Get Mystery Box with random crypto!

بستر کشیده اند به مرداب، آبها لبخند می زنند، ز شادی سرابها گل | Bahman Rafei

بستر کشیده اند به مرداب، آبها
لبخند می زنند، ز شادی سرابها

گلخوشه های بغض، ز خرمن گذشته است
چرخان، ز آبشار سرشک، آسیابها

موج سموم زرد سخن، در حریم عشق
در برگ برگ سبز تمام کتابها

وقتی که دست، ساقه ی سبز سؤال نیست
نشکفته باد! غنچه ی سرخ جوابها

آسیمگی امان تأمل ربوده است
مجهول کرده، رابطه ها را، شتابها

یخ بسته هرم تشکده ی سینه های سرخ
پژمرده است، گل تپش التهابها

سیمای عشق، چهره ای از یاد رفتنی است
پشت حصار و پرده ی تاریک قابها

از چشم چشم پنجره ها می دمد هنوز
امواج دیر ساله ای از اضطرابها

چشمان روز، با همه از هم دریدگی
ابر فسانه اند، در افسون خوابها

چرخ نگاه ها، همه در سیر بی مدار
حتی، ز خود گریزترند از شهابها

@bahmanrafeii
از مجموعه غزل بی عشق ما سنگ ما هیچ
بهمن رافعی بروجنی