Get Mystery Box with random crypto!

🎓 coding 504 | کدینگ ۵۰۴ 🎓

لوگوی کانال تلگرام coding_504 — 🎓 coding 504 | کدینگ ۵۰۴ 🎓 C
لوگوی کانال تلگرام coding_504 — 🎓 coding 504 | کدینگ ۵۰۴ 🎓
آدرس کانال: @coding_504
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 65.78K
توضیحات از کانال

ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021
کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Yekta_504
@Coding_Toefl
@Friends_en
@Extra_en
@Joey_en
نظرات و نتایج 👈 @coding_comments

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 49

2023-01-12 11:50:12 ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید.

سپس استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی کنید.
1.3K views08:50
باز کردن / نظر دهید
2023-01-12 11:50:12The ugly duckling
جوجه اردک زشت
#داستان_کوتاه_انگلیسی

Mummy Duck lived on a farm. In her nest, she had five little eggs and one big egg. One day, the five little eggs started to crack. Tap, tap, tap! Five pretty, yellow baby ducklings came out.
اردکِ مادر در مزرعه ای زندگی می کرد. در لانه اش پنج تخم کوچک و یک تخم بزرگ داشت. یک روز، پنج تخم کوچک شروع به ترک خوردن کردند. ترق، ترق، ترق! پنج جوجه اردک کوچولوی زرد و زیبا از آنها بیرون آمدند.

Then the big egg started to crack. Bang, bang, bang! One big, ugly duckling came out. ‘That’s strange,’ thought Mummy Duck.
بعد تخم بزرگ شروع به ترک خوردن کرد. تلق، تلق، تلق! جوجه اردک بزرگ زشتی از آن بیرون آمد. اردکِ مادر با خودش فکر کرد: «عجیبه.»

Nobody wanted to play with him. ‘Go away,’ said his brothers and sisters. ‘You’re ugly!’
هیچ کس دوست نداشت با او بازی کند.
خواهر و برادرهایش به او می گفتند «از اینجا برو.» «تو زشتی!»

The ugly duckling was sad. So he went to find some new friends.
جوجه اردک زشت غمگین بود. پس رفت تا دوستان جدیدی پیدا کند.

‘Go away!’ said the pig. ‘Go away!’ said the shee. ‘Go away!’ said the cow. ‘Go away!’ said the horse.
گوسفندگفت: «از اینجا برو!»
گاوگفت: «از اینجا برو!»
اسب گفت: «از اینجا برو!»

No one wanted to be his friend. It started to get cold. It started to snow! The ugly duckling found an empty barn and lived there. He was cold, sad and alone.
هیچ کس نمی خواست با او دوست شود. کم کم هوا سرد شد. برف شروع به باریدن کرد. جوجه اردک زشت انباری خالی پیدا کرد و آنجا ماند. سردش شده بود و غمگین و تنها بود.

Then spring came. The ugly duckling left the barn and went back to the pond.
سپس بهار از راه رسید. جوجه اردک زشت از انبار بیرون رفت و به برکه برگشت.

He was very thirsty and put his beak into the water. He saw a beautiful, white bird! ‘Wow!’ he said. ‘Who’s that?’
خیلی تشنه بود و منقار خود را در آب فرو برد.او پرنده ای زیبا و سفید بود!
او گفت: «وای! اون کیه؟»

It’s you,’ said another beautiful, white bird.
‘Me? But I’m an ugly duckling.
پرنده سفید زیبای دیگری گفت: «اون تویی.»
«من؟ ولی من که یه جوجه اردک زشتم.»

‘Not any more. You’re a beautiful swan, like me. Do you want to be my friend?’
«دیگه نیستی. تو هم مثل من یه قوی زیبا هستی.»
دوست داری با من دوست بشی؟»

‘Yes,’ he smiled.
او لبخندی زد و گفت: «آره.»

All the other animals watched as the two swans flew away, friends forever.
همه حیوانات دیگر آنها را که تا همیشه با هم دوست ماندند، در حال پرواز و دور شدن از آنجا تماشا کردند.

#Short_story_23
@coding_504
1.2K views08:50
باز کردن / نظر دهید
2023-01-11 22:16:50
قسمت دوم سریال محبوب اکسترا با زیرنویس انگلیسی و فارسی Part1

Hector goes shopping


A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English


برای تهیه ی مجموعه کامل سریال اکسترا با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 10 را یه ایدی زیر ارسال کنید T.me/O2021
Join @Coding_504 |@extra_en
700 views19:16
باز کردن / نظر دهید
2023-01-11 10:06:46 ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

@coding_504
773 views07:06
باز کردن / نظر دهید
2023-01-11 10:06:46The Tortoise and the Hare
لاک‌پشت و خرگوش
#داستان_کوتاه_انگلیسی

A speedy hare lived in the woods. She was always bragging to the other animals about how fast she could run.
خرگوشی چابک در جنگل زندگی می‌کرد. او همیشه درباره سرعت دویدنش برای حیوانات دیگر لاف می‌زد.

The animals grew tired of listening to the hare. So one day, the tortoise walked slowly up to her and challenged her to a race. The hare howled with laughter.
حیوانات از گوش دادن به حرف‌های خرگوش خسته شده بودند. به همین خاطر روزی از روزها لاک‌پشت آرام‌آرام پیش او رفت و او را به مسابقه دعوت کرد. خرگوش با خنده‌ای فریاد زد.

“Race you? I can run circles around you!” the hare said. But the tortoise didn’t budge. “OK, Tortoise. You want a race? You’ve got it! This will be a piece of cake.” The animals gathered to watch the big race.
خرگوش گفت: «با تو مسابقه بدم؟ من تو رو به‌راحتی می‌برم!» اما نظر لاک‌پشت عوض نشد. «باشه لاک‌پشته. پس تو می خوای مسابقه بدی؟ باشه قبوله. این واسه من مثه آب خوردنه.» حیوانات برای تماشای مسابقه بزرگ جمع شدند.

A whistle blew, and they were off. The hare sprinted down the road while the tortoise crawled away from the starting line.
سوتی زدند و آن‌ها مسابقه را شروع کردند. خرگوش مسیر را با حداکثر سرعت می‌دوید درحالی‌که لاک‌پشت به‌کندی از خط شروع مسابقه دور می‌شد.

The hare ran for a while and looked back. She could barely see the tortoise on the path behind her. Certain she’d win the race, the hare decided to rest under a shady tree.
خرگوش مدتی دوید و به عقب نگاه کرد. او دیگر نمی‌توانست لاک‌پشت را پشت سرش در مسیر ببیند. خرگوش که از برنده شدن خود مطمئن بود تصمیم گرفت در سایه‌ی یک درخت کمی استراحت کند.

The tortoise came plodding down the road at his usual slow pace. He saw the hare, who had fallen asleep against a tree trunk. The tortoise crawled right on by.
لاک‌پشت با سرعت همیشگی‌اش آهسته‌آهسته از راه رسید. او خرگوش را دید که کنار تنه‌ی درختی به خواب رفته است. لاک‌پشت درست از کنارش رد شد.

The hare woke up and stretched her legs. She looked down the path and saw no sign of the tortoise. “I might as well go win this race,” she thought.
خرگوش از خواب بیدار شد و پاهایش را کش‌وقوسی داد. مسیر را نگاه کرد و اثری از لاک‌پشت ندید. با خودش فکر کرد «من باید برم و این مسابقه رو هم برنده بشم.»

As the hare rounded the last curve, she was shocked by what she saw. The tortoise was crossing the finish line! The tortoise had won the race!
وقتی خرگوش آخرین پیچ را رد کرد، ازآنچه می‌دید تعجب کرد. لاک‌پشت داشت از خط پایان رد می‌شد! لاک‌پشت مسابقه را برد!

The confused hare crossed the finish line. “Wow, Tortoise,” the hare said, “I really thought there was no way you could beat me.” The tortoise smiled. “I know. That’s why I won.”
خرگوش سردرگم از خط پایان رد شد. خرگوش گفت: «وای لاک‌پشته، من واقعاً فکر نمی‌کردم تو بتونی منو ببری.» لاک‌پشت لبخندی زد و گفت: «می دونم. واسه همین بود که من برنده شدم.»

#Short_story_24
@coding_504
769 views07:06
باز کردن / نظر دهید
2023-01-10 22:45:13 مجموعه ویدیویی آموزش زبان انگلیسی Extra، یک سریال طنز آموزش زبان است که در قالب نمایشی جذاب با لهجه بریتیش ارائه می گردد.این بسته آموزشی دارای فایل PDF ، work book و Teachers Bookاست و برای زبان آموزان در سطح متوسط پایین تا پیشرفته قابل استفاده می باشد. داشتن زیر نویس انگلیسی SRT به جذابیت بیشتر و کارایی بیشتر این مجموعه می افزاید. در سریال Extra با اصطلاحات مدرن و اصطلاحات منسوخ شده ، طریقه نامه نگاری بصورت ایمیل و کاغذی آشنا خواهید شد. اکسترا ضمن تقویت گفتار و شنیدار، دومهارت دیگر یعنی نوشتار و خواندن شما را نیز بهبود می بخشد و در خلال نمایش، گرامر نیز تقویت خواهد شد. در این مجموعه نمایشی، با نحوه ادای صحیح کلمات، اصطلاحات و مکان استفاده آنها بیشتر آشنا خواهید شد.

@O2021 ارسال عدد 10 برای ثبتنام
736 views19:45
باز کردن / نظر دهید
2023-01-10 22:43:28
قسمت اول سریال محبوب اکسترا با زیرنویس انگلیسی و فارسی Part3

A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English

فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ

برای تهیه ی مجموعه کامل سریال اکسترا با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 10 را یه ایدی زیر ارسال کنید T.me/O2021
Join @Coding_504 | @extra_en
763 views19:43
باز کردن / نظر دهید
2023-01-10 11:14:41 ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

@coding_504
1.0K views08:14
باز کردن / نظر دهید
2023-01-10 11:14:41 Jack and the Beanstalk
جک و لوبیای سحرآمیز
#داستان_کوتاه_انگلیسی

جک از دوشیدن شیر گاوشان خسته شده است. بنابراین تصمیم می‌گیرد که در بازار آن را بفروشد. در راه بازار دست‌فروشی وی را می‌بیند و جک را متقاعد می‌کند که گاو را به تعدادی لوبیای جادویی بفروشد. جک قبول می‌کند اما وقتی برمی‌گردد،مادرش عصبانی می‌شود و لوبیاها را از پنجره‌ی اتاق به بیرون پرت می‌کند. اما فردای آن روز …

فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_25
@coding_504

ادامه داستان با ترجمه در instant view یا نمایش سریع قرار دارد.
1.1K views08:14
باز کردن / نظر دهید
2023-01-09 21:35:13
قسمت اول سریال محبوب اکسترا با زیرنویس انگلیسی و فارسی Part2

A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English

فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ

برای تهیه ی مجموعه کامل سریال اکسترا با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 10 را یه ایدی زیر ارسال کنید T.me/O2021
Join @extra_en
1.1K views18:35
باز کردن / نظر دهید