بازم یه طرف قضیه منم، یه طرف قضیه تو. اما قضیهٔ این بار نه حل | بعد میریم پپرونی.
بازم یه طرف قضیه منم، یه طرف قضیه تو. اما قضیهٔ این بار نه حل شدنیه نه قابل باور. این بار من اینور تک افتادم، تو اونور تک افتادی. اینبار تو دستات جون نداره و باور کن که دستای منم جون نداره. این بار تو نفس نداری و منم نفسی برام نمونده. این بار تو خوابی و منم خوابم. از دیروز تا حالا هزارو هفتصد بار یک دو سه گفتم تا جفتمون از خواب بیدار شیم، ازهمون یک دو سههایی که گذاشتیم ته آیدیامون. از دیروز تا حالا هزارو هفتصد بار تلاش کردم تا باور کنم اما از من نخواه چنین چیزی رو باور کنم. از دیروز تا حالا هزار و هفتصد بار زندگیم رو سرم خراب شد و خراب شد و خراب شد. از الان به بعدم قراره هر روز هزارو هفتصد بار زندگیم رو سرم خراب شه و خراب شه و خراب شه. تو داری چیکار میکنی؟ میگی و میخندی و دوست پیدا میکنی؟ ولی هیچوقت دیگه قرار نیست زنگ بزنی بگی من اینجا یعالمه دوست پیدا کردم؟ بگی اینجا همه منو دوست دارند؟ یادته زنگ میزدیم همو از خواب بیدار میکردیم؟ لطفاً زنگ بزن از این خواب بیدارم کن. یادته پیش هم بودیم میگفتیم «پنج دقیقه من حرف میزنم پنج دقیقه تو، چون حرفامون زیاده؟» بیا پنج دقیقه منم مال تو. یادته میگفتی به من میگن حرف نزن سرت درد میگیره، بابا من وراجم. بیا حرف بزن دردات مال من، دردت به سر من. متاسفم بابت دردایی که کشیدی و نتونستم از وجودت بکشم بیرون، متاسفم که هرروز ذره ذره آب شدنت رو دیدم و کاری از دستم برنیومد، متاسفم که اونروز ازم پرسیدی خوب میشم دیگه، نه؟ و من گفتم خوب میشی و قول دادم خوب بشی و نتونستم به قولم عمل کنم. متاسفم.