چرا تحولات اخیر جهان درستی دیدگاه آنتی ناتالیسم را تایید میکن | اندیشه انتقادی
چرا تحولات اخیر جهان درستی دیدگاه آنتی ناتالیسم را تایید میکنند
مهدی دولتی
بقول شوپنهاور آدمیزاد تمایل شدید و غلیظی به مثبت اندیشی و امیدواری بیپایه و اساس به آینده دارد و چه بسا آنچه علیرغم همه رنجها و مرارتهای تاریخی نسل بشر را تا امروز ادامه داده و تکثیر کرده است، همین تمایل شدید به مثبت اندیشی و امیدواری به آینده بوده است. اما واقعیت این است که هر چند مثبت اندیشی خوب و پیش برنده است، اما وقتی این مثبت اندیشی پایه و اساس واقعی و درستی نداشته باشد، میتواند به ضد خود تبدیل شود و در نتیجه به بروز نتایج زیانباری بیانجامد. درست است که در ظاهر از نظر تکنولوژیک آنقدر پیشرفت کردهایم که به سفر به مریخ و سکونت در آن فکر میکنیم، اما همزمان واقعیت این است که در کره زمین بدجور گند زدهایم بطوریکه به فکر فرار از آن و سکونت در کره قابل سکونت دیگری افتادهایم. هرچند این راه حل نیز ابتر و ناقص است چرا که انسان نابودگر پای در هر کجا که بگذارد بزودی آن را به ویرانهای نازیبا تبدیل خواهد کرد. از نظر پیشرفتهای سیاسی و آزادی خواهانه نیز بسیاری به پیشرفتهای رو به جلو در این زمینه امیدوارند و معتقدند دنیا در مسیر یکطرفه و بی بازگشت دستیابی به دموکراسی قرار دارد و هر سال کشورهای بیشتری به جمع کشورهای آزاد و دموکراتیک اضافه میشوند. اما متاسفانه شواهد واقعی چنین پیشبینی خوش بینانهای را تایید نمیکنند. در این خصوص میتوان به ناکام ماندن و به خزان افتادن جنبش آزادیخواهی بهار عربی در خاورمیانه، بازگشت و تسلط حکومت ارتجاعی طالبان در افغانستان، سرکوب شدید جنبش آزادیخواهی هنگ کنگ توسط حکومت توتالیتر کمونیستی چین، به خاک و خون کشیدن جنبش آزادیخواهی در میانمار توسط کودتاگران نظامی و در جدیدترین مورد نیز حمله حکومت دیکتاتوری روسیه به کشور مستقل و آزاد اوکراین اشاره کرد. همه اینها اثبات میکنند که جهان الزاما نه در روندی رو به جلو و پیشرفت و چه بسا در روند و مسیری معکوس و واپسگرا و ناامیدکننده قرار گرفته است و فراموش نمیکنیم که دو جنگ جهانی ویرانگر و خانمان سوز با کشتهها و آوارگان میلیون نفری نیز در همین صد سال اخیر روی دادهاند و نه در قرون و اعصار گذشته و حمله روسیه به اوکراین نیز اگر بنا باشد با واکنش نظامی کشورهای غربی روبرو شود، می تواند آغازگر جنگ جهانی سوم و چه بسا نابودی کل کره خاکی باشد! در ایران خودمان نیز وقتی در خرداد ۷۶ نسیم اصلاحات وزیدن گرفت بسیاری سرمستانه بشارت شروع دوره نوینی در تاریخ فرهنگی و سیاسی کشور را میدادند اما دیدیم که این نسیم بی رمق ۸ سالی بیشتر دوام نیاورد و در ادامه نه تنها گشایشی ایجاد نشد بلکه قشر متوسط جامعه که پایه گذار تحولات اصلاح طلبانه بود نیز با افزایش فشارهای کمرشکن اقتصادی دهه نود شمسی، رو به اضمحلال و نابودی نهاد و تقریبا تمامی دستاوردهای سیاسی و فرهنگی دوره اصلاحات به محاق رفت. بنابراین متاسفانه علیرغم تمایل شدید مثبت اندیشانه بشر به امیدواری به آینده روشن، الزاما چنین آینده و چشماندازی پیش روی او قرار ندارد و نبرد نیروهای خیر و شر در بسیاری از موارد نیز ممکن است به پیروزی و برتری نیروهای شر منتهی شود و آینده متفاوتی را برای بشریت رقم بزند. بنابراین واقع بینی (یا همان دیدگاهی که خوش بینان ساده لوح آن را به غلط بدبینی مینامند) ایجاب میکند بپذیریم آنتی ناتالیسم نه دیدگاهی منفینگر و واپسگرا بلکه دیدگاهی محتاطانه و پیش دستانه نسبت به وقایع در حال اتفاق و پیش روی بشریت است. دیدگاهی که با در نظر گرفتن واقعیات عینی و پیش چشم ما، آینده را اگر نه تیره و تاریک بلکه حداقل مبهم و ناروشن پیشبینی و ارزیابی میکند و بر این اساس ترجیح میدهد ریسک فرزندآوری و بر عهده گرفتن مسوولیت پای گذاردن انسانهایی دیگر در این جهان نامطمئن و سرگردان را نپذیرد.