وزارت داده، آش خورانده‌اند. لذا بر آن شدم بررسی کنم آیا جمعیت هدف به ۲۸ میلیون می‌رسد؟

به سوابق و آمار مراجعه می‌کنم که ترکیب جمعیتی را پیدا کنم. در ۱۲ دیماه ۹۰ مرتضی ادیانی معاون درمانی بیمه خدمات درمانی گفته: «در حال حاضر حدود ۲۳ میلیون دفترچه بیمه روستایی صادر شده که از این تعداد سه میلیون متعلق به ساکنین شهرهای زیر بیست هزار نفر، پانصد و شصت هزار نفر دفترچه متعلق به عشایر و الباقی برای ساکنین روستاها صادر شده است.»

هرچند آمار سال ۹۰ هم گزافه به نظر می‌رسد، اما حداقل محال عقل نیست. رسوایی از اینجا برملا می‌شود که از سال نود به بعد سکونت در مناطق فوق رو به افول بوده است! امید علی پارسا، رئیس مرکز آمار در اواخر سال ۹۵ نتایج سرشماری را اعلام می‌کند: «جمعیت ساکن در نقاط روستایی با کاهش محسوسی رو به رو بوده است. در سال ١٣٩٥ معادل ٢٠ میلیون و ٧٣٠ هزار و ٦٢٥ نفر ساکن در روستاها بوده‌اند» یعنی نسبت به سال ۹۰ حدود هفتصد هزار نفر از جمعیت روستاها کم شده است. من دو عامل مهم را به نفع بیمه سلامت در نظر نمی‌گیرم: اولاً با توجه به خشکسالی، کاهش جمعیت روستایی در دو سال اخیر تشدید شده است. ثانیاً پوشش ۱۰۰ درصدی برای تمام روستائیان و عشایر را ممکن قلمداد می‌کنم.

سازمان آمار نرخ جمعیت روستا را سالانه ۰.۶۸ درصد کاهنده محاسبه کرده پس در دو سال اخیر باید حدود پانصد هزار نفر دیگر هم کاهش داشته باشیم. ترکیب جمعیت تحت پوشش می‌شود: ۲۰ میلیون روستایی بعلاوه ۳ و نیم میلیون نفر عشایر و شهرهای کوچک، یعنی مجموعا ۲۳ و نیم میلیون که در واقع همان امار سال ۹۰ است.

حال می‌رسیم به سوال اصلی که بیمه سلامت چگونه پنج میلیون نفر که اصلا وجود خارجی ندارند را بیمه کرده یا تحت پوشش قرار داده است؟ و چون این امر امکان ندارد، باید نگران ۲۰ درصد بودجه بود که به کجا رفته و می‌رود؟

در پایان به کارکنان بیمه سلامت توصیه می‌کنم به تاریخچه سازمانی که در آن مشغول هستند، عنایتی کنند زیرا وقتی می‌فرمایند: «سازمان بیمه سلامت در اواخر سال ۸۴ اجرای طرح پزشک خانواده روستایی را با اعتبار ۳۰۰میلیارد تومان شروع کرد.» مشخص می‌شود اطلاع ندارند در آن سال چنین سازمانی وجود نداشته زیرا اساسنامه بیمه سلامت مربوط به سال ۹۲ است!

#hy
@Autopsy7
5.1K views15:50
باز کردن / نظر دهید
2018-05-29 17:42:31 داستان یک صنف
قسمت دوم
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
--------------
پیام داستان:
مدیریت در ذات خود دوگانه‌ای از علم و هنر است. علم بودن، یعنی اندیشمندان بزرگ با استخراج اصول و قواعد آکادمیک آن، آموزش را ممکن کرده‌اند پس امکان آمادگی برای ورود به عرصه عمل مقدور گردیده است. هنر بودن، یعنی این شغل به ترفندها و ‌بصیرت خاص نیاز دارد لذا حضور فردِ شایسته را می‌طلبد. جهت حرکت نیز مهم است. به هر سوی روانه شدن به هرز بردن منابع است و باید مسیر صحیح در بستر اخلاقی پیش گرفته شود.

صنف ما به لعنت دچار شده، در پیشانی جامعهٔ پزشکی، سازمانی قرار گرفته که از سه گانه (علم، هنر و مسئولیت مدنی) از هیچکدام نصیبی ندارد. گروهی نالایق و غاصب که تاج کیانی آرزو می‌کنند اما عامل در نابسامانی درونی و آلت فعل در مفاسد اجتماعی شده‌اند.

در قسمت اول داستان، نظام پ را به شکل یک شرکت تجاری (پزشکداد) برای تامین و توزیع تخصص پزشکی فرض کردیم تا عملکرد آنرا با حداقل استانداردهای مدیریت نوین مقایسه کنیم. چالشهای خارجی و مبارزه برای بقا را حذف کردیم، بدین صورت که محصول بسیار ارزشمندی مثل نیروی پزشک جوان را به رایگان دستش سپردیم. بازار را بدون رقابت، سالم و نیازمند فرض نموده و اجازه دادیم شرکت سود را تعریف کند. در ادامه ماجرا خواهید دید که اژدهای باغ عدن تنها به رانده شدن ادم ابوالبشر از بهشت قانع نبود و در تعقیب او به زمین آمد تا در پایمال کردن عزت انسان به دکتر فاستوسهای زمانه یاری رساند. (دکتر فاستوس نمایشنامه‌ای است که معامله دانشمندی را با شیطان شرح می‌دهد. وی روح خود را در قبال مقام دنیوی به ابلیس می‌فروشد. استعاره از جاه طلبانی است که اخلاق را فدای قدرت کرده و مقام را نه برای خدمت کردن، بلکه برای ارضای حس رجحان بر انسانها و حقیر دیدن آنها طلب می‌کنند)

اما در ادامه داستان، اولین گروه پزشکان راهی یوتوپیا می‌شوند:
در روش حفیظی، بر استقرار پزشکان نظارت صورت می‌گیرد. شرح وظایف پزشک توسط هیات بازرسی پزشکداد بررسی شده و امکانات فیزیکی و مدیریتی با آن انطباق داده می‌شود. این گزارشهای بازرسی بصورت دوره‌ای بروز رسانی می‌شوند.

در روش فاضل ممکن است جراح مغز و اعصاب به خانه بهداشت روستایی رفته باشد. طبیعی است وقتی همه چیز به تقدیر و شانس سپرده شده «در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتن» عذری موجه باشد. پزشکداد نمی‌داند اوتپوتهای او در چه وضعیتی هستند و در طرف مشتری، وضعیت خدمات به یوتوپیا چگونه است. عوامل یوتوپیا و پزشکان به تدریج دریافته‌اند که بازرسان پزشکداد فقط چک کردن تاریخ اعتبار پروانه مطب را بلدند و به صرف چای بیش از گوش دادن به مشکلات علاقه نشان می‌دهند.

تحلیل: هر پزشک محصول با ارزشی است که اگر در جای خود به درستی قرار نگیرد بی ارزش می‌شود. هر چند انطباق اولیه باید با دقت کامل انجام پذیرد اما کافی نیست و بازنگریهای دوره‌ای حیاتی است. انحراف پزشک شاغل و کشور یوتوپیا در هر مقطع زمانی ممکن است و پیشگیری وظیفه سیستماتیک شرکت است. گزارشهای میدانی برای دفتر مرکزی پزشکداد ارزش دارد و بدون آن برآورد وضعیت حال و برنامه‌های آینده بر واقعیتها استوار نخواهد بود. سلامت مردم که دلیل وجودی پزشکداد است نباید به دست بخت و اقبال سپرده شود.

تعدادی از پزشکان به وضعیت کاری یا رفاهی خود معترض هستتد:
در روش حفیظی، ابتدا بازرس توبیخ می‌شود و اعضا هیات عالی پزشکداد شخصا برای بررسی موضوع به محل مراجعه می‌کنند زیرا این موضوع خلاف عهدنامه اولیه بوده و می‌تواند به فسخ قرارداد فیمابین منجر شود. مسئولین یوتوپیا نیز محق به دانستن خلل هستند زیرا هر عاملی که موجب کاهش کارایی پزشک شود منجر به صدمه به بیماران آن کشور خواهد شد.

در روش فاضل، اعضا هیات عالی چنان به دنبال پست مادام العمر هستند که کسی جرات تصدیع اوقات شریف ایشان را ندارد. مدیریت شرکت به بارگاه سلطان حسین صفوی شباهت یافته و تمام مساعی صرف اندرونی و خنثی کردن دسیسه‌های حرم می‌شود. امور مردم و نیازمندان به امان خدا سپرده شده و بهای بی لیاقتی مسئولین را دیگران پرداخت می‌کنند. کسی از عضویت در شرکت احساس شرف و افتخار نمی‌کند.
(پایان قسمت دوم)

در قسمت بعد یوتوپیا با سرنوشت خود دیدار می‌کند...

#hy
@Autopsy7
4.7K viewsedited  14:42
باز کردن / نظر دهید
2018-05-25 20:22:34 داستان یک صنف
قسمت اول
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
--------------
سرنوشت یک گروه ناهمگن، بی هویت شدن است و شکی نیست که نمی‌تواند تشکیل صنف دهد. نظام پ ملغمهٔ افراد متفاوت با انگیزه‌های رنگارنگ می‌باشد که قابلیت اصلاح و نوزایی را از دست داده است. از شما دعوت می‌کنم در این سفر با من همگام شوید تا قدم به قدم نشان دهم که چگونه خشت اول کج گذاشته می‌شود و دیوار تا کجا کج بالا رفته است.

فرض کنید من صاحب شرکت صوری «پزشکداد» هستم که می‌خواهد برای کشور خیالی «یوتوپیا» پزشک تامین کند. این کشور سیستم اداری سالم (بدون رانت) و مقید به بازار آزاد دارد. من دو مدیر عامل می‌توانم داشته باشم: فاضل و دیگری حفیظی که خط مشی وی نقطهٔ مقابل اوست.

برای حفیظی فقط ریاست بر شرکت پزشکداد مهم نیست، او به آینده و روابط دراز مدت من با مشتری (یوتوپیا) اهمیت می‌دهد. حفیظی اعضا داوطلب را از صافی می‌گذراند تا مطمئن شود به آرمان شرکت وفادارند، مصرف کننده آبرو نیستند بلکه معتقدند که در ارتقا آن نقش خواهند داشت. حیثیت کاری برای حفیظی امری حیاتی است، لذا برای عضویت، آزمون طراحی کرده و قصد دارد با فیلترهای متعدد افراد شایسته را جدا کند. ذهن حفیظی در این مرحله متوجه سرمایه‌گذاری است نه درآمد، او خود را درگیر هزینه و راهکار احراز شایستگی می‌نماید.

در مقابل، برای فاضل شرط لازم و کافی برای عضویت، داشتن مدرک از موسسات آموزشی است و حتی غیر پزشک را به عضویت پزشکداد در آورد. وی شرکت را یک سازمان سیاسی می‌بیند که برای بزرگ دیده شدن، باید تعداد اعضا کثیر باشند. فاضل افتخار می‌کند که شرکت برای عضوگیری نه تنها هزینه‌ و وقت صرف نکرد، بلکه با اخذ حق عضویت مبلغی هم به جیب پزشکداد می‌ریزد.

تحلیل: کار این دو رییس تفاوت کیفی با هم دارد. حفیظی با صرف اندیشه، زمان و پول محصولی عرضه می‌کند که value added شده است. در حالیکه اوتپوت (خروجی) فاضل، فردی است که نسبت به زمان ورودش افزایش کیفیت نیافته، تنها تغییری که کرده اینست، مقداری پول از دست داده (توجه کنید که علم مدیریت به خروجی فاضل واژه محصول اطلاق نمی‌کند زیرا ارزشی بر ورودی، مونته و سوار نکرده)

موعد ارسال پزشک است.
حفیظی به یوتوپیا اطلاع می‌دهد که برای اشتغال هر پزشک باید با پزشکداد مذاکره شود و نماینده شرکت، طرف قرارداد می‌باشد. نماینده پزشکداد یک مشاور خبره است و موضوع را از دید مشتری و شرکت (هر دو) بصورت برد-برد تحلیل می‌کند. یوتوپیا از توان مدیریتی و دانش نمایندگان پزشکداد شگفت زده شده، در نتیجه برای مذاکره دست پایین دارد. قیمت خدمات توسط پزشکداد دیکته می‌شود.

فاضل، موضوع را فله‌ای برگزار می‌کند. اوتپوت را به شکل گلّه سوی یوتوپیا سرازیر می‌کند و قانون عرضه و تقاضا را به ضرر خود بکار می‌اندازد، آنها دستش را می‌خوانند و مشتری تعیین کننده قیمت می‌شود.

تحلیل: نظر حفیظی اینست که اگر پزشکداد برای پروژه یوتوپیا ارزش قائل است باید قابلیتهای اعضا خود و نیازهای مشتری را شناسایی و با توان شرکت مقایسه کرده باشد. فاضل که اولین بار است طعم مکانیزم بازار آزاد را می‌چشد، برای جبران مافات قول می‌دهد با مذاکرات در کانال سیاسی و خوشخدمتی لفظی، مدیران یوتوپیا را به هر شرایطی راضی کند و حتی می‌تواند قرارداد را برای همیشه تثبیت کند. وی حق کمسیون کلانی برای پزشکداد اخذ می‌کند. فاضل تکنوکراتها را رویاباف خطاب می‌کند. حفیظی برای به دست گرفتن ابتکار عمل، اصرار به برگزاری جلسات کارشناسی با یوتوپیا دارد زیرا نمی‌پذیرد آبروی شرکت را در یک طرح کشوری که کارشناسی نشده به باد دهد. او حتی نگران است نیاز یوتوپیا کاذب بوده و یا نوع خواستهای وی با پتانسیلهای پزشکداد همخوانی نداشته باشد، لذا از به زبان آوردن تابو باکی ندارد و از احتمال کنسل شدن پروژه یوتوپیا سخن می‌گوید. او نمی‌خواهد پزشکداد به سیاست «حفظ موقعیت» مبتلا و به یک «بله قربان گو» مبدل شود. در مکتب فکری حفیظی، گمراه کردن مشتری برای کسب قرارداد، خیانت به شرکت محسوب می‌شود. زیر سایه مدیریت او، پزشکداد به پشتوانه کارشناسی مجهز شده پس برای دادن تضمین کاری به طرف مقابل قدرت دارد و در قبال آن، با تکیه بر توان صنفی و لیاقت انحصاری می‌تواند تضمین از یوتوپیا اخذ کند.
(پایان قسمت اول)

در قسمت بعد اولین گروه پزشکان راهی یوتوپیا می‌شوند...

#hy
@Autopsy7
5.7K views17:22
باز کردن / نظر دهید
2018-05-22 18:44:51 مآل اندیشی در مورد برجام
چگونه به روش وزارت بهداشت از بود و نبود برجام اظهار خوشوقتی کنیم
به قلم دکتر حامد یحیی‌زاده
--------------
بعضی از سخنان جناب وزیر بهداشت بسیار روشنگرانه است. اما ایکاش کارکنان وزارت نیز، قدر نصایح ایشان را می‌دانستند. در ۲۵ مهر ۹۵ فرمودند: «برخی افراد هستند که وقتی این تریبون لعنتی به دستشان می‌افتد هر چه دلشان بخواهد می‌گویند»

بحث داغ این روزها برجام است و کنجکاو بودم که موضع ایشان در مورد برجام چه بود و اکنون چیست؟ به لینک زیر مراجعه کنید و تحسین غیر قابل وصف ایشان از انعقاد برجام را بشنوید که نجات کشور را نوید دادند.

مجبور هستم به خاصیت غریب تریبون ایمان آورم. هر کس به آن مبتلا می‌شود، از ابراز سخن به شرط صحت معاف است و باید «مناسب با موقعیت» حرف بزند. چند روز قبل شرایط ایجاب کرد با اشاره به خروج آمریکا از برجام گفت: «این خروج به نفع ماست»

البته نکته کلیدی در لغت «ماست» نهفته است. در قاموس وزارت بی بضاعت این کلمه الزاما اشاره به مردم ایران ندارد. وزارتی که سیاستش عین طبابتش است، چند ترفند از ممارست سنتی عاریه گرفته و در نتیجه بیش از آنکه راه حلهای اساسی و کارآمد در چنته داشته باشد، در انبان خود بهانه ذخیره کرده است. به زودی شاهد خواهیم بود که به عذر برجام، شکست طرح تحول را با ترفند «بیمار خربزه خورده» توجیه کرده و خود را کنار خواهد کشید.


https://www.aparat.com/v/KkU3n/حرفهای_وزیر_بهداشت_درباره_برجام_و_عملكرد_دولت_یازدهم

#hy
@Autopsy7
4.5K viewsedited  15:44
باز کردن / نظر دهید