#پارت89 - این بدنت... خیلی تو چشممه... نمیتونم ازت بگذرم امیل | بی خوابی و عاشقی...!
#پارت89
- این بدنت... خیلی تو چشممه... نمیتونم ازت بگذرم امیلیا... میخوام باهات سکس داشته باشم!
https://t.me/+rwKwGoJ6yfRmM2Q8
به عقب هولش دادم و گفتم:
- دیوونه شدی؟ برو اون طرف... دست به من نزن.
با اینکه خودمم تحریک شده بودم اما داشتم مقاومت میکردم.
- قول میدم اروم پیش برم... اینطوری که داره پیش میره قطعا تا فردا برف میباره و ما از سرما میمیریم... اما اگر سکس داشته باشیم و بدنمون داغ بمونه یه شانسی برای زنده موندمون هست!
- من به خاطر سرما تن به سکس با تو نمیدم کریس...
با کوبش لباش روی لبام ساکت شدم و چشمام بسته شد و بدنم شل شد.
وحشیانه مک های محکمی میزد و کم کم دستش داشت پیشروی میکرد...
یکی از دستاش و روی #سینههام گذاشت و فشار ریزی داد که تو دهنش نالهای کردم و همزمان سعی میکردم کنارش بزنم.
کمی ازش فاصله گرفتم و نالیدم:
- ولی من دخترم...
- هوم... از امشب دیگه نیستی...
- میترسم... ولم کن.
دستشو از توی لباسم رد کرد و به #بین_پام رسوند.
چشمام و بستم که گفت:
- خیس شدی... خودتم دلت میخواد!
کمی دستشو تکون داد که لب گزیدم و با خجالت چشمام و بستم.
کم کم صدای نالههام بالا رفت و اختیار صدام دست خودم نبود.
نزدیک بود ارضا بشم که دستشو برداشت.
وا رفته نگاهش کردم که منو روی زمین سرد خوابوند و گفت:
- میخوام با یه چیز بهتر به اوج برسی!
لباسام و از تنم در اورد و من به خاطر سردی زمین به بدنم قوس دادم تا تن لختم روی زمین سرد نباشه.
اونقدر خمار بودم که بدون خجالت منتظر بودم کارشو کنه.
لباس خودشم در اورد و من با دیدن #بین_پاش چشمام گشاد شد و ترسیده نگاهش کردم که نیشخندی زد و گفت:
- حسابی بی تابت شده!
سرشو جلو اورد و بوسهای به لبام زد.
سرشو توی گردنم فرو برد و درحالی که بوسههای ریزی روی گردنم میزد خودش و بین پام تنظیم کرد.
و اون یهویی خودش و بالا کشید و درد
نسبتا زیادی زیر دلم پیچید که اشک توی چشمام جمع شد و تنش و محکم چنگ زدم.
گرمی خون و بین پام احساس کردم و قطرهای اشک از چشمام سر خورد.
بوسهای به چشمام زد و گفت:
- هیس... اروم... الان دردش تموم میشه تحمل کن.
چند لحظه بی حرکت موند تا بتونم به اون حجمی که داخلم بود عادت کنم!
اولش فقط درد بود و سوزش اما بعدش لذت هم بهش اضافه شد!
https://t.me/+rwKwGoJ6yfRmM2Q8
https://t.me/+rwKwGoJ6yfRmM2Q8
https://t.me/+rwKwGoJ6yfRmM2Q8
اروم خودشو جلو عقب کرد و نالهای دردناک کشیدم.
#رابطهدوگمشدهتوساحل #هات