Get Mystery Box with random crypto!

این جنگل چوب خورده تو نعره های خفیفش شیر لگد خورده داره دریاس | به رسم یادگار♪



این جنگل چوب خورده
تو نعره های خفیفش
شیر لگد خورده داره

دریاست دریای تابوت
رو شونه های نحیفش
مرغابی مُرده داره

طفلک همش لَنگ نونه
این سفره هرچی که داشته
برداشته و بَذل کرده

از تشنگی نصفِ جونه،
این مشک دستاشو عمری
نذر ابوالفضل کرده

این صورتِ استخونی
از فقر سیلی که می خورد
درد و فراموش می کرد

البته یادم نمیره ...
وقتی جوون بود با فوت
خورشید و خاموش می کرد

روحی که رو موج اف اِم
مینشست کنج اتاق و
سرگرم بختِ خودش بود

لبخند می زد به آفت
سیبی که نعشش همیشه
زیر درخت خودش بود

ای چرک رو اسکناسا
اَرابهٔ ناشناسا
پیکان دلتنگ بابا

بار تلنبار مونده
از شهر و از یار مونده
قربانی جنگ بابا

پیجامهٔ بی ادامه
چشم انتظارِ یه نامه
تسیبح و سجاده بابا

ای سرفه های پر از دود
ویرونهٔ شاه مقصود
از سکه افتاده بابا

می گفت جاهل که بودم
عمر عزیزم هدر شد
توی صف سینماها

می گفت امروز دیگه
نقش مهمی ندارم
توی تئاتر شماها

می گفت ده سال هر روز
راه دوا خونه ها رو
ترک موتور گریه کرده

از اون سر چاله میدون
تا این سر توپ خونه
با توپ پُر گریه کرده

می گفت ما مرغ شامیم
حالا یا بزم عروسی
یا مجلس سوگواری

میگفت فرقی نداریم
فرق ما دوتا شبیه
اسب کالسکه ست و گاری

می رفت و می گفت پشتِ
لبخند سه در چهارم
قسطِ عقب مونده دارم

می گفت از من گذشته
می رفت و می گفت امشب
مهمون ناخونده دارم

ای چرک رو اسکناسا
اَرابهٔ ناشناسا
پیکان دلتنگ بابا

بار تلنبار مونده
از شهر و از یار مونده
قربانی جنگ بابا


"ای آخرین شاهنامه
افسانهٔ بی ادامه
بی سنگ و کَباده
بابا،
تنهایی پرده خونا
ته موندهٔ پهلوونا
از اسب افتاده، بابا"

شاه مقصود
#حسین_صفا
#محسن_چاوشی
#عادل_روح_نواز