هواپیما رو که زدند یک هفته داشتی واسش گریه میکردی، تیکهٔ روزن | بعد میریم پپرونی.
هواپیما رو که زدند یک هفته داشتی واسش گریه میکردی، تیکهٔ روزنامهای که خبرش رو زده بودند رو زده بودی به دیوار اتاقت و میگفتی هرموقع چشمم بهش میخوره گریهام میگیره، یادمه انقدر گریه کرده بودی که گفتی مامانت اومده و تیکهٔ روزنامه رو از دیوار اتاق کنده. انقدر گریه کردم که مامانم میخواست نقاشیات رو از دیوار بکنه، انقدر غم دارم که قلبم داره کنده میشه. امسال دیگه نیستی که برای ریرا و پونه و آرش گریه کنی، ولی من هستم و گریه میکنم. برای تو، ریرا، آرش و پونه.