Get Mystery Box with random crypto!

#پارت_۴۶۰ خندید و سریع جامون رو عوض کرد و روم قرار گرفت _پس م | 💛رمانهای آزیتا زرد (دلم رو هوایی کردی)💛

#پارت_۴۶۰

خندید و سریع جامون رو عوض کرد و روم قرار گرفت
_پس منم تو رو میخورم
_ایش بلند شو مسخره بازی در نیار مهدی‌
سرش رو خم کرد و لبش رو روی گودی گردنم گذاشت.
_خب من هم گرسنمه باید تو رو بخورم دیگه؟
تند تند شروع کرد به بوسیدن گردنم که سریع دستم رو روی سینه اش گذاشتم و هلش دادم.
_ایش نکن مهدی
لبخند خبیثی زد و گفت:
_وقتی اول سر صبحی بیدارم میکنی باید تنبیه بشی دیگه؟
خواست لبش رو روی لبم بذازه که تقه ای به در خورد…نگاهی به در انداختم ولبخند عمیقی روی لبم نشست …و لوچه ی مهدی آویزون شد و سریع از روم رفت کنار…با خنده نگاهش کردم و زبونم رو تا ته براش در آوردم که با حرص نگاهم کرد و روی تخت نشست.
_الین دخترم؟
صدای زهره خانوم بود...سریع از روی تخت پایین اومدم… به سمت در رفتم بازش کردم.
_صبح بخیر
نگاهی به سر تا پام انداخت و با خنده گفت:
_صبحت بخیر دخترم…سریع بیاین صبحانه بخورین… حاجی کباب درست کرده تا یخ نکرده بیاین.
_چشم.
بعد از اینکه رفت در رو بستم و نگاهی به مهدی انداختم که با لبخند داشت نگاهم میکرد انداختم…متعجب گفتم:
_به چه میخندی؟
_خودت رو توی آینه نگاه کن متوجه میشی.
ایشی گفتم و به سمت اینه رفتم به محض دیدن خودم توی آینه هینی کشیدم…کل موهام بهم ریخته بود…قسمت جلوش که همچین سیخ شده بود که انگار دو سه تا شاخ بزرگ در اورده بودم…با حرص مهدی رو تگاه کردم و گفتم:
_ایش این خندیدن داره؟
پشت چشمی نازک کردم و رفتم روی صندلی جلوی آینه نشستم…برس رو از روی میز برداشتم و خواستم سمت موهام ببرم که یکهو از دستم کشیده شد…از توی آینه نگاهی به مهدی انداختم برس من دستش بود و با لبخند داشت نگاهم میکرد.
_چیکار میکنی؟میخوام موهام رو شونه بزنم.
دستی روی موهام کشید و گفت:
_تو فقط آروم بشین من برات انجامش میدم.
لبخند عمیقی روی لبم نشست.
_باشه پس شروع کن فقط دردم نیاری ها؟
خندید و مشغول شونه زدن موهام شد…یکدفعه سرش رو جلو اورد و موهام رو عمیق بویید.
_عجب موهات خوش بوئه الین؟دارم کم کم هوایی میشم بخورمت.
خندیدم و گفتم:
_بیخود کردی برو عقب ببینم.
یه تیکه از موهام رو توی دستش گرفت و گفت:
_چطوری آنقدر بلندش کردی؟
_خب کوتاهش نکردم بلند شد دیگه؟ دوستش داری؟آخه میگن بیشتر مرد ها موهای بلند دوست دارن.
بیخیال نگاهی بهم توی آینه میندازه و میگه:
_برای من زیاد فرقی نمیکنه هر جوری باشه خوبه.