Get Mystery Box with random crypto!

خبرنامه سینما انقلاب

لوگوی کانال تلگرام cinemaenghelab — خبرنامه سینما انقلاب خ
لوگوی کانال تلگرام cinemaenghelab — خبرنامه سینما انقلاب
آدرس کانال: @cinemaenghelab
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 2.44K
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین : @ce_admin1

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2022-02-18 03:30:49
برنامه تلویزیونی آیین اختتامیه یازدهمین جایزه سینمایی #ققنوس

تقدیر از فیلم های برتر گفتمان انقلاب اسلامی

جمعه ۲۹ بهمن ماه؛ ساعت ۲۲

از #شبکه_افق_سیما

@CINEMAENGHELAB
33 viewsedited  00:30
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 05:02:39 یخ‌نگاری

نعمت‌الله سعیدی، منتقد سینما

از 20 فیلمی که دیده‌ام، به جشنواره چهلم می‌شود نمره معدل 4 داد؛ یعنی یک‌ضرب مردود در بهمن! این یعنی کمافی‌السابق از جشنواره فیلم فجر آبی برای این انقلاب و این مردم گرم نخواهد شد. پس احتراماً شهر هنوز در دست هالیوود است. سریال چرنوبیل می‌گوید غیر از کشورهای سرمایه‌داری، حتی برای ابرقدرت‌هایی چون شوروی سابق نیز، داشتن انرژی هسته‌ای مساوی است با حماقت محض و فلاکت و فاجعه.

خانه پوشالی می‌گوید سیاست یعنی پدرسوخته‌بازی. صدها سریال دیگر می‌گویند اگر تمام زمین و آسمان را بگردید، نه خبری از ملائکه هست و نه خدا. عاقبت تاریخ نابودی است و هیچ خبری از ناجی موعود نیست؛ مگر اینکه امریکا چیزی را تغییر دهد؛ و هزاران فیلم و سریال دیگر می‌گویند ناموس کیلویی چند است و ارزش‌های اخلاقی خر کیست... و جشنواره با تمام سیمرغ‌هایش باید فعلاً مگس بپراند.

علفزار اعلام جنگ است به دانشکده‌هایی که نه جامعه‌شناسانشان می‌توانند در مورد هیچ‌کدام از اتفاقات جدی جامعه حرفی برای گفتن داشته باشند، نه اقتصاددانان و روانشناسان و فلاسفه و... دانشکده‌های سینمایی‌شان. چرا وقتی اراذل‌واوباش به هر دلیلی (مثلاً آشوب‌های آبان ماه) به خیابان بریزند، احتمال دارد یک نیروی پلیس سهواً به مردم بی‌گناه (یا حتی هواپیمای اوکراین) شلیک کند؟ چرا حجاب و رعایت حریم محرم و نامحرم واجب است؟ چرا مشروب حرام است؟ یک خط جمله عربی در رابطه جنسی خواندن یا نخواندن چه فرقی می‌کند؟ چرا نباید در فضای مجازی عاشق کسی شد؟ چرا اجازه ازدواج دختر دست پدرش است و هیچ ربطی به برادر گردن‌کلفتش ندارد؟ و چرا...

به منتقدان جبهه انقلاب توصیه می‌کنم نگران فقر تئوریک سینمای ایران باشید و دست از سر این دکوپاژ و میزانسن و جامپ‌کات و... «یخنگاری» بردارید و بدون قرار قبلی به ملاقات خصوصی علفزار بروید. موقعیت مهدی امروز ما خط مقدم درگیری با فمینیسم است. ای تمام دانشکده‌های علوم انسانی! من اعلام خطر می‌کنم! اگر نظام حقوقی خانواده را نشناسیم، هنوز هم تا اطلاع ثانوی دین در دام درام است./نقدنوشت

@cinemaenghelab
188 viewsedited  02:02
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 04:50:50 سه کام ...
سه کام از بیست‌ودو فیلمی که در جشنواره دیدم

محمدتقی فهیم، منتقد سینما

یک) فصلی که خسرو، در فیلم موقعیت مهدی، دوست شهیدش را کول و از دستور فرمانده سرپیچی می‌کند. او با آن بغض و تلاطم درونی می‌گوید «من مهدی باکری نیستم». فیلمساز کات می‌کند به ایام گذشته که دو دوست در حال دوچرخه‌سواری هستند و ... .

ماندم میان دو دلبر. دلم را در صحنه جا گذاشتم. نمی‌توانستم تصمیم بگیرم که جای کدامشان باشم. اصلاً دلم نمی‌خواست جای خسرو بودم و عزیزترینم را بر دوش داشتم. آرزو می‌کردم جای دوست خسرو می‌بودم. از سویی نمی‌دانستم که اگر خسرو شهید شده بود، آیا من شهامت آن تمرد از دستور را داشتم که نگذارم جسد دوستم بر زمین بماند و ... هنوز هم نمی‌دانم جای کدام‌یک بودن بهتر بود.
دو) فصل گیر افتادن نیروهای خودی در گمرک خرمشهر. فیلم «دسته دختران» دارد تمام می‌شود، اما هنوز بچه‌ها دارند در میان کانکس‌ها پرپر می‌شوند. دورخیز می‌کنم به سمت پرده تا شاید کمکی کرده باشم، اما یادم می‌آید که این فقط یک فیلم است، پس اگر فیلم است چرا من دلم را در میان آن آتش و خون جا گذاشتم. چرا هرکدام از رزمندگان که به زمین می‌افتند، من دوست دارم جایشان را پر کنم. توهم برداشتم که فکر می‌کنم رزمندگان آن ایام خون‌بار، به فکر امروز من بودند؟ واقعاً توهم زدم؟! هر چه بوده و گذشته من دلم می‌خواست آن روز در میان کانکس‌های گمرک خرمشهر بودم تا شاید نخل‌های کمتری از این سرزمین می‌افتاد.

سه) هنوز نمی‌دانم که دوست داشتم جای دایی در فیلم شادروان بودم یا جای خواهرزاده‌اش. ولی هر چه هست و بود دوست داشتم جزو آن خانواده بودم. شاید برای همین دلم را در سکانس جا گذاشتم که دایی همه داشته‌اش را به خواهرش می‌دهد تا گره کور خانواده باز شود. خیلی دلم می‌خواست آن شب من هم در جمعی بودم که جای خواب کم آورده بودند و یکی در حال عبور پای مرا لگد می‌کرد!

@cinemaenghelab
170 viewsedited  01:50
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 04:28:08
169 viewsedited  01:28
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 04:20:07
164 viewsedited  01:20
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 04:10:20
گزارشی از آخرین روز یازدهمین هم اندیشی سینما انقلاب


#هم_اندیشی_سینما_انقلاب
#جایزه_سینمایی_ققنوس
#سینما_انقلاب
#پردیس_سینمایی_ملت

@CINEMAENGHELAB
188 viewsedited  01:10
باز کردن / نظر دهید
2022-02-11 19:10:08
تصویر سردار سلیمانی روی سیمرغ جشنواره فجر امسال

@cinemaenghelab
406 views16:10
باز کردن / نظر دهید
2022-02-11 19:08:22 فهرست کامل برگزیدگان جشنواره فیلم فجر/ «موقعیت مهدی» بهترین فیلم جشنواره چهلم

بهترین فیلم: «موقعیت مهدی» هادی حجازی‌ فر
بهترین کارگردانی: رضا میرکریمی «نگهبان شب»
جایزه ویژه هیات داوران: امیر حسین عسگری «برف آخر»، هادی محقق «درب»
بهترین فیلم‌نامه: کاظم دانشی «علف‌زار»
بهترین فیلم اول: «موقعیت مهدی»
بهترین بازیگر نقش اول مرد: امین حیایی «برف آخر»
بهترین بازیگر نقش اول زن: طناز طباطبایی «بی رویا»
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: نادر سلیمانی «ضد»/ دیپلم افتخار: علی اکبر اصانلو «نگهبان شب»
بهترین بازیگر نقش مکمل زن: صدف اسپهبدی «علف‌زار»/دیپلم افتخار: فرشته حسینی «دسته دختران»
بهترین فیلم‌برداری: آرمان فیاض «برف آخر»
بهترین تدوین: حمید نجفی‌راد «علف‌زار»
بهترین موسیقی متن: مسعود سخاوت‌ دوست «موقعیت مهدی»/دیپلم افتخار بهزاد عبدی «علف‌زار»
بهترین صداگذاری: علیرضا علویان «علف‌زار» و «بدون قرار قبلی»
بهترین صدابرداری: مسیح حدپور «موقعیت مهدی»
بهترین طراحی لباس: مارال جیرانی «خائن‌کشی»
بهترین چهره‌پردازی: امید گلزاده «برف‌آخر» و «شادروان»
بهترین جلوه‌های ویژه میدانی: ایمان کرمیان «موقعیت مهدی»
بهترین جلوه‌های ویژه بصری: حسن نجفی و امیر ولیخانی« دسته دختران»
سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی «بدون قرار قبلی»
بهترین فیلم مستند: حجت طاهری و عبدالخالق طاهری «احتضار»
بهترین فیلم کوتاه: رضا نجاتی «ارفاق»
بهترین آنونس: امید میرزایی برای فیلم‌های «تک تیرانداز» و «صحنه‌زنی»
بهترین پوستر: احسان برآبادی «پیرمردها نمی‌میرند»
بهترین عکس: حبیب مجیدی «منصور»

@CINEMAENGHELAB
406 viewsedited  16:08
باز کردن / نظر دهید
2022-02-11 14:01:07 مرگ تدریجی سینما...

یادداشتی از محدث تک فلاح؛ فعال حوزه زنان

روزی که بلیط ورود به برنامه‌های جشنواره چهلم فیلم فجر به‌دستم رسید خوشحال شدم. فکر می‌کردم وقتی تمام فیلم‌ها را می‌بینم قضاوت داوران جشنواره را بهتر می‌فهمم. بیرو اولین و درب آخرین فیلم. اسامی فیلم‌ها را طبق روال مرور می‌کردم و برای هر کدام از فیلم‌ها نظر منتقدان و خلاصه‌ها و کامنت‌ها را می خواندم. وقتی روی صندلی سالن سینما می‌نشستم خودم را برای یک فیلم در سطح جشنواره فیلم فجر آماده کرده بودم. اما... به‌جرات می‌گویم که از 22 فیلم که روی پرده سینما دیدم، بیشتر از 6 تا از فیلم ها را نفهمیدم. نفهمیدم چرا این فیلم‌ها به جشنواره راه یافتند. نفهمیدم چه داشتند که در سودای سیمرغ دیده می‌شوند. نفهمیدم... 

برای اغلب16 فیلم دیگر اوضاعم این بود: تیزر جشنواره (ابتدای فیلم‌ها پخش می‌شد) که تمام می‌شد و یادآوری ممنوع بودن فیلم‌برداری و عکاسی را متذکر می‌شد، تیتراژ را می‌دیدم و منتظر این بودم که چنگال فیلم یقه‌ام را بگیرد و مرا میخ‌کوب صندلی کند. نگویم سر کدام‌ها اما می‌گویم که 6 فیلم از بس یخ و بی‌رمق بودند، حالم را گرفتند. بیشتر از 20 دقیقه روی صندلی نماندم. میخ‌کوب که نشدم هیچ، انگار صندلی‌اش میخ داشت. 

«مرد بازنده» را برای مهدویان رفتم. فکر می کردم «ماجرای نیمروز» و «رد خون» دیگری ساخته، چه اشتباهی!! «علفزار» مرا به خود جذب کرد، نه به‌خاطر داستان که داستانش بد نبود. بلکه به‌خاطر بازی خوب پژمان جمشیدی و سارا بهرامی. من در علفزار همراه این دو کاراکتر بودم و داستان را می‌فهمیدم. «برف آخر» را که دیدم از کارگردانی خوبش جذب شدم و بازی امین حیایی و لادن مستوفی را خوب دیدم. اما روند غمناک داستان مرا خسته کرد. «ملاقات خصوصی» داستان جالبی داشت. معجزه عشق را خوب نشان داد و تلخی زندگی درگیر مواد مخدر را. «بی‌مادر» مرا در فکر انسان‌های این روزها برد.

ادامه این یادداشت را در INSTANT VIEW بخوانید
434 viewsedited  11:01
باز کردن / نظر دهید
2022-02-11 13:42:42 بی‌قرار قلبی

یادداشت محمدرضا وحیدزاده برای فیلم سینمایی بدون قرار قبلی

بهروز شعیبی فیلمساز عجیبی است. در کارنامه‌اش، هم سریال مینیاتوری و ماندگاری چون «پرده‌نشین» را دارد هم کار سهل‌گیرانه‌ای مثل «روز بلوا». هم در اثری مانند «تنهایی لیلا» چنان نقشی را بازی کرده و هم در فیلم بی‌مانند «دهلیز» چنین بازی شگفتی را از عطاران گرفته؛ با این همه یک نخ تسبیح همة آثارش - حتی شاید بتوان گفت همان‌هایی را هم در که در آن‌ها فقط بازیگر بوده - به هم متصل می‌کند: نجابت.

شعیبی به‌راستی فیلمساز نجیبی است؛ و البته جسور. تهور نزدیک شدن به سوژه‌هایی را دارد که کمتر کسی می‌تواند به سمت آن‌ها برود. ترجیح می‌دهد به جای روشنفکربازی و چرک‌نمایی و نق‌وناله و افزودن زخمی به زخم‌های مخاطب با نشتر بُرندة تصویر و اندوختن نام و اعتباری در سابقة هنری خویش، بیشتر از روشنی بگوید و به سپیدی‌ها بیندیشد؛ ولو به قیمت نزدیک‌شدن به لغزش‌گاه‌هایی پرخطر.

فیلم «بدون قرار قبلی»، یکی از همین فیلم‌های زلال و هم‌دلانه و مصفایی است که در سینمای خسته و تلخ این سال‌ها کمتر همانندش را به خاطر داریم؛ فیلمی است دربارة بازگشت به ریشه‌ها و غبارروبی از دفینه‌ها و جوانه‌زدنی دوباره از دل خاک باران‌خوردة اصالت‌ها؛ با بارقه‌های روشنی از معنویت و نور؛ و البته چنان‌که اقتضای سخن گفتن از این مفاهیم است، کاری صعب و بر لبة تیغ. حقیقت آن است که در سینمای ایران - به چه علت،‌ نمی‌دانم! – اما ساختن فیلم روشن و امیدبخش، هم‌شانة کارکردن در معدن، از سخت‌ترین کارهاست. در این سینما به آسانی می‌توان بازیگر خموده‌ای را با یقة‌ دریده و تن‌پوشی چرک، روانة کوچه‌های تنگ و نیمه‌تاریک و فرسودة شهر کرد و انبوهی ناسزا و بدوگویی را بر زبانش راند یا پری‌روی دیوسیرت دیگری را بر صندلی پشتی اتوموبیل‌های گران‌قیمت بالای شهر نشاند و به بدکرداری کشاند و پدری ستمگر و درنده‌خوی را چون بلایی آسمانی بر سر مخاطب آوار کرد و با روایت‌های پریشان و بی‌سامان و نافرجام، یکی یکی به جوایز سینمایی نزدیک شد.

اما سخن گفتن از ریشه‌ها و رویش‌‌ها به این آسانی نیست؛ ظرافت و دقتی می‌طلبد و حتی جسارتی برای پشت‌چشم‌نازک‌کردن و روی‌درهم‌کشیدن هم‌صنفان و دوستان هنری که هرکسی دل و جرئت رفتن به سمتش را ندارد. حقیقت آن است که فیلم «بدون قرار قبلی» هم به دلیل مضمون اصلی و ایدۀ مرکزی‌اش به شکل دلهره‌آوری به مرزهای ابتذال و کلیشه نزدیک شده است و در لحظاتی نفس مخاطب را به دلیل مماس شدن با آن‌ها بند می‌آورد. فقط کافی بود ماجرای درمان بیماری کودک اوتیستی چند قدم بیشتر از این به پنجره‌فولاد حرم امام رضا(ع) نزدیک می‌شد، یا آن‌که وقوف خانم‌دکتر آلمانی در خانۀ پدری، کمی او را بیش از این متحول می‌کرد یا ارتباط عاطفی شاگرد و دختر استاد، اندکی از این غلیظ‌تر می‌شد؛ خدا می‌داند چه بر سر این فیلم ریزبافت می‌آمد! به باور نگارنده، فیلم «بدون قرار قلبی»، به خوبی «دهلیز» از پس ایدۀ لغزنده و دشوار خود برنیامده، اما از ملهکه نیز به شکل نفسگیری گریخته و با مهارت، اصطلاحاً مویی رد کرده است.

«بدون قرار قبلی» قصۀ تُنکی دارد و بخش مهمی از توانش صرف پردازش صحنه‌های میانی و معرفی شخصیت پدر شده است. فیلم‌نامه را بیش از وقایع، دیالوگ‌ها و متن نامه‌ها پیش می‌برند و بازی پگاه آهنگرانی و لهجۀ بلاتکلیفش چیزی بر اثر نیفزوده و حضور صابر ابر در آن بی‌وجه می‌نماید. با این همه تا حدود قابل قبولی نحوۀ سفر قهرمان و جزئی‌نگاری‌های دلنشین و باحوصلۀ کارگردانی، توانسته مخاطب را به تغییر حال شخصیت اصلی نزدیک سازد و دقایق دلآرامی را در خانۀ پدری – خانه‌ای که این سال‌ها بسیاری کمر به ویرانی‌‌اش بسته‌اند – برای مخاطب بیافریند.

عنوان‌بندی محمد روح‌الامین و تداعی سراب صحرا با نحوۀ حروف‌چینی‌ خاصش هنرمندانه است و صدای محمد معتمدی حال خوش‌آیندی به روایت بخشیده. بازی شعیبی با غزل استاد شفیعی کدکنی و ایهام‌تناسب شاخه‌نبات‌ها به‌راستی زیباست. فیلم بدون قرار قبلی، یک بی‌قراری شیرین و برآمده از قلبی سلیم است که باید حضورش در شرایط فرهنگی ایران امروز بسیار مغتنم دانست./نقدنوشت

@cinemaenghelab
31 viewsedited  10:42
باز کردن / نظر دهید