Get Mystery Box with random crypto!

به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن جنسیت و ورزش ، رویارویی سنت و ع | ورزش و جامعه

به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن

جنسیت و ورزش ، رویارویی سنت و عقل در میدان ورزش

اعظم شیرویی

مدرنيته پيش از آن كه به يك دوره زماني متمايز اشاره داشته باشد ،به شكل هاي جديد تجربه ، روش جديد زندگي ، شكل هاي جديد توليد و مصرف ، جنبش هاي سياسي جديد و فرهنگ نوگراي جديد اشاره دارد .
مدرنيته همه ي باورها ،روابط و سيستم هاي اقتدار پيشين را برانداخت ، جامعه ديگر ساكن و ثابت نبود ، بلكه دايم در حال تغيير بود و زندگي شتاب گرفت .
از نظر ماركس ، مدرنيته بهره كشي ، اشفتگي ، و بيگانگي را براي انسان به همراه داشت ، وبر مي گويد : مدرنيته جامعه را عقلاني و آدم را در "قفس اهنين " انداخت ، از نظر دوركيم مدرنيته جامعه را به شكل گسترده اي بي هنجار كرد ، زيمل مي گويد مدرنيته فرهنگ عيني را بر فرهنگ ذهني مسلط كرد ، و ...در حالي كه همه ي نظريه پردازن كلاسيك جامعه شناسي در رابطه با مدرنيته بر سر دو راهي قرار داشتند ، با اين حال درك كرده بودند ك ديگر راه برگشتي به جهان پيشامدرن وجود ندارد .
تحول دوره های تاریخی، همواره با پیشرفت در آزادی زنان می تواند مشخص گردد، چرا که در اینجا، یعنی در رابطه زن و مرد است که رابطه ضعیف از همه جا آشکارتر است ، آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است.
ورزش زنان در الویت نیست این را همه می دانند؟! و حرف زدن درباره حقوق بانوان گفتمان مایوس کننده است ، ما درباره حقوق بدیهی خود چانه زنی می کنیم ما مجبوریم بر سر بدیهیات مناظره کنیم و این خود کار سختی است .
ورزش مدرن از دیرباز زمینه فرهنگی مهمی جهت ایجاد و بازتولید هویت های مردانه و پرجاذبه تک جنسیتی بوده است و موسسات ورزشی چه در سطح حرفه ای و آماتور هنوز نسبت به حضور کامل زنان با محدودیتهای رسمی و غیر رسمی عمل می کنند. تخاصم در ورزش زنان کهنه, ریشه دار و ناتمام بوده و به منطقه جغرافیایی خاصی اعم از کشورهای پیشرفته و جهان سوم مربوط و محدود نیست. در فاصله بین دو جنگ سرد و با گسترش فرهنگ آمریکایی مصرف عمومی و به تبع آن اهمیت جوانی و شادابی و زیبایی جسمی، زنان نقش های پرتکاپویی یافتند ، در عین حال نقش حیاتی زنان در دوران جنگ همچنان در حافظه ها باقی ماند ، خود مختاری سیاسی زنان موجب افزایش خلاقیت آنان گشت تا جایی که توانستند باشگاهها و اتحادیه های ورزشی مجزایی به خصوص در انگلستان و ایالات متحده داشته باشند ، و حضور زنان بعد از جنگ سرد و پس از آن افزایش یافت .
جرنیفر هارگریوز : به بیان 3 استراتژی سیاسی زنان در ورزش می پردازد :
روش اول ، روش باهم گزینی است در این روش زنان پا به پای مردان در حیطه های ورزش مردانه تلاش می کنند و بیشتر نقش هایی را که توسط مردان خلق و کنترل شده است را به دست می گیرند و فمنیست های لیبرال از این روش حمایت می کنند و این روش ادعای محافطه کاران مبنی بر اینکه تفاوت های بیولوژیکی و یا ارزش های جنسیتی سنتی مانع حضور ورزش زنان می شود را رد می کند.
دومین روش ، روش جدایی طلبی است این روش مستلزم تحقق استعداد و ظرفیت زنان با سازماندهی مسابقات یا انجمن های ورزشی به صورت کاملا مستقل از مردان شکل می گیرد و فمنیست های رادیکال از روش جدایی طلبی حمایت کرده و حضور ورزشی زنان و در عین حال خصوصیات عاطفی را در ورزش رواج می دهند خصوصیاتی که ارزشهای مردانه در آن جایی ندارد .
روش سوم روش همکاری مابین زن و مرد است این روش به خلق مدل های ورزشی نوین کمک می کند مدل هایی که تفاوت های جنسیتی را نفی می کند و فمنیست های سوسیالیست طرفدار روش همکاری هستند ، روش همکاری تجانس تخاصمات اجتماعی مثلا نژاد و تمایلات جنسیتی را به رسمیت می شناسد و به سمت شیوه های آزادی بخش متمایل است ،این فلسفه بر این ادعاست که مردان ذاتا ظالم نیستند اما از لحاظ اجتماعی نقش ها و کنش های ظالمانه را پذیرفته و اجرا می کنند که هم به خود مردان و زنان لطمه می زند ، در روش همکاری فمنیست ها باید پیش از توسعه الگوهای اصلاح شده افراطی به کشف تجارب ممکن ورزشی و مفاهیم آن برای زنان بپردازند ، هارگریدزمدافع روش همکای بود . با این انگیزه ها این سه روش در طبقه بندیهای کاملا مجزایی قرار می گیرد اما از نظر زنان همه آنها از تخاصمات ورزشی ویژه ای نشات می گیرد ، شواهد نشان می دهد که روش همکاری نسبت به دیگر روش ها از حیث نظری و عملی کاملتر است . و اکثر کشورهای پیشرفته در توسعه ورزش زنان از این روش حمایت و عملی می کنند و تا حدی از ناعدالتی های اولیه ورزش زنان کاسته اند .
ما هم باید از این روش الگو بگیریم و ابتدا نیازهای اولیه و مسئله اولیه ورزش زنان را حل کنیم واینکه هیچ ورزشکاری و هیچ رشته ای در ورزش زنان بخاطر و جود فشارهای فدراسیون های بین اللملی ایجاد نشود .

ادامه در صفحه دوم