Get Mystery Box with random crypto!

CityAcademy

لوگوی کانال تلگرام cityacademy — CityAcademy C
لوگوی کانال تلگرام cityacademy — CityAcademy
آدرس کانال: @cityacademy
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 264
توضیحات از کانال

آکادمی شهر
برگزار کننده دوره ها و آزمونهای مهندسی شبکه، امنیت شبکه
MCSA, MCSE, CCNA, CCNP, CCIE, ...
مشاوره آنلاین:
@CityAcademyAdmin
http://cityacademy.ir/

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2021-07-21 01:59:38 پیش‌بینی‌ها در مورد سقوط بیت کوین و دلار آمریکا

مدیر یک صندوق چند میلیارد دلاری گفت که پیش بینی می‌کند که قیمت بیت کوین سقوط جدی را تجربه کند.

جفری گوندلاچ، مدیر صندوق سرمایه گذاری دابل لاین، که به سلطان اوراق قرضه مشهور است پیش بینی کرد که قیمت بیت کوین به زیر 23 هزار دلار خواهد رسید.

https://news.bitcoin.com/billionaire-fund-manager-jeffrey-gundlach-convinced-bitcoin-will-fall-below-23k-u-s-dollar-is-doomed/

@CityAcademy
37 views22:59
باز کردن / نظر دهید
2021-07-20 18:01:16
شرح جز به جز نحوه عملکرد قطعات سیستم انتقال قدرت در اتومبیل با زبانی ساده

@CityAcademy
124 views15:01
باز کردن / نظر دهید
2021-07-15 14:33:11 قاعده نسبیت گرایی

به بازار لوازم خانگی می روید تا یک پلوپز بخرید. فروشنده دو پلوپز از یک برند به شما نشان می دهد. هر دو شبیه هم هستند. از نظر اندازه و مشخصات فنی و حتی شکل ظاهری.
اما یکی شان ۵۰۰ هزار تومان قیمت خورده و دیگری ۷۰۰ هزار تومان. داخل جعبه آن ۷۰۰ هزار تومانی یک جفت دستکش ابری آشپرخانه نیز وجود دارد.
اینجاست که فوراً مقایسه آغاز می شود و با خود می گویید: آن دستکش حداکثر ۵۰ هزار تومان می ارزد و به صرفه نیست ۲۰۰ هزار تومان بیشتر خرج کنم، بنابراین آن ۵۰۰ هزار تومانی را انتخاب می کنم.
اگر فروشنده فقط آن ۵۰۰ هزار تومانی را به شما پیشنهاد می داد احتمالاً در خریدتان تردید می کردید که آیا ۵۰۰ هزار می ارزد یا خیر؟ ولی وقتی دو گزینه مشابه هم به شما می دهد ولی یکی گران تر، فوراً این حس در شما ایجاد می شود که بله!
وقتی آن یکی فقط به خاطر یک دستکش ۷۰۰ هزار تومان قیمت خورده، حتماً اولی ۵۰۰ هزار می ارزد.
در اینجا نیز شرکت تولید کننده پلوپز، آن ۷۰۰ هزار تومانی را نه برای فروش که به عنوان طعمه به فروشگاه ها داده است تا فروش پلوپز ۵۰۰ هزار تومانی را بالا ببرد.

قاعده نسبیت گرایی فقط در بازار خود را نشان نمی دهد. فرض کنید شما به یک مصاحبه استخدامی دعوتید. اگر فرد قبل از شما، بسیار خوش صحبت باشد، امکان دارد توانمندی های شما در مقایسه با روابط عمومی بالای نفر قبلی، دیده نشود و شما شانس استخدام را از دست بدهید. مدیری که مصاحبه می کند نیز نسبیت گراست، چون انسان است.

آریلی در کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر به طعن و طنز چنین می نویسد:
اگر دوست هم جنس شما -ولی خوش قیافه تر و موفق تر از شما- از شما دعوت کند همراهش به یک مهمانی بروید، حواس تان باشد که آیا شما را فقط برای همراهی کردن دعوت می کند یا می خواهد نقش طعمه را برای او ایفا کنید؟!!

نابخردی های پیش بینی پذیر
دن آریلی

@CityAcademy
20 views11:33
باز کردن / نظر دهید
2021-07-13 17:49:48 تشریح سطوح دوره های مهندسی مایکروسافت آژور
@CityAcademy
47 views14:49
باز کردن / نظر دهید
2021-07-13 17:48:46
تشریح سطوح دوره های مهندسی مایکروسافت آژور
@CityAcademy
49 views14:48
باز کردن / نظر دهید
2021-07-13 17:45:33 مسیر گذراندن دوره های جدید تخصصی مایکروسافت به روز رسانی 2021
@CityAcademy
47 views14:45
باز کردن / نظر دهید
2021-07-13 17:44:33
مسیر گذراندن دوره های جدید تخصصی مایکروسافت به روز رسانی 2021
@CityAcademy
43 views14:44
باز کردن / نظر دهید
2021-07-13 11:07:53
بجای CEO بگوییم CVO

سایمون سینک، به مدیران عامل پیشنهاد می کند به جای استفاده از عنوان CEO (Chief executive Officer) که ماموریت مشخصی در آن ذکر نشده
از عنوان CVO (Chief Vision Officer)
استفاده کنند

یعنی شخصی که چشم انداز سازمان را تعیین می کند و سازمان را برای رسیدن به این چشم انداز هدایت می کند.

@CityAcademy
19 viewsedited  08:07
باز کردن / نظر دهید
2021-07-13 10:36:57 چرا گوگل را ترک کردم؟!

نویسنده: Zeb Fitz Simmons

من اخیرا کارم را به‌عنوان مدیر در یکی از بخش‌های شرکت گوگل رها کرده‌ام بدون اینکه پیشنهاد کاری فوق‌العاده‌ای دریافت کرده باشم یا بخواهم برای خودم کار کنم. شاید به‌نظر خیلی‌ها اقدام من برای ترک کردن شرکتی مانند گوگل اقدامی احمقانه بوده باشد، اما به عقیده خودم این تصمیم  بهترین تصمیمی بود که در تمام عمرم گرفته‌ام. 

من در مجموع دو سال در شرکت گوگل کار کردم که 18 ماه نخست آن برای من رویایی و عالی بود و من در آن ماه‌ها با اعضای تیم کاری‌ام رابطه‌ای فوق‌العاده خوب و دوستانه داشتم. وظیفه اصلی تیم کاری ما عبارت بود از بازسازی روابط نیروی کار در بخش‌های مختلف شرکت گوگل با هدف کاهش هزینه‌ها و افزایش ارائه طرح‌های جدید برای نوآوری و تنوع‌بخشی به محصولات و خدمات.

همه چیز داشت برای من و اعضای تیم تحت رهبری‌ام در گوگل خوب پیش می‌رفت تا اینکه  تصمیم گرفتم ایده‌ای بزرگ و جسورانه را برای متحول‌سازی یکی از بخش‌های کاری گوگل پیشنهاد دهم. 

با توجه به ذهنیتی که از قبل در مورد شرکت گوگل داشتم توقع من این بود که ایده پیشنهادی‌ام که به عقیده من و چند نفر از همکارانم ایده‌ای ناب و فوق‌العاده بود با استقبال گرم مدیران گوگل روبه‌رو شود.

اما پس از گذشت چند هفته از ارائه آن ایده به مدیریت گوگل هیچ بازخوردی از آنها دریافت نکردم. وقتی هم دوباره این کار را تکرار کردم و نامه‌نگاری مجددی را با مدیران گوگل صورت دادم متوجه شدم که آنها اصلا پیشنهاد مرا مورد بررسی هم قرار نداده‌اند و برای آن هیچ ارزشی قائل نشده‌اند.

همان جا بود که من فهمیدم یک نوع «فرهنگ قبیله‌ای» در گوگل جریان دارد که براساس آن، ایده‌های ارائه شده از سوی افراد، تنها زمانی مورد اعتنا قرار می‌گیرد که آن ایده یا ابتکار از طرف کسانی ارائه شده باشد که از اعضای قبیله صاحب نفوذ و نخبه حاکم بر شرکت گوگل به شمار آیند و در غیر این صورت آن ایده به احتمال زیاد راه به‌جایی نخواهد برد.

من خودم به شخصه انسانی چالش‌دوست هستم و یکی از دلایل پیوستنم به گوگل این بود که فکر می‌کردم گوگل جایی است که می‌تواند عطش من را برای درگیر شدن با چالش‌های پیاپی و ماجراجویی کاری برطرف کند، اما متاسفانه در عمل دیدم که فرهنگ مبتنی بر «قبیله‌گرایی» و گروه گرایی در گوگل باعث تنگ‌تر شدن دایره ایده‌پردازان در آنجا شده و افراد خارج از این دایره شانسی برای معرفی و پیاده‌سازی ایده‌ها ندارند. 

من حتی برای اینکه مطمئن شوم مشکل از ایده من نیست، آن را با رئیس مستقیم خودم مطرح کردم و از او نظر خواستم. او بعد از بررسی به من گفت ایده‌ام هیچ مشکلی ندارد و در صورت پیاده شدن در شرکت گوگل می‌تواند بسیار موثر باشد. اما او هم به وجود همان چیزی در شرکت گوگل اشاره کرد که خودم هم آن را احساس کرده بودم؛ یعنی وجود فرهنگ قبیله‌ای و بسته بودن دایره ایده‌پردازان مورد وثوق و تعیین‌کننده در شرکت که افراد خارج از دایره خود را به بازی نمی‌گرفتند.

به هر حال من پس از چند ماه کلنجار رفتن با خود و مدیران شرکت گوگل به علت اینکه نتوانستم ایده پیشنهادی‌ام که به گواه بسیاری از همکارانم ایده‌ای فوق‌العاده و کاربردی بود، مجبور به ترک شرکت گوگل شدم و ترجیح دادم در جای دیگری کار کنم که برای خود ایده‌ها و ابتکارات پیشنهادی ارزش قائل هستند و نه فرد یا افرادی که آن ایده‌ها را پیشنهاد داده‌اند.

@CityAcademy
24 views07:36
باز کردن / نظر دهید
2021-07-12 22:52:34 دانش شوفر چیست؟ و چگونه گول دانش شوفر را نخوریم؟

منبع: کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی (ترجمه عادل فردوسی پور)

ماکس پلانک، پس از دریافت جایزه نوبل فیزیک ، به تور علمی دور آلمان رفت. هر جا دعوت می شد، همان سخنرانی اش را درباره مکانیک جدید کوانتوم ایراد می کرد. بعد از مدتی، شوفر پلانک سخنرانی او را از حفظ شده بود و یک روز به او گفت: پروفسور پلانک، این که هر روز باید یک سخنرانی ارایه بدهی حتماً خسته کنده است. نظرت چیست در مونیخ من سخنرانی کنم؟ تو می توانی ردیف جلو بشینی و کلاه شوفری مرا بپوشی. این کار برای هر دو ما تنوع است. پلانک از این ایده خوشش آمد. بنابراین، آن روز عصر راننده سخنرانی طولانی راجع به مکانیک کوانتوم برابر حضاری شناخته شده ارایه داد. در ادامه، یک استاد فیزیک بلند شد و سوالی کرد. راننده خودش را عقب کشید وگفت: هرگز فکر نمی کردم کسی در شهری مثل مونیخ چنین سوال ساده ای بپرسد! شوفر من جوابش را می‌ دهد!!!

دو نوع دانش وجود دارد.
اول، دانش واقعی. آن را در مردمی می بینیم که زمان و تلاش فراوانی را برای فهم یک موضوع صرف کرده اند.
نوع دوم، دانش شوفر نامیده می شود، دانش افرادی که فقط وانمود می کنند بلدند. آن ها طوطی وار کلمات شیوا به زبان می آورند طوری که انگار از روی نوشته می خوانند.

متاسفانه تمایز قایل شدن بین دانش واقعی و دانش شوفر بیش از پیش سخت شده است. چنین کم مایگی ای در تجارت و سرمایه گذاری هم وجود دارد. هر چه شرکت کم مایه تر ، مدیرش (شومن) تر و سرمایه گذارش پر صدا تر و هنر پیشه تر است. اغلب اوقات سهام داران و سرمایه گذاران بر این باورند که مهارت در هنرپیشگی نتایج بهتری به همراه خواهد داشت، در حالی که واقعاً این طور نیست.
در نتیجه، همیشه مراقب دانش شوفر باشید. هیچ وقت سخنگوی شرکت، سرمایه گذار مانده در سهم ، رییس سیرک، سخنران لفاظ، فروشنده خوش زبان را با کسانی که واقعاً چیزی بلدند اشتباه نگیرید.

یک شاخص کاملاً واضح برای تشخیص دانش شوفر وجود دارد:
کارشناسان واقعی به مرزهای آن چه می دانند و آن چه نمی دانند واقف اند. اگر احساس کنند خارج از دایره توانایی های شان قرار دارند، به سادگی سکوت می کنند یا می گویند:نمی دانم. این جمله را هم بدون عذرخواهی و حتی با افتخار بیان می کنند. از کسانی که دانش شوفر دارند هر جمله ای خواهیم شنید غیر از این.

@CityAcademy
40 views19:52
باز کردن / نظر دهید