Get Mystery Box with random crypto!

کانال بهنام کبیری Behnam Kabiri

لوگوی کانال تلگرام behnamkabiri — کانال بهنام کبیری Behnam Kabiri ک
لوگوی کانال تلگرام behnamkabiri — کانال بهنام کبیری Behnam Kabiri
آدرس کانال: @behnamkabiri
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 36
توضیحات از کانال

سلام به همه
در این فضا تجربیات شخصی، سفرنامه ها و گاهی فایل صوتی کتابخوانی های خودم را با شما به اشتراک می گذارم.
ارتباط: 989362548832 یا
@behnamkabirii

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2020-10-23 21:06:01 فُتاده تخته سنگ آنسوي تر ، انگار كوهي بود
و ما اينسو نشسته ، خسته انبوهي
زن و مرد و جوان و پير
همه با يكدگر پيوسته ، ليك از پاي
و با
زنجير
اگر دل مي كشيدت سوي دلخواهي
به سويش مي توانستي خزيدن ليك، تا آنجا كه رخصت بود
تا زنجير
ندانستيم
ندايي بود در روياي خوف و خستگيهامان
و يا آوايي از جايي ، كجا ؟ هرگز نپرسيديم
چُنين مي گفت
فُتاده تخته سنگ آنسوي ، وز پيشينيان پيري
بر او رازي نوشته است ، هركس طاق هر كس جفت
چُنين مي گفت چندين بار
صدا ، و آنگاه چون موجي كه بگريزد ز خود در خامشي مي خفت
و ما چيزي نمي گفتيم
و ما تا مدتي، چيزي نمي گفتيم
پس از آن نيز تنها در نگه مان بود اگر گاهي،
گروهي شك و پرسش ايستاده بود
و ديگر
سيل و خِیل خستگي بود و فراموشي
و حتي در نگه مان نيز خاموشي
و تخته سنگ آن سو اوفتاده بود
شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد
و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد
يكي از ما كه زنجيرش كمي سنگين تر از ما بود ، لعنت كرد گوشش را
و نالان گفت :‌ بايد رفت
و ما با خستگي گفتيم:
لعنت بيش بادا گوشمان را چشممان را نيز
بايد رفت
و رفتيم و خزان رفتيم تا جايي كه تخته سنگ آنجا بود
يكي از ما كه زنجيرش رهاتر بود ، بالا رفت ، آنگه خواند
كسي راز مرا داند
كه از اينرو به آنرويم بگرداند
و ما با لذتي بیگانه اين راز غبارآلوده را مثل دعايي زير لب
تكرار مي كرديم
و شب شط جليلي بود پر مهتاب
هَلا ، يك ... دو ... سه .... ديگر بار
هَلا ، يك ... دو ... سه .... ديگر بار
عرق ريزان ، عزا ، دشنام ، گاهي گريه هم كرديم
هَلا ، يك ، دو ، سه ، زينسان بارها بسيار
چه سنگين بود اما سخت شيرين بود پيروزي
و ما با آشِناتر لذتي ،
هم خسته هم خوشحال
ز شوق و شور، مالامال
يكي از ما كه زنجيرش سبكتر بود
به جهد ما درودي گفت و بالا رفت
خط پوشيده را از خاك و گل بِستُرد و با خود خواند
و ما بي تاب
لبش را با زبان تر كرد، ما نيز آنچنان كرديم
و ساكت ماند
نگاهي كرد سوي ما و ساكت ماند
دوباره خواند ، خيره ماند ، پنداري زبانش مُرد
نگاهش را ربوده بود ناپيداي دوري ، ما خروشيديم
بخوان !‌ او همچنان خاموش
براي ما بخوان ! خيره به ما ساكت نگا مي كرد
پس از لَختي
در اثِنايي كه زنجيرش صدا مي كرد
فرود آمد ، گرفتيمش كه پنداري كه مي افتاد
نشانديمش
بدست ما و دست خويش لعنت كرد
چه خواندي ، هان ؟
مَكيد آب دهانش را و گفت آرام
نوشته بود
همان
كسي راز مرا داند
كه از اينرو به آنرويم بگرداند
نشستيم
و به مهتاب و شبِ روشن نگه كرديم
و شب شط عليلي بود

#مهدی_اخوان_ثالث

@behnamkabiri
21 viewsedited  18:06
باز کردن / نظر دهید
2020-10-22 21:20:44 @behnamkabiri
38 viewsedited  18:20
باز کردن / نظر دهید
2020-10-22 21:09:03 اشکی در گذرگاه تاریخ

از همان روزی که دست حضرت «قابیل»
گشت آلوده به خون حضرت  «هابیل»
از همان روزی که فرزندان  «آدم»
صدر پیغام‌آورانِ حضرتِ باریتعالی
زهر تلخ دشمنی در خون‌شان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود.
 
از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» را ساختند
آدمیت مرده بود.
 
بعد دنیا هی پُر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت.
 
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه ی دنیا ز خوبی‌ها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ... ابلهی است
صحبت از «موسی» و «عیسی» و «محمد» نابجاست
قرن «موسی چمبه» هاست
 
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟
 
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان می‌کنند
دست خون‌آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند
 
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نُخست
 در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت‌ها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفت وگو از مرگ انسانیت است.

#فریدون_مشیری

@behnamkabiri
44 viewsedited  18:09
باز کردن / نظر دهید
2020-01-21 23:12:31 ممنون از مشارکت همگی

ظرفیت تور تکمیل شد

به امید دیدار در سفرها و تجربه های آینده
79 views20:12
باز کردن / نظر دهید
2020-01-20 11:57:02
کاشانه روشن زیبا

همه پارتیا یه طرف؛
#گاردن_پارتی یه طرف

09362548832
@behnamkabirii
25 views08:57
باز کردن / نظر دهید
2020-01-20 11:57:02
همه پارتیا یه طرف؛
#گاردن_پارتی یه طرف

09362548832
@behnamkabirii
18 views08:57
باز کردن / نظر دهید
2020-01-20 11:54:29
سفر ابوزیدآباد

#گاردن_پارتی

ظرفیت 15 نفر

ثبت نام فقط تا سه شنبه 1 بهمن ماه

تلگرام و واتس اپ:
09362548832
@behnamkabirii
54 views08:54
باز کردن / نظر دهید
2020-01-20 11:54:29 به نام خالق زیبایی ها

سلام و درود به همه دوستداران سفر اونم از نوع متفاوتش

بنا به خواست شما دوستان عزیزم،
قراره که جمعه 98/11/03 ساعت 1 بامداد به سمت کوییییییییر هیجان انگیز ابوزیدآباد حرکت کنیم و جمعه شب ساعت 23 هم به تهران برسیم.

جزئیات برنامه:

برنامه از این قراره که وقتی صبح زود به کاشان رسیدیم، قبل از ورود به کویر، میریم به اقامتگاه باحال کاشانه روشن که اونجا یه صبحونه درجه یک دورهم بخوریم. بعدش که سرحال شدیم و یه نرمش صبحگاهیم کردیم، یه آشپزی ساده ولی خیلی خفن واسه عصرونمون با هم انجام میدیم و مواد لازم رو آماده میکنیم و بعد از ناهار حرکت میکنیم واسه کویر گردی
اونجا شترسواری و سافاری هم هست که میتونیم امتحان کنیم و هیجان کویرگردی رو اینجوری تکمیل کنیم.

عصر که شد آتیش عصرونمونو برپا میکنیم. اون آشپزی خفنی که صبح انجام دادیم یادتونه؟حالا همونا رو با آتیش میپزیم و نوش جان میکنیم. البته به همه اینا لذت خوردن یه چای آتیشی هم اضافه کنید...

مگه میشه کویر رفت و آسمون پرستاره و آرامش بخش رو ندید؟
پس وایمیسیم غروب کویرو ببینیم و هوا که تاریک شد، بعد از شمردن ستاره ها، ساعت 18:30 برمیگردیم به سمت تهران که حدود ساعت 23 رسیده باشیم و با یه لذت ماندگار از سفر، استراحت کنیم و بقیه روزامون پرانرژی تر از قبل باشیم.


با توجه به قصه سفری که خوندین، خدماتی که ما به شما میدیم، شامل موارد زیر هست:

- بیمه
- عصرونه
- صبحونه
- راهنمای طبیعت گردی
- اتومبیل دربستی توریستی مناسب با تعداد نفرات
- استفاده از تجربیات جهانگردی و آشپزی مهدی کاوندی
- ثبت خاطرات شما توسط یه تیم حرفه ای عکاسی و فیلمبرداری

ظرفیت این برنامه فقط 15 نفر هست. پس پیشنهاد میکنم زمان رو از دست ندین...

هزینه این سفر برای عموم 180 هزار تومان
هزینه این سفر برای علی بابایی ها 155 هزار تومان

اگه میخوایین سفر باکیفیتی باشه هر چه زودتر ثبت نام کنید، اینجوری توی ارتقای سطح کیفیت این تجربه سهیم میشید...


به امید دیدار و ثبت یه تجربه جدید

ثبت نام از طریق واتس اپ و تلگرام:

09362548832

@behnamkabirii
58 views08:54
باز کردن / نظر دهید
2020-01-15 22:06:20
بعد از مدت ها سلام

این کلیپو ببینید و حالشو ببرید. بزودی خبرای خوبی داریم براتون

@behnamkabiri
50 viewsedited  19:06
باز کردن / نظر دهید
2019-09-16 01:29:54 یاد بگیر، ساده ترین چیزها را!
برای آنان که بخواهند یاد بگیرند،
هرگز دیر نیست.
الفبا را یاد بگیر! کافی نیست؛ اما
آن را یاد بگیر! مگذار دلسردت کنند!
دست به کار شو! تو همه چیز را باید بدانی.
تو باید رهبری را به دست گیری.


ای آنکه در تبعیدی، یاد بگیر!
ای آنکه در زندانی، یاد بگیر!
ای زنی که در خانه نشسته یی، یاد بگیر!
ای انسان شصت ساله، یاد بگیر!
تو باید رهبری را به دست گیری.


ای آنکه بی خانمانی، در پی درس و مدرسه باش!
ای آنکه از سرما می لرزی، چیزی بیاموز!
ای آنکه گرسنگی می کشی، کتابی به دست گیر! این، خود سلاحی ست.
تو باید رهبری را به دست گیری.


ای دوست، از پرسیدن شرم مکن!
مگذار که با زور، پذیرنده ات کنند.
خود به دنبالش بگرد!
آن چه را که خود نیاموخته یی
انگار کن که نمی دانی.
صورتحسابت را خودت جمع بزن!
این تویی که باید بپردازی اش.
روی هر رقمی انگشت بگذار
و بپرس: این، برای چیست؟
تو باید رهبری را به دست گیری.

برتولت برشت

@behnamkabiri
86 viewsedited  22:29
باز کردن / نظر دهید