2021-10-20 16:08:25
_گـــ.. گفتی کاری به آدمای بیگناه نداری! _هنوزم میـــگم_پس درنظر تو من بیگناهم؟
جئون دست به جیب جلو اومد و کمی فاصلشُ باهاش کم کرد:_برای همین دارم میفرستمت خونت
_از .. از کجا باور کنم؟!
با نگاه خیرهی مرد که پراز سکوت و خالی از حرف بود با درموندگی تمام ادامه داد:
_تو .. گفتی نمیتونی ببینی یه آدم بیگناه آسیب ببینه مگه نه؟ اگه .. اگه من از اینجا بپرم تو منو نجات میدی آره؟! اینجوری میفهمم نمیخوای بلایی سرم بیاری و واقعا میخوای ببریم خونه .. اینکارو میکنی نه؟ جئون با جدیت غرق نگاه ترسیدهی پسر شد و با گذاشتن جفت دستاش پشتش ، بیشتر نزدیکش شد:
_من قرارنیست از کار احمقانهای که انجام میدی نجاتت بدم ..با قدمای کنترل شدهای اون یه قدم فاصلهام پر کرد و روبهروش ایستاد:
_اگه میخوای بپری ، پس معطلش نکن
5.3K views13:08