Vortex

2021-11-16 18:25:01 ‏یه لحظه‌ای هست که نه با مُخ، اتفاقا کاملا آهسته و پیوسته، می‌خوری زمین. میای دست بگیری به زانوت، باز پا شی، می‌بینی نمی‌تونی! دروغ چرا؟ خوشحال می‌شی حتی؛ که فرصت ضعیف بودن پیدا کردی. با خودت می‌گی خب به‌سلامتی، این دیگه تهش‌ه، مبارک همه!
بعد همون موقع که داری نفس چاق می‌کنی و ساق پات داغّ شده، یه زاویه‌ای پیدا می‌کنی از خودت که اتفاقا می‌شه راحت باز وزنـتو بندازی رو پاهات. الان من توی این وضعیت هستم و زندگی به طرز حرص‌دراری واسم رونده‌ شده. فرصت ضعیف بودن حتی بهم نمی‌ده. الان توی این وضعیت هستم و واو به واو این موسیقی داره حالم‌رو بیان میکنه.
دلم می‌خواد با بیان این متن و نشر این موسیقی در اوج بروز از احساساتم وقتی این پست فول ویو شد کانال رو پاک کنم و آخرین تصویرتون از من همین باشه.

@bullshitnevis باز کردن / نظر دهید

2021-11-16 17:55:13 Channel photo updated باز کردن / نظر دهید

2021-11-16 13:16:28 دلم میخواد یه عالمه ظرف رو تو آب یخ رود بشورم انقدر که دستامو حس نکنم، دلم میخواد تب کنم با تن درد برم زیر دوش بعدش بیام بی‌رمق بخوابم، دلم میخواد روی خاک خیس بدون لباس دراز بکشم، دلم میخواد مثل بچگیم انقدر گریه کنم که به سکسکه بیفتم، دلم میخواد از زور خستگی تو اتوبوس برگشت از دانشگاه خوابم ببره؛ یه لمس واقعی از حجم غم و کسالتم احتیاج دارم اما تهش دوتا هق هق کل چیزیه که میتونم ارائه بدم. باز کردن / نظر دهید

2021-11-16 01:44:26 من میدونم اصلا حالم خوب نیست. میدونم یه بغل به وسعت تمام سالهای تنهاییم نیاز دارم. میدونم خیلی خسته‌م، همه اینارو از صورت رنجور و پژمرده‌م میفهمم؛ از همه اون عوض کردن بحثام و یواشکی درد کشیدنام میفهمم که دارم تبدیل به نقطه اخر جمله‌م میشم اما کاش این ذره ذره آب شدنشم رو نمیدیدم، کاش میتونستم خودمو بغل کنم کاش اینقدر نسبت به خودم بی احساس نبودم. باز کردن / نظر دهید