2021-06-18 19:19:08
نگاهی به سریال «زخم کاری»/ زخمی عمیقتر از انزوا
کامبیز حضرتی برای تماشاگران آثار سینمایی محمدحسین مهدویان - کارگرانی که معمولا با آثار تاریخی معاصر و دفاع مقدس و با حال و هوای فیلمهای نگاتیو شناخته میشود - «زخمکاری» یک اثر متفاوت است. این فیلم فضایی شهری و درامی اجتماعی را دنبال میکند که روابط یک خانواده مافیایی را به تصویر میکشد و در آن آدمکشی و قانونشکنی دست بالا را دارد.
اگر چه مهدویان نشان داده است که دلبستگی به یک سوژه و دغدغه یک دوران تنها دلمشغولی او نیست و ژانرهای مختلف مانند کمدی، جنگ و درام برای او بخشی از ساختار کلی سینما محسوب میشود، با این حال اما ساخت «زخمکاری» در کارنامه این فیلمساز خودنمایی میکند و اساسا ساخت یک سریال و پرداختن به یک خانواده مافیایی از جانب او تصمیم پیشبینیپذیری نبود.
تاکنون سه قسمت نخست این سریال منتشر شده است. در پرداختن به قسمتهای اولیه آن میتوان به گرهافکنی، موسیقی، کارگردانی، بازیها و... مواردی از این دست اشاره کرد، اما باید نقد پیرنگ داستان و ادامه روند بازیها را به ادامه روند آن منوط کرد تا فضا و سمت و سوی فیلم شکل کاملتری به خود بگیرد.
«زخمکاری» برای پیش بردن داستان خود کندی به خرج نمیدهد و ما را مستقیم به دل وقایع داستانی میبرد، اکثر کاراکترها را بدون فوت وقت معرفی میکند، دیالوگهای آن طبیعی است و موسیقی نسبتا خوبی دارد. این ویژگیها باعث شده است تا در «زخمکاری» با اثر خوش ساخت با ریتم مناسب مواجه شویم که البته در جاهایی ریتم فیلم و فضای موسیقی ناهمخوان است.
سریال بر مبنای رمان «بیست زخمکاری» محمودحسینیزاد ساخته شده که در واقع مبتنی بر نمایشنامه «مکبث» شکسپیر است. این اقتباس در اقتباس باعث شده تا روح داستانی از شکسپیر به رمان حسینیزاد و از آن به سریال «زخمکاری» منتقل شود و این نقل و انتقال و متناسب شدن با حال و هوای جامعه ایران، اثر را به کاری قابل توجه از نظر شیوه داستانگویی و اقتباس تبدیل کند. رخدادی که بهتر است به جای اقتباس از آن با عنوان انتقال روح داستان یا ترجمه نشانههای داستانی از یک اثر به اثر دیگر از آن یاد کنیم.
«زخمکاری» یکی از نمونههای موفق اقتباس در حوزه آثار بصری ایرانی محسوب میشود. چرا که بر اثری تکیه زده که روح اثر دیگری را در خود دارد. این نگاه و ترجمه نشانههای داستانی از نمایشنامه شکسپیر به رمان و سپس به سریال باعث شده است تا اقتباس از معادلسازی یک به یک برای اثر مورد اقتباس خود خارج شود و روح داستان را در یک بدن تازه به جنبش در بیاورد.
یکی از مشکلات جدی در زمینه اقتباس این است که در سینما معادلسازی بصری برای اثر ادبی کار شاخصی نیست بلکه اقتباس درست باید به انتقال روح یک اثر در یک اثر دیگر منجر شود. بنابراین معمولا آثاری که صرفا داستانی را به تصویر میکشند شکست میخورند، چرا که اقتباس فن برداشت بخشی از یک اثر و روح تازه به آن دمیدن در اثر دیگر است.
به همین دلیل است که «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی همچنان یک نمونه شاخص در انتقال روح داستان همینگوی در داستانی در جنوب ایران است. «زخمکاری» نیز به سبب ویژگی اقتباس در اقتباس خود باعث شده که روح از یک اثر
به اثر دیگر دمیده شود و برخی نشانههای اثر شکسپیر به اثر بعدی منتقل شود تا با یک اقتباس موفق - لااقل تا سه قسمت کنونی - روبرو شویم.
ادامه این مطلب را در INSTANT VIEW مطالعه نمایید.
@CINEMAENGHELAB
1.3K viewsedited 16:19