Get Mystery Box with random crypto!

بازار استان ها

لوگوی کانال تلگرام bazareqazviniha — بازار استان ها ب
لوگوی کانال تلگرام bazareqazviniha — بازار استان ها
آدرس کانال: @bazareqazviniha
دسته بندی ها: حراجی
زبان: فارسی
مشترکین: 609
توضیحات از کانال

دراین کانال آگهی وسایل منزل،وسایل نقلیه،املاک،نیازمندی ها و تبلیغات درج میشود وتابع قوانین جمهوری اسلامی است
مدیر وادمین کانال مسئولیتی درموردصحت وثقم معاملات ندارندهنگام معامله دقت کنید
👨ادمین آقا:
@ali35735👈
🧕ادمین بانو:

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 8

2022-06-16 16:43:12
تلویزیون Lcd
۳۲ اینچ LG
کاملا سالم
۳ میلیون و ۲۰۰ تومن

تماس: ۰۹۳۵۲۱۳۱۶۱۱

@divare_natanz
شهرک مینودر
301 views13:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 16:35:19
115 views13:35
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 14:28:03
#فروش_فوری
یخچال فریزر ایستاده
سالم
124 views11:28
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 12:11:41
طب سنتی
130 views09:11
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 08:14:30
#فروش_فوری
میز ناهار خوری ۴ نفره
شیک و سالم
128 views05:14
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 21:59:45
آیینه به همراه میز
شمعدان ندارد
قیمت ۶۵۰
تماس: ۰۹۳۵۲۱۳۱۶۱۱

@bazareQazviniha
شهرک مینودر
351 views18:59
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 20:42:43
یخچال فریزر مارک LG
موتور کاملا سالم
وضعیت در حد
135 views17:42
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 19:46:24
انواع سنگ
119 views16:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 17:25:45 قسمت ۲۲، چند هفته ای بود که در خوابگاه مستقر شده بودم، و همچنان بلد نبودم کارهای شخصی خودم را ب درستی انجام دهم، مادرم هم روزی پنجبار را ب من زنگ میزد، ولی از یک جایی ب بعد تماسهایش کم و کمتر شد، حتی رفت و آمدهایش، هر هفته با لباسهای کثیف کنار شلنگ آب مینشستم، قدری گریه میکردم و بعد، با هر جان کندن که بود رخت چرکهایم را ب دست آب سرد میسپردم، من چه میدانستم آب سرد چیست، و شوینده با پوست من چه کارها که نمیکند، از حمام که اصلا برایتان نگویم، ب هر ترفندی که بود خودم را میشستم کفی میماندم یا نه فقط خدا میداند، روزی از روزهای هفته مادرم ب خوابگاهمان آمد آنروز مادرم متفاوت بود، دست ب کارهای شخصیم نزد حتی برایم لقمه هم نگرفت، مرا ب خانم انوری و خانم رستمی سپرد و رفت، بعد از سفارشهای فراوان رفت و مرا با دنیای ناشناخته ی استقلال تنهایم گذاشت در قسمت ۱۳ گفتم برایتان برای تحصیل میرفتم اما همچون نو عروسان ب خانه ی بخت، خانم رستمی و خانم انوری خیلی مهربان بودند برعکس خانم برزگر معلم ریاضی و دینی قرآنم انگشتانم را لابلای مهره ریاضی ها فرو میکرد اوایل رویم نمیشد، ولی نمنم من هم دست بزن پیدا کردم یاد گرفتم بخورمشون نذارم بخورندم خانم رستمی هرگاه که وسیله میخواست مرا ب دنبال وسیله میفرستاد تا هم مسعولیتپذیر بار بیایم هم محیط محل رفت و آمدم را یاد بگیرم و واقعا راهکارش جوابگو بود، شاید بارها سؤالات امتحانی را برایم از طریق خانم انوری میفرستاد تا من سر امتحان حرفی برای گفتن داشته باشم، ولی هرگز ب رویم نیاورد، خانم برزگر هم اخلاقش تند بود، زاتن آدم بدی نبود، نمیخواهم خیلی بدی بنویسم و مشتاقش هم نیستم، اما اگر میان اقوامتان اشخاصی دارید که تازه معلول شده اند نابینا، جسمی یا ناشنوا یا بعد ب تولد معلول شده اند، شما را ب خدا رهایش کنید ب حال خودش، بگذارید خودش را پیدا کند، ب او مسعولیت بدهید بگذارید مسعولیتپذیر بار بیاید. اینها تمامن تجربیات من ۳۶ ۷ ساله است که ۲۳ سال است راه خاکی را آباد کرده ام، اگر مادرم ب من بی محلی نمیکرد من یک قدم هم ب تنهایی برنمیداشتم، همینقدر بگویم که گاهن باید سنگدل شد. خاطره ای از سری خاطرات فاطمه. ب تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ زمان، ۱۸ و ۲۰..


@delneveshtehhaiefatemeh1364
140 views14:25
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 16:50:07 لینک کانال های تلگرامی درج میشود
130 views13:50
باز کردن / نظر دهید