سالها هست که از دیدهٔ من رفتی، لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز دف | به رسم یادگار♪
سالها هست که از دیدهٔ من رفتی، لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز دفتر عمر مرا دست ایام ورق ها زده است زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست در خیالم اما ... همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردی و با دست تهی منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق، پس از مرگ نگردد خاموش گر که گورم بشکافند عیان می بینند زیر خاکستر جسمم باقیست آتشی سرکش و سوزنده هنوز