Get Mystery Box with random crypto!

ورزش و ساختار دموکراتیک در یک قرنِ گذشته، عمومِ فرآورده ها | ورزش و جامعه

ورزش و ساختار دموکراتیک

در یک قرنِ گذشته، عمومِ فرآورده های مُدرنیته به کشورمنتقل شده است: , و یکی از آن پدیده مدرن ورزش بود که خیلی زود در بین ملت ها و دولتها طرفدار پیدا کرد .
بعضی از مبانی نظری مُدرنیته که در کنارِ وارداتِ گستردۀ فرآورده های آن، پشتِ مرزها ماندند عبارت اند از: آزادی رسانه، حقِ داشتنِ اندیشه های متفاوت ، نظامِ حزبی، گردشِ قدرت، تخصص گرایی، نقدِ ساختار، جامعۀ مدنی، به رسمیت شناختن افکارِ رقیب، مصلحتِ عامه و بوروکراسی .

فردی که در کشورهای جهان سوم، عرصۀ سیاست ، اقتصاد و ورزش راقدری تجربه می کند بلافاصله متوجه چند نکته می شود:
- سیستمی در کار نیست؛ آنچه در کار است "شبکه های مرید و مرادی" است.
-  اگر قرار است کاری پیش رود باید با منافع افراد بالا تطابق پیدا کند و نه با علم و برنامه و قاعده؛
- حفظِ وضعِ موجود مهمترین هدف است.
 حال این فرد بعد از درکِ این مسئله، اکثرا تصمیم می گیرند در ورزش ،سیاست و اقتصاد بمانَد. خوب از منافع آن استفاده کند و هر قدر که مرید بودن خود را به صد درصد نزدیک تر کند بیشتر استفاده می کند و در مسیرممکن است چند کارِ خوب هم انجام دهد. نه سوال می کند و نه در پی تغییر است، ریاست و وزارت برای او مترادف با زندگیِ بهتر(پول، سفر و شهرت) محسوب می شود. وقتی هم متوجهِ خطر می شود، صحنه را ترک می کند و با کمال خرسندی و توهم در رسانه ها بیان می کند مثلا من 40 سال در سیستم مدیریت این ورزش حضور دارم نمی داند این حرف یعنی اینکه تو جای یک فرد متخصص و نخبه را گرفته ای و 10 سال اضافه در یک جا ماندی و زندگی او را تباه کرده ای و او الان معلوم نیست در کدام کشور و یا کدام شهر راننده اسنپ است ....

مدرنیته، تجربۀ بشری است و صرفا به آلمان و انگلستان و غرب تعلق ندارد. هر فردی که در کرۀ زمین زندگی می کند، حداقل با فرآورده های مدرنیته آشناست. مهمترین دستاوردِ علمی و اجتماعی مدرنیته، سیستم سازی است و دموکراتیک شدن است .
حال با این اوضاع وقتی مشکلات روی هم انباشته می­شوند، بعضی به واژه و مفهوم دموکراسی متوسل می­شوند و تحقق آن را به عنوان راه ­حل مطرح می­کنند. اما آیا افراد می­دانند دموکراتیک شدن چه فرایندها، اصول و تمرین­های سختی در بر دارد؟ این افراد چقدر متون و ادبیات دموکراسی را خوانده­ اند و بر آنها مسلط هستند؟ تا چه میزان با تاریخ این کشورها با دقت و جزئیات آشنایی دارند؟

اگر خروج از قرون وسطی و تحولات جدی دوره رنسانس را حدود 1500 میلادی در نظر بگیریم، چه میزان متون و ادبیات در این 520 سال برای تحقق، تکامل و اصلاح دموکراسی تولید شده است؟ هزاران فیلسوف، اقتصاددان، جامعه شناس، عالم علم سیاست، روان شناس و دانشمند علوم در کنار هم و با اصلاح اندیشه­ های یکدیگر، متون نوشته­ اند و اثر گذاشته­ اند تا آنکه امروز، وزیر دانمارکی به عنوان یک قرارداد اجتماعی و بدون آنکه هزینه­ای بر بودجه عمومی کشور تحمیل کند، با دوچرخه به محل کار خود می­ رود ،متون امروزی هابرماسِ آلمانی، صورتِ آخِر چندین قرن نوشته و فکر از ژان بُدن تا ماکس وبر است.

در نهایت، دموکراسی نتیجه همکاری کسانی است که فکر می­ کنند، حال این فکر کردن برای ورزش باشد یا کارآفرینی؛ برای قانون پذیری باشد این حسِ اجتماعی و جزئی از جمع بودن و کار مثبت برای جمع کردن، مبنای روانی و فلسفی دموکراسی است. جمعی تصمیم گرفتن، با اکثریت تصمیم گرفتن، به فکر منافع و مصلحت عامه بودن و جلوگیری حقوقی از انحصار و عدم شفافیت، نتیجه­ چند قرن کار فکری است.
هرچند کتابخانه­ ها و دانشگاه­هایی که قرن­هاست به وجود آمده­ اند بنیان این زحمات فکری است . به نظر می­رسد حدود 5000 کتاب در پنج قرن اخیر به صورت تکمیل کننده یکدیگر در فلسفه، اقتصاد، سیاست، علم و جامعه شناسی نوشته شده است تا اینکه خانم مرکل صدر اعظم در زمان نخست وزیری خود در آلمان قبول کند هر تصمیم او باید با افکار عمومی در آلمان هماهنگ باشد و او خودش باید، خرید منزلش را انجام دهد.

دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسان­ها ریشه دوانده است. دموکراسی صرفاً میزگرد، سخنرانی و راه­پیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سال­ها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی کرده­ اند. اگر مجموعه­ حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت.
دموکراسی را دست­کم گرفته­ ایم؛ کما اینکه در دوره های در این کشور که در ورزش و ساختارهای دیگر به راحتی صحبت از اتاق فکر  و خرد جمعی می کنیم ، ولی اصلا کسانی که این را مطرح می کنند معنی اولیه این اتاق فکر و خرد جمعی را نمی دانند و تبدیل به یک دورهمی  چندین نفر ه می شود که مثلا دارن تصمیم می گیرند بدون اینکه علمی و تخصص مشترکی بین آنها باشد و....
ادامه در صفحه دوم