Get Mystery Box with random crypto!

دختر خردسالِ امام حسین(ع) در دمشق برخی مقاتل حکایتی در مورد شه | بسیج دانشجویی دانشکده توانبخشی

دختر خردسالِ امام حسین(ع) در دمشق
برخی مقاتل حکایتی در مورد شهادت دختری خردسال از امام(ع) در زمان اقامت اُسرای اهل‌بیت(ع) در شهر شام گزارش کرده‌اند. قدیمی‌ترین گزارش از حسن‌بن علی طَبری‌ست که از شهادت دختری ۴ ساله بدون ذکر نامی از او، یاد کرده است.

او گزارش را از کتاب «الحاویة فی مَذمّات المعاویة» که نسخه‌ای از آن بجا نمانده نقل کرده و می‌نویسد: زنان خاندان پیامبر(ص) حالِ مردانی که شهید شده بودند را از کودکان پنهان داشته و به آنها وعده می‌دادند که، پدر تو به فلان سفر رفته و باز می‌گردد.

در میان ایشان، دختری چهارساله/سه‌ساله بود.
شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین(ع) کجاست؟ الان او را در خواب دیدم که سخت پریشان بود. زنان و کودکان به گریه افتادند و صدای ایشان بلند شد.
یزید از خواب پرید و جویای ماجرا شد.

به او خبر دادند که جریان ازین قرار است...
آن ملعون گفت: سر پدرش را برایش ببرید و در کنار او قرار دهید. سر مطهر امام(ع) را در کنار آن دختر چهارساله قرار دادند. کودک پرسید: این چیست؟!
گفتند: سر پدر توست. کودک ترسید و فریاد زد، رنجور شد و پس از چند روز از دنیا رفت.(طبری،ج۲،ص۱۷۹)

نوشته‌اند وقتی زن غسّاله برای غسل این طفل آمد، از شستن بدن کودک امتناع کرد و پرسید: او به چه مرضی از دنیا رفته که تمام بدنش کبود است؟! حضرت زینب(س) فرمود: اين لكّه‌هاى كبود و پوست نيلگون، اثر تازيانه‌ى دشمن است كه در راه کوفه و شام به او مى‌زدند.(الوقایع والحوادث،ج۵،ص۸۱)

محلّ اقامت حضرت رقيه و ساير اسيران در شام، خرابه‌اى بود كه یزید به قصد زير آوار ماندن و كشتن اهل‌ بيت(ع) ایشان را در آن، جاى داده بود. (وقایع کربلا،ص۲۰۳)

شیخ صدوق (ره) مى‌گويد: اين بازداشت‌گاه، زندانى بود كه اسيران در آن از سرما و گرما آزار مى‌ديدند، به‌طورى كه صورت‌هاى‌ مبارکشان پوست انداخته بود.(امالی،ص۲۳۱)

@basij_rehab