ابراهیم رشیدی (ساوالان): راز تمایل مبارزان و فعالان دهه چهل | " ایمضا "
ابراهیم رشیدی (ساوالان):
راز تمایل مبارزان و فعالان دهه چهل و پنجاه آذربایجان به احزاب سراسرای ایران در فاجعه چهارده اردیبهشت نهفته است، که چرا یاران و نزدیکان صمد، بهروز، اوختای، کاظم، مفتون، عباد، مناف با آن همه عشق به هویت و زبانشان جذب تشکلهایی شدند که توجهی به ستم ملی غیرفارسهای ایران نداشتند؟ بعد از خروج رهبران و اعضای باسابقه فرقه دموکرات از ایران، چند سالی طول کشید تا بازماندگان فرقه بتوانند از شوک آن کشتارها، دستگیریها و تبعیدها خارج شده دوباره با انگیزه ادامه دادن راه فرقه، همدیگر را پیدا کرده و دست به فعالیت بزنند. اکثر مبارزان و فعالان سیاسی دهه سی توسط همین بازماندگان فرقه سازماندهی و رهبری میشدند. ماشالله رزمی حکمآبادی در مقاله «انزوای باشکوه» مینویسد که «اغلب دوستان چرندابی ما از جمله صمد بهرنگی که چند سالی از من بزرگتر بودند، آنان را خوب میشناختند و بعضی از آنها هم اولین جزوههای سیاسی را از طریق آنها بدست آورده و بعد از خواندن رونویسی و پخش کرده بودند». نگاهی به بیوگرافی مبارزان دهه چهل و پنجاه آذربایجان نشان میدهد که اکثر آنها ستم ملی را با پوست و گوشت خود احساس و سختی آموزش اجباری به زبان فارسی را در دوره ابتدایی تجربه کرده و با انگیزههای ملی به مبارزه روی آورده بودند ولی چهارده اردیبهشت 1339، آخرین میخ را بر تابوت تشکلهای سیاسی آذربایجان کوبید تا پس از آن تاریخ، آذربایجان دیگر فاقد تشکیلات سیاسی «مخصوص به خود» باشد و آنها به ناچار به تشکلهای سراسری روی آورده در برابر ایرانیگری و انترناسیونالیسم پرولتری تبلیغ شده از طرف آن احزاب نتوانند از حقوق ملی خود دفاع کنند. آری، سال 1338 صدها نفر از بازماندگان فرقه دموکرات توسط ساواک دستگیر شدند و بعد از ماهها بازجویی و شکنجه، صد نفر از آنها به حبسهای پنج الی ده سال و بیست نفر نیز به زندانهای پانزده سال تا ابد محکوم شدند و کادر رهبری آنها شامل ایوب کلانتری، جواد فروغی، علی عظیمی، حسن زهتاب و علی کلاهیآذری سحرگاه چهاردهم اردیبهشت 1339 در تبریز اعدام شدند. دستگیرشدگان دهها سال در زندان ماندند تا مشتاقان هویت، جایی برای چنگ انداختن نیابند و آن «حلقهی رابط» محو شود و تاریخنویسان نیز آنها را سانسور کردند تا رویای «تشکیلات مخصوص به آذربایجان» بمیرد و بازماندگان فرقه در خانههاشان بپوسند.