Get Mystery Box with random crypto!

🎓 coding 504 | کدینگ ۵۰۴ 🎓

لوگوی کانال تلگرام coding_504 — 🎓 coding 504 | کدینگ ۵۰۴ 🎓 C
لوگوی کانال تلگرام coding_504 — 🎓 coding 504 | کدینگ ۵۰۴ 🎓
آدرس کانال: @coding_504
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 66.23K
توضیحات از کانال

ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021
کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Yekta_504
@Coding_Toefl
@Friends_en
@Extra_en
@Joey_en
نظرات و نتایج 👈 @coding_comments

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 50

2023-01-09 10:56:40
504 شما رو گرفتم خیلی عالی توضیح میدین.

نظر یکی از اعضای دوره ی لغات 504 استاد یکتا

جهت ثبت نام در دوره اینترنتی لغات ضروری تافل و ۵۰۴ واژه به روش کدینگ عدد 1 را به آیدی زیر ارسال کنید
t.me/O2021
340 views07:56
باز کردن / نظر دهید
2023-01-09 10:56:40
عالی تا اینجا کم نقص بوده

نظر یکی از اعضای دوره ی لغات ۵۰۴ استاد یکتا

جهت ثبت نام در دوره اینترنتی ۵۰۴ واژه به روش کدینگ عدد 1 را به آیدی زیر ارسال کنید
t.me/O2021
333 views07:56
باز کردن / نظر دهید
2023-01-09 10:56:40 قبولی EPT

نظر دکتر B. B. Z عزیز یکی از اعضای دوره های آموزش لغات ۵۰۴ استاد یکتا

برای شرکت در دوره لغات ۵۰۴ استاد یکتا عدد 1 را به ایدی زیر ارسال نمایید.
t.me/O2021
212 views07:56
باز کردن / نظر دهید
2023-01-09 10:09:25 ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

@coding_504
436 views07:09
باز کردن / نظر دهید
2023-01-09 10:09:24 Rufus Rooaar!
غرش روفوس
#داستان_کوتاه_انگلیسی

روفوس هیولا برای برقراری ارتباط با دیگران، هیچ راهی به‌جز غرش نداشت. اما او نمی‌خواست کسی را اذیت کند. فقط گرسنه بود. بنابراین، برای یافتن یک بستنی، به جستجوی شهر (و در حقیقت لگدکوب کردن آن) پرداخت. این شهر نوردی باعث می‌شود که مشکلات زیادی برای وی و بقیه‌ی مردم ایجاد شود…

فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_26
@coding_504

ادامه داستان با ترجمه در instant view یا نمایش سریع قرار دارد.
500 views07:09
باز کردن / نظر دهید
2023-01-08 21:50:03 دوستانی که دنبال سریالی میگردن که جملات به صورت شمرده شمرده و کاملا واضح و آهسته تلفظ بشه تا شما به راحتی متوجه صحبت های آنها شوید‌. این مجموعه توصیه میشه
@O2021 ثبتنام
882 views18:50
باز کردن / نظر دهید
2023-01-08 21:50:02
قسمت اول سریال محبوب اکسترا با زیرنویس انگلیسی و فارسی Part1

A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English

فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ

برای تهیه ی مجموعه کامل سریال اکسترا با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 10 را یه ایدی زیر ارسال کنید T.me/O2021
Join @Coding_504 | @extra_en
889 viewsedited  18:50
باز کردن / نظر دهید
2023-01-08 11:46:25
The lion and the mouse
شیر و موش

#داستان_کوتاه_انگلیسی

@coding_504
954 views08:46
باز کردن / نظر دهید
2023-01-08 11:46:25 ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

@coding_504
956 views08:46
باز کردن / نظر دهید
2023-01-08 11:46:24The lion and the mouse
شیر و موش
#داستان_کوتاه_انگلیسی

A lion was asleep in the sun one day. A little mouse came out to play. The little mouse ran up the lion’s neck and slid down his back. The lion caught him with a great big smack!
روزی شیری زیر آفتاب خوابیده بود. موش کوچولویی بیرون آمد تا بازی کند. موش کوچولو از گردن شیر بالا رفت و از کمرش سُر خورد. شیر با ضربه‌ی محکمی او را گرفت.

“I’m going to eat you!” the lion roared, his mouth open wide.
شیر غرید و با دهان گشادش گفت: «می‌خواهم تو را بخورم!»

“No, no, please don’t!” the little mouse cried. “Be kind to me, and one day I’ll help you.”
موش کوچولو با ناله گفت: «نه، نه لطفاً منو نخور! به من رحم کن. روزی به تو کمک خواهم کرد.»

“I’m a lion! You’re a mouse! What can you do?” The lion laughed, very hard, and the mouse ran away.
شیر با صدای بلند خنده‌ای کرد و گفت: «من یک شیرم! و تو تنها یک موشی! تو چه کمکی می‌توانی به من بکنی؟» و موش از آنجا فرار کرد.

But the mouse was out walking the very next day. He heard a big roar, and squeaked when he saw the king of the jungle tied to a tree. But the mouse had a plan to set him free. The mouse worked quickly, and chewed through the rope.
فردای آن روز موش کوچولو مشغول قدم زدن در آنجا بود که صدای غرش بلندی را شنید و جیغ کشید. او دید که سلطان جنگل را به یک درخت طناب‌پیچ کرده‌اند. اما موش کوچولو نقشه‌ای برای آزاد کردن او کشید. موش به‌سرعت دست‌به‌کار شد و طناب‌ها را جوید.

شیر به موش کوچولو گفت: «آه موش کوچولو من ناامید شده بودم، تو درست می‌گفتی. ازت ممنونم. حالا من آزادم. تو بهترین دوست دنیا هستی!»

The lion said, “Oh little mouse, I had no hope. You were right, little mouse - thank you, I’m free. You’re the best friend there ever could be!”
شیر به موش کوچولو گفت: «آه موش کوچولو من ناامید شده بودم، تو درست می‌گفتی. ازت ممنونم. حالا من آزادم. تو بهترین دوست دنیا هستی!»


فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_27
@coding_504
878 views08:46
باز کردن / نظر دهید