ظاهرا مسلم است که ما در تمدن امروزیمان احساس خشنودی نمیکنیم. | کافه روانشناسی
ظاهرا مسلم است که ما در تمدن امروزیمان احساس خشنودی نمیکنیم. اما حکم دادن در این خصوص بسیار دشوار است که انسانها در اعصار گذشته سعادتمندتر از امروز بودهاند یا نه و اگر بودهاند به چه میزان سعادتمند بودهاند و شرایط فرهنگی در سعادت آنان چه مایه موثر بوده است.
گرایش ما همیشه این است که بدبختی [دیگران] را به طور عینی درک کنیم، یعنی خود را با خواستهها و حساسیتهامان در شرایطی تصور کنیم و بسنجیم که در آن شرایط چه مناسبتهایی موجب احساس خوشبختی یا بدبختی ما میشود.
این شیوه نگرش که به علت نادیده گرفتن تنوع حساسیتهای ذهنی به ظاهر عینی است البته ذهنیترین شیوه نگرش است زیرا به این وسیله وضعیت روانی خود را به جای همه وضعیتهای روانی ناشناخته دیگر مینشانیم. اما خوشبختی امری کاملا ذهنی است.
موقعیت یک برده پاروزن در کشتیهای جنگی عهد باستان یا یک دهقان در جنگهای سیساله یا یک قربانی تفتیش عقاید مقدس یا یک یهودی تحت تعقیب هرچند برای ما وحشتناک باشد باز هم ممکن نیست بتوانیم خود را به جای آنان بگذاریم و تغییراتی را به حدس دریابیم که کمحسی اولیه آنان، بیحس شدن تدریجی آنان، دیدگاهها و توقعاتشان و انواع شدید و خفیف تخدیر حواس در ادراک لذت و رنج چه حالی در آنان ایجاد کرده است. در شرایط رنج شدید، مکانیسمهای روانی معینی فعال میشوند که از آدمی حفاظت میکنند.
زیگموند فرويد از کتاب تمدن و ملالتهای آن ترجمه محمد مبشری