《روی #دوزانوᖘ᭄ نشست مقابل #سهون و دست به بندهای لباس #سلطنتی | •снαɴвαек ғɪc🌙
《روی #دوزانوᖘ᭄ نشست مقابل #سهونو دست به بندهای لباس #سلطنتیش⋆ برد. شلوارش شاه رو از پاهاش در آورد و #لبهاش رو روی #دیک#متورمش گذاشت. انگشتهای سهون بین #موهاش༢࿔ུ مشت شده بود و روبروی میز #نقشه ایستاد بود. #لبهایسرخ لوهان #بوسههای#مکنده روی #دیکشمیذاشت و زانوهای سهون رو #سستꪶمیکرد. یه جلسهی #مهم توی اون اتاق بود و سهون بیتوجه به آدمهایی که هرلحظه ممکن بود سر برسن، فقط سر #لوهانرو با حرکت دادن #انگشتاشبین موهاش جلو میبرد و با دیدن حالت #خفگی ᝬ اون پسر آهی از سر #لذت میکشید.》