Get Mystery Box with random crypto!

درباره ارتداد (بخش سوم) انتقادات دکتر سروش و تحولات فکری آیت ا | مدرسه آزادفکری

درباره ارتداد (بخش سوم)
انتقادات دکتر سروش و تحولات فکری آیت الله منتظری درباره ارتداد

در دهه هفتاد آیت الله منتظری نیز مانند بسیاری دیگر از حکم ارتداد دفاع کرده و گفته بود: «اسلام هيچ‌گاه كفار را مجبور به پذيرش دين نمى‌كند و مى‌دانيم كه اصولا دين و عقيده با اكراه به دست نمى‌آيد، لٰا إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ ولى شخص مسلمان سابقه‌دار در اسلام اگر علنا مرتد‌ ‌شود و مقدسات دينى را زير سؤال ببرد همچون غده سرطانى خواهد بود كه به تدريج به پيكر سالم جامعه سرايت مى‌كند، و چون شرط ارتداد داشتن عناد و لجاجت با حق است، پس چه بسا ارتداد از بعضى توطئه‌هاى سياسى عليه اسلام و جامعۀ مسلمين حكايت مى‌كند و در حقيقت مرتد محارب با آنان مى‌باشد. ضمنا بايد توجه شود كه مجرد اختلاف نظر در فهم مبانى اسلامى و استنباط احكام دينى امرى است طبيعى و هيچ كس حق ندارد درك و برداشت خود را مقياس حق قرار دهد و مخالفين خود را به ارتداد يا انحراف متهم نمايد.» (استفتائات، ج۲، ص۵۷۳)

این سنخ مطالب درباره بیان حکم ارتداد شاید تقلیل‌گرایانه‌ترین شکلی باشد که درباره حکم مرگ مرد مرتد بیان شده است. مشابه این تعبیرات از برخی مراجع دیگر نیز دیده می‌شود. اما دکتر عبدالکریم سروش در نقد این سخنان آیت الله منتظری، یادداشتی با عنوان «فقه در ترازو» نوشت و گفت: «اگر ما از منظر حقوق بشر و از دیدگاه معرفت شناسی و خرد سنجی به مساله ارتداد و تغییر نظر دینی و فکری نگاه کنیم، اصلاً به سراغ تمثیل «غده سرطانی» و «آلوده کردن اجتماع» و «تضییع حقوق انسان» نخواهیم رفت.»

سروش می‌پرسد: «اگر کسی حق دارد دینی را اختیار کند (و حضرت آیت الله می‌فرمایند در انتخاب دین اکراه نیست) چرا حق ندارد دینی را وانهد؟ آیا پس از انتخاب دین، آن حق از او سلب می‌شود؟ مگر مسلمانان از غیر مسلمانان نمی‌خواهند دین‌شان را وانهند و اسلام را بپذیرند؟ پس چرا این امر را در جامعه مسلمین روا نمی‌شمارند؟»

از دیگر انتقادات سروش این است که توجیه‌های حکم ارتداد با فتوای فقها تطابق ندارد و فقها صرفاً در صورت محاربه یا توطئه آمیز بودن ارتداد، حکم به قتل نداده اند. البته او حفظ عقیده مردم را از مقاصد شریعت می‌داند، اما می‌گوید: «این تنها حق محترم مردم نیست...ما با مجموعه‌ای از حقوق انسانی مواجهیم که باید همه آنها را حفظ کنیم و لزوماً هیچ یک بر دیگری برتری ندارد، اگر هم برتری دارد، باید دلایل آن برتری به نحو روشن مطرح شود.» در نهایت سروش می‌گوید: «نمونه‌هایی نظیر حکم مرتد، جواز غیبت مخالفان (یعنی اهل سنت)، بی حرمت دانستن کفار و مشرکین، جواز بردگی و غیره استقرائاً نشان می‌دهد که پشتوانه تمام این امور همان مدخلیت عقیده در انسانیت است.»

جالب آنکه منتظری در کتب فقهی‌اش تحلیل دیگری نیز داشته است. مثلاً او در دروس ولایت فقیهش گفته بود: « شايد از همان ابتدا اين حكم حكمى سياسى و حكومتى بوده كه بايد در آن، شرايط زمان و مكان و جوامع نيز در نظر گرفته شود. در نامه امام رضا به مأمون آمده است: «كشتن هيچ يك از نواصب و كفار در سرزمين تقيه [جايى كه حاكميت با مخالفين باشد] جايز نيست مگر آنكه قاتل يا تلاش‌كننده در گسترش فساد باشند، و اين در صورتى است كه تو بر جان خويش و بر ياران خويش ترسى نداشته باشى.» (مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۷، ص۱۱۶)

همچنین او در یکی از آثارش که در زمستان ۱۳۸۷ منتشر شده و به نوعی از آخرین آثار اوست، به کلی مساله ارتداد را ذیل عنوان محاربه معنا می‌کند و می‌گوید: «ارتداد افراد در آن روزگار صرف تغيير فكر و انديشه نبوده است، بلكه هر كس از نظر فكرى از اسلام خارج مى‌شد يا يكى از مسلمانان را مى‌كشت فوراً به صف دشمن محارب با اسلام و پيامبر ملحق مى‌شد تا در حمايت آنان قرار بگيرد. و در جوامع قبيله‌اى عادت ديرينه بر اين بوده كه هر كس و هر قومى براى حفاظت از خود ناچار بوده است با اشخاص و اقوام ديگرى متحد و هم پيمان شود. و بنابراين چنين افرادى دشمن محارب محسوب مى‌شدند.» (حکومت دینی و حقوق انسان، ص۹۱)


@AzadFekriSchool
AzadFekriSchool.ir